آمریکاییها در حالی از افزایش تحرکات نظامی در مدیترانه و غرب آسیا در حمایت از رژیم جنایتکار صهیونیستی سخن گفتهاند که مدعی رایزنیهای دیپلماتیک برای همراهسازی سایر کشورها جهت مهار پاسخ ایران و جبهه مقاومت هم هستند.
این ادعاها در حالی است که چند مقام آمریکایی اعلام کردند ایالات متحده در تلاش است ائتلاف جدیدی برای دفاع از رژیم صهیونیستی در برابر حمله احتمالی ایران تشکیل دهد، اما این بار با موانعی بزرگ بر سر راه تشکیل این ائتلاف مواجه است.
برخی رسانههای غربی همچون ایبیسی گزارش دادند که ایالات متحده قصد دارد تا بار دیگر ائتلاف جدیدی مشابه ائتلافی که قبل از حمله ماه آوریل (۲۵ فروردین ۱۴۰۳) ایران به رژیم اسرائیل تشکیل داد به وجود آورد، اما بسیاری از شرکای بینالمللی واشنگتن برخی از اقدامات بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل از جمله ترور شهید هنیه را تحریکآمیز میدانند که مانع ائتلاف سازی میشود.
این ادعاها در باب چرایی ناتوانی آمریکا برای ائتلافسازی علیه ایران در حالی است که نگاهی ریشهای و عمیق به تحولات بیانگر حقایقی ورای این ادعاهاست و حتی میتوان چنین فضاسازی رسانهای را اقدامی در جهت سرپوش نهادن بر آن حقایق دانست.
نخست آنکه معدود کشورهای غربی و عربی در زمان وعده صادق در حالی با آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی همراهی کردند که پس از آن عملیات بسیاری از آنها بیش از گذشته به اقتدار نظامی و البته جدیت ایران در پاسخگو کردن رژیم صهیونیستی پی بردهاند. آنها که تجربه وعده صادق را دارند میدانند که از یک سو جمهوری اسلامی در حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی خود با هیچ کس مسامحه نخواهد کرد و با قاطعیت و قطعیت پاسخ میدهد و از سوی دیگر نیز هر کشوری را که به همراهی با رژیم صهیونیستی علیه ایران مبادرت ورزد، هدفی مشروع ارزیابی و پاسخی سخت به آنها خواهد داد.
بر این اساس میتوان گفت که آگاهی جهانی از اقتدار میدان در کنار دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی در تبیین ماهیت جنایت کار رژیم صهیونیستی و حقانیت و مشروعیت پاسخ قاطع ایران به نقض حریمش و ترور شهید هنیه که با حمایت بسیاری از کشورها از جمله چین و روسیه از اعضای دائم شورای امنیت همراه شده، مانع از آن شده که کشورها تمایلی به گرفتار آمدن در بازی صهیونیستی – امریکایی ائتلافسازی علیه ایران داشته باشند. به عبارتی دقیقتر جهانیان دریافتهاند که جمهوری اسلامی اصل «پایان دوران بزن دررویی» را در عمل نهادینه ساخته و ورود به بازی ضد ایرانی آمریکا هزینههای سنگین برای آنها به همراه خواهد داشت.
دوم آنکه جهانیان از جمله بسیاری در نشست شورای امنیت و نیز تماسها و رایزنیهای تلفنی و حضوری با مقامات جمهوری اسلامی ایران اذعان کردهاند که ترور شهید هنیه تجاوز و تعهدی به حریم ایران و نقض تمامی قوانین و مقررات بین المللی بوده و ایران حق دفاع مشروع و هرگونه پاسخگویی به این جنایت را دارد.
بر این اساس کشورها حاضر نیستند در ائتلافی شرکت کنند که از یک سو رفتارش مغایر با قوانین و مقررات بینالمللی است و از سوی دیگر میتواند رویهای غلط و نادرست را در جهان ایجاد کند که قطعا گریبانگیر بسیاری از کشورها خواهد شد.
به عبارتی دیگر خواست نامشروع آمریکا در ایجاد ائتلاف حمایت از رژیم صهیونیستی که ناقض تمامی تعهدات و قوانین جهانی است نه تنها امنیتی برای جهان به همراه ندارد بلکه میتواند الگویی مخرب و نامشروع را ایجاد کند که با توجه به ماهیت تروریستی و جنایتکار رژیم صهیونیستی و آمریکا میتواند در آینده گریبان هر کدام از کشورهای جهان را بگیرد. کشورهایی که برامنیت و ثبات خویش و جهان اهمیت میدهند از ورود به چنین بدعت خطرناکی خودداری میکنند، در عین آنکه بر حق دفاع مشروع ایران برای پاسخگو کردن تروریسم دولتی صهیونیستی تاکید دارند.
سوم آنکه ترور شهید هنیه در اصل بخش دیگری از نسلکشی فلسطینیهاست که خشم و انزجار جهانی را به همراه داشته است. شاید در زمان وعده صادق آمریکاییها با ادعای آنکه موضوع ارتباطی به مسئله فلسطین ندارد توانستند چند کشور را با خود همراه کنند، اما در ترور شهید هنیه دیگر مسئله کاملا فلسطینی است و کشورهای عربی و غربی دیگر نمیتوانند با دروغ ارتباط نداشتن انتقامگیری ایران با مسئله فلسطین به توجیه همراهی با آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی بپردازند. بر این اساس میتوان گفت که بیداری جهانی در قبال مسئله فلسطین که دستاوردی بزرگ برای مقاومت ۱۰ ماهه غزه است، از عوامل ناتوانی آمریکا برای ائتلافسازی ادعایی است.
چهارم آنکه اصرار آمریکا بر ائتلافسازی در قبال جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت در حمایت از رژیم صهیونیستی در کنار آنکه اقتدار و نقش محوری مقاومت در تعیین سرنوشت منطقه را نشان میدهد از یک سو بیانگر تزلزل و بحرانی بودن شدید وضعیت رژیم صهیونیستی است چنانکه این در طول ۱۰ جنگ غزه تماما این رژیم وابسته به حمایتهای نظامی و سیاسی آمریکا بوده است و از سوی دیگر رویکرد به ائتلافسازی را باید نشانهای بر تزلزل یکجانبهگرایی آمریکایی دانست که روزی برای اهدافش لشکرکشی یک جانبه به عراق انجام میداد و امروز حتی توان مهار یمن در دریای سرخ را ندارد و عملا زمین گیر شده است.
فرار ناگهانی و افتضاح آمریکا از افغانستان، ناتوانی در جنگ اوکراین، شکست در برابر اقتدار یمن، ۱۰ ماه شکست در برابر مقاومت غزه، آگاهی جهانی از ماهیت تروریستی و بحران ساز آمریکا چنانکه بسیاری دیگر این کشور را نه یک ناجی که ریشه بحرانها میدانند موجب شده تا عملا کشورها به دنبال دوری از واشنگتن و ائتلافهای هزینهساز آن باشند.
این وضعیت بحرانی چنان است که نشریه «فارن پالسی» در گزارشی با اشاره به تحرکات نظامی آمریکا در راستای دفاع از رژیم صهیونیستی در برابر ایران نوشت: ضعف ارتش آمریکا برای جابجایی سریع و آسان تجهیزات نظامی خود از یک جبهه به جبهه دیگر، توانایی این کشور برای اقدام کامل نظامی در آن منطقه خاص را به چالش میکشد.
بر این اساس میتوان گفت که امروز آمریکا دیگر توان همراهسازی سایر کشورها با رفتارهای غیرمنطقی و غیراصولی خود را ندارد. گرایش کشورها به چندجانبهگرایی عادلانه و مقابله با تحریمها و انحصارگراییهای اقتصادی آمریکا و همراهی نکردن در رایگیریها در سازمانهای بین المللی نمودهایی از این انزوای جهانی آمریکاست؛ بویژه آنکه همراهی با جنایات رژیم صهیونیستی و نسل کشی غزه، باقی مانده حیثیت و آبرو آمریکا را نیز بر باد داده است چنانکه در زمان سخنرانی نتانیاهو در کنگره حتی مردم ایالات متحده اقدام به آتش زدن پرچم آمریکا کردند.
در این میان باید توجه داشت که جمهوری اسلامی در برابر حقوق حقه خود در دفاع مشروع تحت هیچ شرایطی کوتاه نخواهد آمد و رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا و یا ائتلافی ادعای آن نیز نمیتواند از پاسخگویی ترور شهید هنیه رهایی یابد.