افکارنیوز

: من به قلبم افتخار می کنم. با آن بازی شد، زخمی شد، به آن خیانت شد، سوخت و شکست. اما به طریقی هنوز کار می کند...


دوستانم همه نابند، طلا سیری چند؟ / درد از همه شان دور، بلا سیری چند؟

بی گل روی عزیزان، نفستم می گیرد / بی حضور رفقا، صلح و صفا سیری چند؟
.
.
.
چقدر جای تو خالی ست، جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد

حتی با گزینه ی مناسب...
.
.
.
خوشبختی من پیدا کردن “تو” از میان این همه ضمیر بود...
.
.
.
بوی ربنای تو

ماه دل تنگی های من

افطار می کنم خاطرات نبودنت را!
.
.
.
ماه رمضان رفت، حالا با خیال راحت می توانی قسم بخوری که دوستم داری...!
.
.
.
فرهنگ لغتها نیاز به ویرایش دارند

برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست، دلتنگی یعنی تو!
.
.
.
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست

حالا که مقدر شده آرام بگیرم

سیلاب مرا برده و از من اثری نیست

بگذار که درها همگی بسته بمانند

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست...
.
.
.
سری را که درد نمیکند دست مال نمیبندند

اما سر من درد میکند برای دستی که مال تو باشد...
.
.
.
مثل یک روح در دو پیکریم

تو در پیکره ی خدایی

من در پیکره ی انسانی

عاشقانه میپرستمت

شاید روزی

یک روح در یک پیکر شویم...
.
.
.
سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن

اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم
.
.
.
می توان از آب و از نان، و از جان خود حتی گذشت

ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت

عاشقان را جامه ای پوشیدنی جر چشم نیست

یا ز خیر عشق یا میباید از دنیا گذشت...
.
.
.
سلام سلطان قلبها، تو ای همزاد گلها، منم بابای بارون

منم سلطان غمها، سلام کردم نگی هی بی وفایی، سلام کردم بگم وای از جدایی...
.
.
.
موضوع انشاء: تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

- به نام خدا

- فرسنگ ها دور از آغوشش...
.
.
.
حالا حرفهایمان بماند برای بعد

دلخوری هامان

دلتنگی هامان

و تمام اشکهای من

با او چگونه میگذرد

که با من نمی گذشت...؟
.
.
.
عاشقانه هایی که برایت مینویسم

مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند!

یخ میکنند و باید دور ریخت!

فنجانت را بده دوباره پر کنم...
.
.
.
دوستت دارم را هزار بار دیگر تکرار کن

اینجا نه بینیِ کَسی دراز می شود!

نه گُرگی به گَله ات میزند!...
.
.
.
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست / در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست

با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم / بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست...
.
.
.
کاش میشد: بچگی را زنده کرد

کودکی شد، کودکانه گریه کرد

شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود

آن قیامت، که دمی بیش نبود

فاصله با کودکی هامان چه کرد؟

کاش میشد، بچگانه خنده کرد...
.
.
.
گاهی وقتی کسی از زندگیتان میرود

دارد به شما لطف می کند

او فضایی خالی به جا می گذارد

برای کسی که لیاقت آنجا بودن را داشته باشد...
.
.
.
کوچه ای را بود نامش معرفت / ساکنینش بامرام از هر جهت

گرچه بن بست بود مثل قلب من / آخرین خانه تو بودی خوب من...
.
.
.
برایم دعا کن! اجابتش مهم نیست! نیاز من آرامشی است که بدانم تو به یاد منی...
.
.
.
خواهم ز خدا خسته و درمانده نباشی / محبوب خدا باشی و شرمنده نباشی

ای دوست الهی در این عالم هستی / سرزنده بمانی و سرافکنده نباشی...
.
.
.
در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟

تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟

با آنکه ز ما یاد نکردی..

ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟
.
.
.
غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد / غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد

گریه کردم ز فراغت گل من باور کن / که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد...
.
.
.
گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!

به رفتن ک فکر می کنی

اتفاقی می افتد که منصرف می شوی…

میخواهی بمانی،

رفتاری می بینی که انگار باید بروی!

این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است
.
.
.
نقش چشمان خمارت، چه کشیدن دارد / سایه ساران دو زلفت، چه لمیدن دارد

آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه / حس مستی لبت طعم چشیدن دارد...
.
.
.
همه خوابند و من بیدارم امشب / دلم کرده هوای یارم امشب

غم عشق و فراقش مرهمی نیست / مداوای امید دیدارم امشب...
.
.
.
گاهی فرار می کنم

از فکر کردن به تو..

مثل رد کردن آهنگی که

خیلی دوستش دارم …
.
.
.
هیچ پلی

مرا با این همه فاصله به چشمان تو پیوند نمی زند

می دانم

هر چه من بیشتر جلو می آیم

رانش چشم های تو

فاصله را بیشتر می کند...
.
.
.
بی شک...

جهان را به عشق کسی آفریده اند

چون من که آفریده ام از عشق

جهانی برای تو...
.
.
.
حُرمت نان از قلب بیشتر است

آنرا می بوسند، این را میشکنند...
.
.
.
احساس تو چون طراوت باران است

بر زخم شکوفه های گل درمان است

هر وقت که در هوای تو می چرخم

انگار نفس کشیدنم آسان است...
.
.
.
شاید آرام تر میشدم

فقط و فقط ……..

اگر میفهمیدی…..

حرفهایم به همین راحتی که می خوانی

نوشته نشده اند!!
.
.
.
لیاقت می خواهد واژه ” ما ” شدن

لیاقت می خواهد “شریک ” شدن

تو خوش باش به همین “با هم ” بودن های امروزت

من خوشم به خلوت تنهایی ام

تو بخند به امروز…

من میخندم به فرداهایت...
.
.
.
دعای باران چرا؟ دعای عشق بخوان

این روزها دلها تشنه ترند تا زمین

خدایا کمی عشق ببار
.
.
.
دلم اصرار دارد

فریاد بزند؛

اما...

من جلوی دهانش را می گیرم

وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
.
.
.
مُتَنَفِرَمْ اَزْ اِنْسآטּْ هآیےْ کِه دیوآرِ بُلَنْدَتْ رآ مےْ بینَنْدْ،

ولےْ به دُنْبآلِ هَمآטּْ آجُرِ لَق دیوآرَتْ هَسْتَنْدْ کِه...

تُو رآ فُروْ بریزَنْدْ...

تآ تُو رآ اِنْکآرْ کُنَنَدْ...

وَ اَزْ رُویَتْ رَدْ شَوَنْدْ...
.
.
.
من به قلبم افتخار می کنم

با آن بازی شد، زخمی شد، به آن خیانت شد، سوخت و شکست

اما به طریقی هنوز کار می کند...
.
.
.
حال آدم خراب پرسیدن ندارد

اما …

دستانش گرفتن دارد...
.
.
.
زیاد فرقی نکرده …

خودِخودشه

فقط اونی که داره باهاش قدم میزنه

” من ” نیستم...
.
.
.
جاگذاشته ام دلی

هرکه یافت

مژدگانی اش تمام “زندگی ام”
.
.
.
من براى تنها نبودن آدمهاى زیادى دوروبرم دارم

آن چیزى که ندارم کسى براى باهم بودن است...
.
.
.
آب نریختم که برگردی

آب ریختم تا پاک شود

هر چه رد پای توست &..از زنـــدگی ام&!