قیام ۳۰ تیر و نقش مرجعیت شیعه

به گزارشافکارنیوز، ملی شدن صنعت نفت با نام دکتر مصدق و آیت الله کاشانی در ایران شناخته شده است. در ۲۹ اسفندماه سال ۱۳۳۰ لایحه ملی شدن صنعت نفت در مجلس سنا به تصویب رسید اما این به معنی ملی شدن صنعت نفت در ایران نبود بلکه شروع راهی پرفراز و نشیب به همراه وقایع بسیار برای مردم ایران بود.

نقطه آغاز طرح ملی شدن نفت را می توان در تاریخ زندگی آیت الله کاشانی جستجو کرد. هنگامی که در سال ۱۳۲۵ آیت الله کاشانی در زندان به بازپرس انگلیسی خود می گوید اگر من از زندان خارج شوم نمی گذارم حتی یک قطره نفت از گلوی شما پایین برود. جمله ای که نشان دهنده عزم آیت الله کاشانی برای کوتاه کردن دست بیگانگان از سرمایه ملی ایرانیان بود.

این در حالی است که دکتر مصدق تا سال ۱۳۲۹ در خصوص ملی شدن صنعت نفت موضع گیری ای ندارد. او حتی با لایحه الحاقی به قرار داد ۱۳۱۴ معروف به قرارداد گس گلشائیان موافق بود. هنگامی که آیت الله کاشانی از تبعید(لبنان) باز می گردند و از این قرار داد مطلع می شوند پیامی در پیامی که برای مجلس می دهند و اتفاقا توسط مصدق در مجلس قرائت می شود؛ می گویند: «وقتی که مسئله ی نفت مطرح شد، وظیفه ی دینی و ملی دانستم که نظر ملت ایران را در باب مظالم شرکت نفت و حقوق مغصوبه ی ملت ایران در طی اعلامیه ای منتشر کنم و جداً استیفای حقوق از دست رفته ی آن ها را بخواهم و مخالفت مردم را با هر قرارداد یا عملی که مُشعِر بر تثبیت و تأیید عمل اکراهی باشد، اظهار نمایم… نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار می کند» و از طرف دیگر علی رغم آنکه مصدق رئیس کمیسیون نفت مجلس بوده است اما هیچ لایحه ای از سوی این کمیسیون مبنی بر ملی شدن صنعت نفت مطرح نشده است. پس می توان گفت که آیت الله کاشانی نخستین کسی بود که بحثملی شدن صنعت نفت در ایران را پیگیری نمود و پیشتاز این عرصه بود. او سپس مصدق را برای انجام برخی امور وارد این جریان کرد.



مصدق وارد نهضت شد و از نظر قانونی و بین المللی مسئله ملی شدن صنعت نفت را پیگیری می کرد از طرف دیگر آیت الله کاشانی با درایت خاصی پشتیبانی مردمی از این طرح را هدایت می کرد تا دولت های خارجی و ایادی آنها در داخل نتوانند این نهضت را متوقف کنند.

پس از آنکه مصدق این طرح را در مجلس شورای ملی و مجلس سنا به تصویب رساند انگلیس از ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد. آنها ادعا کردند که ایران به صورت یک طرفه قرارداد را فسخ کرده است. به همین منظور در خرداد ماه ۱۳۳۱ مصدق به دادگاه لاهه احضار شد. هنگامی که مصدق به دادگاه لاهه رفت ابتدا به نقش استعمار انگلیس پرداخت و سخنانی در این زمینه ایراد کرد و سپس استدلال کرد که دادگاه لاهه صلاحیت رسیدگی به این مسئله را ندارد. نطق مصدق در دادگاه لاهه بسیار موثر و کوبنده بود.

بازگشت مصدق به ایران با برگزاری انتخابات مجلس هفدهم همزمان شده بود. پس از روی کار آمدن مجلس هفدهم طبق روال قانونی دولت قبلی باید دوباره از نمایندگان جدید رای اعتماد می گرفت. ریاست مجلس جدید برعهده سید حسن امامی بود که عنصری نزدیک به دربار و انگلیس و آمریکا بود. در مجلس شورای ملی ۵۲ نفر از ۶۵ نفر با مصدق موافق بودند و به او رای اعتماد می دادند اما مجلس سنا با روی کار آمدن مصدق موافق نبود. مصدق وقتی این اوضاع را متوجه شد و پی برد که در مجلس سنا احتمال عدم رای اعتماد وجود دارد، خودش استعفاء داد.

در چنین شرایطی که مصدق به عنوان نماینده مردم ایران به دادگاه لاهه رفته بود و قرار بود از حقوق ملت ایران در برابر انگلیس ها دفاع کند اگر از سوی مجلس به او رای اعتماد داده نمی شد موضع او به عنوان نماینده مردم ایران در دادگاه لاهه تضعیف می شد و این موضوع می توانست تاثیر بسیار زیادی در رای دادگاه لاهه داشته باشد چرا که مصدق در آن زمان به عنوان نماد ملی شدن صنعت نفت شناخته شده بود و اگر از سوی نمایندگان مردم رای اعتماد نمی گرفت، دادگاه این موضوع را به این منظور تلقی می کرد که مردم ایران از مصدق ناراضی هستند و در واقع از ملی شدن صنعت نفت ناراضی هستند. از این رو برای جلوگیری از چنین اتفاقی آیت الله کاشانی در حمایت از نخست وزیری مصدق برخاست و از مردم خواست تا به حمایت از مصدق بپردازند. به این ترتیب حمایت مردمی از مصدق به وجود آمد. در این حالت شاه مجلس سنا را نادیده گرفت و خودش حکم نخست وزیری مصدق را دوباره امضاء کرد.

مصدق پس از چند روز برای تصمیم گیری در مورد اعضاء کابینه به دربار رفت. در آنجا در صحبت با شاه از شاه خواست تا وزارت جنگ را به شخصه در دست بگیرد. شاه با این درخواست مصدق به شدت مخالفت می کند و می گوید: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» در جواب شاه مصدق بلافاصله استعفا می دهد. مصدق در ۲۵ تیرماه استعفاء می دهد و شاه با استعفاء او موافقت می کند.


در این زمان که دادگاه لاهه در آستانه صدور رای ملی شدن صنعت نفت است این اتفاق و عزل مصدق می تواند هزینه زیادی برای ایران داشته باشد. دوباره مرجعیت شیعه وارد عمل می شود و آیت الله کاشانی مردم را دعوت به اعتراض علیه عزل مصدق می کند.

مردم در پی اعتراض آیت الله کاشانی، دست به اعتصابات و اعتراضات گسترده می زنند در این مرحله نه تنها در تهران بلکه در سایر شهرهای ایران نیز مردم به خیابان ها آمده و حمایت خود را از آیت الله کاشانی و مصدق اعلام می کنند.

این اعتراضات در ۳۰ تیرماه به اوج خود می رسد. روز ۳۰ تیر از ابتدای صبح خیابان ها در تهران به شدت تحت کنترل قرار می گیرند و تانک های ارتش در خیابان ها مستقر می شود. با ازدحام مردم در خیابان ها و شروع تظاهرات در خیابان ها حمله نظامیان به مردم شروع می شود.

آیت الله کاشانی نیز به حسین علاء وزیر دربار می گویند: «به اعلی حضرت بگویید که اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار بازنگردد، شخصاً به خیابان خواهد رفت و مبارزه ی مردم را مستقیماً متوجه دربار خواهد کرد.» در روز ۳۰ تیر نیروهای نظامی قوام تعداد زیادی از مردم را به خاک و خون می کشند. سرانجام اطرافیان پهلوی پسر، به او می گویند اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود خطر سقوط رژیم وجود دارد. به این ترتیب شاه نخست وزیری مصدق را می پذیرد و نا آرامی ها فرو می نشیند.

سرانجام در روز ۳۱ تیرماه دادگاه لاهه رای خود را به نفع ایران صادر می کند و با همت مردم ایران به رهبری مرجعیت شیعه، ملت ایران در مقابل دولت استعمارگر انگلیس در مجامع جهانی پیروز می شود.


نتیجه گیری

ملی شدن صنعت نفت مرهون تلاش همه ملت ایران بوده است. آیت الله کاشانی با درایت خود توانستند با نفوذی که بین مردم داشتند در مواقع حساس و لازم با جهت گیری مناسب مردم را به صحنه بخوانند و با هدایت به موقع و صحیح مردم ملی شدن صنعت نفت را به نتیجه برسانند. از سوی دیگر مصدق نیز تا زمانی که همراه با مردم و نیروهای مذهبی بود توانست با کمک نیروهای پشتیبانی های مردم چنین تحولی در تاریخ ایران به وجود آورد اما از زمانی که نیروهای مذهبی را از خود دور کرد رو به افول نمود. همچنین در این ماجرا عزل و نصب های داخلی کشور بر رای دادگاه لاهه کاملا مشهود است.