اینانلو زاده دوم فروردین ۱۳۲۶ در قزوین بود. او ۴۰ سال سابقه طبیعتگردی در ایران داشت و آموختههای خود را به صورت نوشته و فیلم درآورده بود. همچنین، از مبتکران کلاسهای آموزش اکوتوریسم در ایران بود. اینانلو سردبیر مجله طبیعت بود و سالها در رادیو و تلویزیون مجری گری کرده بود. او یکی از قدیمیترین کارشناسان و مفسران والیبال ایران بود. اینانلو، در شهریور امسال براثر یک ضایعه مغزی در بیمارستان بستری شده بود. او مدتی تحت درمان بود. با بهبود حالش توانسته بود برنامههای تلویزیونی هم اجرا کند اما از چند روز پیش دوباره در بیمارستان بستری شد و صبح دیروز درگذشت.
اینانلو تا قبل از آنکه در گفتوگو با «عادل فردوسی پور» در برنامه نود خود را ایده پرداز آرم «یوز ایرانی» روی پیراهن تیم ملی معرفی کند و همان شب عادل و خودش را آماج نقدهای بسیاری کند، محبوبیت خیلی زیادی داشت. اما این یکی از اشتباههای عجیب او بود. ایده یوز ایرانی بر پیراهن تیم ملی متعلق به گروهی دیگر بود که سند ومدرک هم داشتند. او تا قبل از این برنامه بیشتر از اینکه شخصیتی خاکستری داشته باشد در نگاه بسیاری از فعالان حوزه محیط زیست صاحب شخصیتی کاملاً سفید بود، باصدایی رسا، روحی پرصلابت و سبیلی با ابهت. تصویری که بیشک درباره هیچ کس صادق نیست. هر انسانی مجموعهای از عیبها و هنرهاست. اما اینانلو در برنامه نود خودزنی کرد تا به گمان برخی افراد، نگاهها را از شاهرود و شکاربزرگی که او آن را به یکی از خویشاوندانش نسبت داده بود، منحرف سازد. اینانلو درست در همین نقطه «بدمن» ماجرا شد. هرچند بعدها سعی کرد آن رنجش خاطر را از ذهن محیط زیستیها و کسانی که شاهد تلاش شبانه روزی گروهی بیادعا برای فرستادن یوز ایرانی به سرزمین آمازون بودند، بزداید اما مسأله از اذهان همه پاک نشد. رد آن را هم میتوان در نوشتههای ایهام گونه بسیاری درباره سفر ابدی او به وضوح یافت!
اینانلو شکارچی هم بود و هرگز شکارچی بودنش را تکذیب نکرد. حتی بعد از اتفاق نود، برنامهای را درتلویزیون روی آنتن برد تا نشان دهد که شکار برای طبیعت یک درمان است! برنامهای که مخالفان و موافقان خاص خود را داشت. او پیش از سفر ابدی در گفت و گویی درباره مدیریت معصومه ابتکار گفته بود <محیط زیست سازمانی مردانه است نه جای سوسول بازی> و به دلیل همین موضوع متهم به نگاه جنسیتی در مدیریت کشور شده بود.
او کسی بود که در 30 سال، 4 میلیون کیلومتر در ایران سفر کرده بود. فیلم ساخته بود و درست زمانی که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری در دولتهای مختلف پشت درهای بسته صدا و سیما برای معرفی جاذبههای ایران مانده بود براحتی تریبون را در دست گرفته و ایرانیها را با کیسه خواب، چادر، تفنگ و ماشینهای آفرود شاسی بلند به تماشای شگفتیهای کشور برده بود!
مرحوم اینانلو شاید رکورددار برنامههای ایرانشناسی در تلویزیون باشد. خودش در جایی گفته است: «هزاران ساعت برنامه در این رابطه تولید کردهام؛ در شبکههای 2، چهار، مستند و جامجم. حتی قدیمیترین برنامه شبکه جامجم تحتعنوان «ایران، جهانی در یک مرز» متعلق به من است.» برنامهای که با همکاری سازمان ملل ساخته شد. کسی که 13 سال پیش فیلم «جهانگردی به جای نفت» را ساخت. حتی بعدها که «ایرج میلانی» هم به تلویزیون آمد تا از زاویه دیگری به گردشگری و جاذبههای ایران بپردازد، ذهنها ناخودآگاه به سمت اینانلو رفت!
او در آخرین دستنوشتهاش که خواسته بعد از مرگش منتشر شود آورده: «من همه طلوعها و غروبهای هلال عمرم را ندیدم اما این یکی که امشب دارد غروب میکند چیز عجیبی است دقیقاً هشتصدمین غروب هلال ماه است در طول زندگی من، غروبی که شاید ماه دیگر طلوعش را نبینم، برقی گذرا از سینهام میگذرد، ماه دیگر برای من طلوع نمیکند...» مراسم تشییع پیکر مرحوم محمد علی اینانلو روز دوشنبه ساعت ۱۰ صبح از مسجد بلال حبشی سازمان صدا و سیما آغاز و پس از آن پیکر او در قطعه نام آوران بهشت زهرا به خاک سپرده میشود. همچنین مراسم ختم او نیز روز چهارشنبه از ساعت ۱۴ الی 15:30 در محل مسجد بلال حبشی سازمان صدا و سیما برگزار میشود.
برای «محمد علی اینانلو» که صبح دیروز، ناباورانه رفت
خداحافظ آقای طبیعت
پژمان موسوی
68 سالگی خیلی زود بود برای رفتن؛ آدمی به تنومندی و سلامتِ محمد علی اینانلو، حتماً باید خیلی بیش از اینها عمر میکرد؛ آدمها خاکستری اند، باید آنها را خاکستری دید، خصوصاً محمد علی اینانلو را. اما خاکستری دیدن آدم ها، یعنی تجلیل و سپاس از او که کم خدمت نکرد به محیط زیست ایران. 40 سال طبیعت گردی فرصت خوبی بود برای او که «طبیعت» را دغدغه مردم کند؛ طبیعتی که اگر نبودند او و دو سه نفر دیگر چون او، شاید هیچ گاه اینگونه مورد توجه قرار نمیگرفت و «دغدغه ملی» نمیشد. او برای طبیعت ایران مستندها ساخت، فیلمها به پرده آورد و مقالهها نوشت. «ایران جهانی در یک مرز»، «کجا بریم»، «با طبیعت»، «جهانگردی به جای نفت» و «گردش و ورزش» در حوزه تلویزیون و رادیو و سردبیری مجله ایران شناسی «گردش»، سردبیری مجله «شکار و طبیعت»، سردبیری مجله جهانگردان، سردبیری و صاحب امتیازی مجله «طبیعت» در حوزه مطبوعات تنها بخشی از کارنامه و خدمات اینانلو به حوزه محیط زیست ایران بود. او در سالهای اخیر از معدود فعالان طبیعت و محیط زیست ایران بود که حدود دو میلیون کیلومتر چیزی معادل 50 بار دور کره زمین، در طبیعت ایران از شناخته شده ترین مکانها تا ناشناختهترینهایش سفر کرد و طبیعت و محیط زیست ایران را به مردم و دوستداران طبیعت معرفی کرد. جای محمد علی اینانلو با آن صدای جاودانیاش خالی خواهد بود؛ این را تاریخ نشان خواهد داد...
بسان یک الگو در شناخت ایران
اسماعیل کهرم
مشاور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست
«محمدعلی اینانلو» را بیش از 20 سال است که میشناسم. او شخصیت ویژهای داشت و پلی بود میان دو قشر؛ آنان که در دانشگاه، درس محیط زیست خواندهاند و حتی نمیتوانند راه خود را در طبیعت پیدا کنند و آنها که علاقهمند به محیط زیست هستند اما اطلاع علمی و عملی از آن ندارند. او نهضتی به راهانداخت که حتی کودکان و نوجوانان این سرزمین را هم مشتاق محیط زیست کرد. اینانلو بسان یک مدل و الگو بود برای هر آن کس که میخواست از طبیعت ایران، سر درآورد. بسیار بشاش بود و لحظه به لحظه زندگی اش، آمیخته با لذت بود. همین ویژگی هم سبب شده بود تا بسیار خوش، سفر کند و خوش سفر باشد. چند سفر که افتخار همراهی اش را داشتم، این خصلت خجسته را در او یافتم. هیچ گاه خشمگین نمیشد و اگر هم میشد، میکوشید بازهم لبخند بزند. او میراثی از خود برای ایران و فرزندان ایران بر جای گذاشت که شامل صدها حلقه فیلم و هزاران قطعه عکس و دهها صفحه مقاله میشود که البته بویژه فرزندانش - آرش و البرز - باید آنها را استخراج کنند. به جرأت میتوان گفت، اینانلو برای یک نسل پس از خود، درباره ایران، مطلب باقی گذاشت که البته باید منتشر شوند. «محمدعلی اینانلو» خوب زندگی کرد و نام نیک از خود در محیط زیست و گردشگری ایران بر جای گذاشت. نامی که برای نسلهای آینده خواهد ماند.
قلم زیبا، صدای رسا
آرش نورآقایی
رئیس کانون انجمنهای صنفی راهنمایان گردشگری کشور
«محمدعلی اینانلو» فارغ از اختلاف سلیقههای شخصی - که من هم در مسألهای با او داشتم - چهرهای اثرگذار در مقوله محیط زیست بود. او نخستین کسی بود که مردم را متوجه محیط زیست کرد و کوشید تا برای همه بدل به یک «مسأله» شود. با مستندهایی که ساخت و مطالبی که نوشت، تأثیرش را به جا گذاشت. اینانلو هم قلم زیبا و هم صدای رسایی داشت و همین ویژگیها سبب شد تا افکار عمومی را متوجه طبیعت و گردشگری ایران کند که به یقین، کار کمی نیست. هرچند این اواخر خیلیها او را به تیغ کین، مورد تاخت و تاز قرار دادند. او که استاد من بود، در نخستین جشن راهنمایان گردشگری که هشت سال پیش برگزار شد، از یاری اش، بهرههای بسیار بردم و در جشن ششم (1391- ارومیه) او را مورد قدردانی قرار دادیم. اینانلو چهرهای شهره در ایرانگردی بوده و خواهد ماند، تا همیشه...