چشم به صورت زن میانسال میدوزد و با بغض میگوید: خواهر! آبروم رو دادم تا جون دخترم رو نجات بدم. طلاقش رو گرفتم، چون نمیخواستم یه روز جنازهاش رو بیارن… مرد آرام اشک میریزد. این تصویری است که همین چند سال پیش از طلاق فرزندان در خانهها میدیدیم. حس زیان و سرشکستگی. اما امروز، طلاق داستان دیگری دارد. به راستی چرا از مانیفست تردید ناپذیر «زندگی فقط با لباس سفید عروسی یا کفن» به «چیزی که زیاده زن و شوهره» رسیدهایم؟
این روزها و با فرا رسیدن ماه ربیعالاول جشنهای عروسی دوباره به راه میافتد و این خیلی خوب و قشنگ است. اما عروسخانمها و آقادامادهای عزیز! بهتر است بدانید «دیو طلاق» در کمین شما هم هست. پس باید از همین اول، حسابی محکم جلویش دربیایید و اجازه ندهید با وسوسهها و نجواهایش، زندگی زیبای روزهای اول ازدواج را برایتان به یک خاطره دستنیافتنی تبدیل کند. اگر از گردنه سالهای اول زندگی عبور کنید بقیهاش دیگر زیاد سخت نیست چون بر اساس آمار، نیمی از طلاقها در پنج سال اول زندگی مشترک رخ میدهد.
ضرورت بازگشت به فرهنگ دینی
به طور میانگین در هر ساعت ۱۶ واقعه طلاق، هر روز ۳۸۲ مورد و هر ماه ۱۱ هزار و۵۸۶ طلاق در کشور ثبت میشود.
دکتر «عبدالرضا کردی» با اشاره به دلایل «طلاق» میگوید: علت عمده بروز این مشکل درک نادرست خانوادهها از زندگی است. به طوری که بیشتر والدین در پرورش فرزندانشان به عناصر مادی زندگی بیش از عناصر معنوی تاکید دارند. از این رو جوانان به مسایل مادی بیش از مسایل معنوی گرایش دارند و عناصر معنوی همچون «دانش زندگی» مورد غفلت قرار گرفته است. رئیس انجمن جهانی خانواده در گفتگو با خبرنگار ما میافزاید: گرچه سطح تحصیلات در جامعه ما افزایش داشته اما این باعث رشد سواد دانشگاهی شده نه سواد اجتماعی. سواد معنوی، و سواد ارتباطی افراد رشد نداشته است، حال آنکه اگر سواد در این بخشها بالاتر رود زوجین بهتر میتوانند در کنار هم یک زندگی مشترک سالم را تجربه کنند و از آن لذت ببرند.
وی تاکید میکند: از دلایل موثر در بقای خانواده نوع نگاه و باورهای مردم است. چنانکه در روابط خانوادگی جامعه ایرانی، الگوی نادرستی متداول است که همان ترجیح دادن سنت بر شریعت میباشد. از سوی دیگر در سالهای اخیر تهاجم فرهنگی با استفاده از همین ضعف در خانوادهها رسوخ کرده زیرا هویت دینی خانوادهها برای مقابله با این تهاجم ضعیف است. به این ترتیب با ضعف در هویت دینی، اعضای خانواده با دیدن تصاویر و فیلمها تحت تاثیر قرار میگیرند. پس با بازگشت به فرهنگ دینی و ترجیح دادن آن بر فرهنگ سنتی و بیگانه میتوان بر مشکلات و آسیبها غلبه کرد. دکتر کردی با اشاره به ضعف در وابستگیهای خانوادگی میافزاید: امروزه بسیاری نه تنها به خانواده خود که حتی به خود افتخار نمیکنند، به طوری که در حال حاضر بحث جراحی زیبایی تبدیل به بحران شده است. در واقع افراد آنقدر که برای چهره و ظاهر و تغییر آن سرمایهگذاری میکنند، رغبتی برای تغییرات معنوی وهویت در خود ندارند. همچنین در برخی خانوادهها، مردها و زنها در جایگاه اصیل خود نیستند. همین تغییر جایگاه باعث بروز چالشهایی شده است.
عمر کوتاه دلبستگیها
چندی پیش رسانهها به نقل از مدیرکل دفترآمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال نوشتند: ۱۴ درصد از طلاقها در کمتر از یک سال زندگی مشترک و بین ۴۳ تا ۵۰ درصد از طلاقها نیز در کمتر از ۵ سال اول زندگی مشترک رخ میدهد. با نگاهی به آمارهای موجود نیز میتوان دریافت عمر زندگیهای مشترک هر روز کوتاهتر میشود.
«علیاصغر کیهاننیا» مشاورخانواده در این باره به خبرنگار ما میگوید: رشد فزاینده طلاق در سالهای اخیر دلایل پیدا و پنهان بسیاری دارد که با توجه به تجربیات من در زمینه مشاوره خانواده بزرگترین دلایل را میتوان مشکلات اقتصادی و بیکاری، گسترش اعتیاد در جامعه و سپس گریزپایی مردان متاهل دانست که این مقوله نیز بیارتباط با مشکلات اقتصادی نیست. چرا که بسیاری از مردان نوکیسه و تازه به دوران رسیده به دلیل آنکه اقتصاد ما بیمار است پس از رسیدن به نان و نوایی که البته ظرفیت آن را نیز نداشتهاند، گریزپا میشوند. از سوی دیگر نیز برخی زنان ما به دلیل همین شرایط اقتصادی، خواسته یا ناخواسته به موجودی مصرفی برای چنین افرادی بدل میشوند.
این مشاور خانواده میافزاید: در کنار این زنان، هستند بانوانی که با افزایش دانش و درک اجتماعی و جایگاه شایسته در جامعه دیگر تمکین مطلق و بیقید و شرطی از همسر نکرده بر شایستهسالاری در کانون خانواده تاکید میکنند. حال آنکه بسیاری از مردان همچنان اعتقاد دارند، «مرد، مرد است و زن، زن»، همین تفاوت تفکر و نگاه موجب بروز اختلاف در خانوادهها میشود. وی ادامه میدهد: نکته دیگر آشنا نبودن زوجین با شیوههای ارتباطی موثر است. بشر سه سال فرصت دارد که حرف زدن بیاموزد اما باید سالها تلاش کند که چگونه حرف زدن را فرا بگیرد. یکی از مشکلات همسران این است که چگونه حرف زدن با یکدیگر را نمیدانند. در واقع مهارتهای زندگی را نیاموختهاند.
کلاسهایی که قبولی ندارد
چند سالی است که آموزش مهارتهای زندگی، سکه روز شده، کافی است سری به چندین کتابفروشی حتی گمنام شهر بزنید تا دهها عنوان کتاب با همین موضوع ببینید یا چند مجله خانوادگی را ورق بزنید تا آگهیهای کوچک و بزرگ برای این مساله پیش چشمتان ردیف شود. اما حاصل این کلاسها و کتابها چیست؟ افزایش درصدها و رقمهای طلاق و آسیبهای اجتماعی؟!
دکتر کردی در این باره میگوید: در حال حاضر آموزشهای مهارت زندگی اغلب در حد دانش است و تلاش نمیشود به سطح فهم و کاربرد مخاطب برسد. بنابراین اگر این آموختهها کاربردی نباشد مداخله خانوادهها نیز سالم و اثرگذار نخواهد بود. به خصوص آنکه این آموزشها منجر به تغییر سبک زندگی به سمت سلامت نگری و زندگی مطلوب نشود.
معاون پژوهشی مرکز مطالعات خانواده ایران ادامه میدهد: دو فرایند فرهنگپذیری و ارزش پذیری در جامعه بسیار اهمیت دارد، حال آنکه جامعه ما در این دو محور کاستیهایی دارد و موثر عمل نکرده است. در حالی که باید در این دو حوزه چنان کارآمد عمل کرد که مردم کمترین مشکل را تجربه کنند. کیهانینیا نیز معتقد است: گرچه چند سالی است که بحث آموزش مهارت زندگی در جامعه و توسط متولیان مختلف مورد توجه است اما بازهم نسبت به سایر کشورها این تلاشها اندک است. مساله دیگر اینکه در این حوزه نیز برخی افراد بیبهره از دانش وارد شدهاند که آموختههای آنان نیز تاثیری بر دوام و بقای خانواده نداشته است.
آفتهای سبک زندگی غربی
این حقوقدان ادامه میدهد: از دلایل پنهان ناپایداری نهاد خانواده نیز استفاده ناآگاهانه از متون و کتابهای خارجی است که با توجه به فرهنگ و سبک زندگی غربیها نوشته میشود. این منابع که هماهنگی و همسویی با فرهنگ ما ندارد باعث بروز اختلاف میان همسران میشود. کیهانینیا که مولف بیش از ۱۶ عنوان کتاب در زمینه سلامت و دوام خانواده است، میافزاید: دولت نیز در این زمینه برنامه چندانی نداشته است در حالی که باید با ایجاد مراکز و کلاسهای رایگان در سطوح مختلف به آموزش مهارت زندگی بپردازد. در دانشگاهها نیز ضروری است که در کنار دهها واحد درسی رسمی، چند واحد درسی در زمینه دانش همسرداری و سلامت و بهداشت همسری تدریس شود تا جوانان با مسایل زندگی مشترک آگاه شوند و شیوه ارتباط و تعامل با شریک زندگی خود را بیاموزند.
آموزش همه جانبه زندگی
دکتر کردی با تاکید بر اینکه دختران از سن ۱۵ سالگی و پسرها از ۱۷ سالگی به دلیل سن آغاز بلوغ اجتماعی آماده آموختن این مهارتها هستند معتقد است: آموزشهای قبل از ازدواج، ملاکهای انتخاب همسر و دیگر مهارتهای موثر در تحکیم خانواده باید افزایش یابد و مراکز آموزش خانواده ایجاد شود تا همسران قبل از آنکه زیر یک سقف بروند و آزمون و خطا کنند این مهارتها را فرا بگیرند. بنابراین برای کاهش آسیبهای خانواده در هر استان باید مرکز مطالعات خانواده ایجاد شود تا با همفکری خانواده را به تناسب فرهنگی برسانند. البته برای اثربخشی بیشتر باید این دستگاهها در سطح کلان نیز با یکدیگر مرتبط شوند. به این ترتیب، ابتدا با تکیه بر تحقیق و پژوهش باید مشکلات و تنگناها شناسایی شود سپس با آموزش، به مردم آگاهی داده شود و در مرحله دیگر با فرهنگسازی موثر بسترهای مناسب را برای نهادینه شدن این آموزشها فراهم کنیم.