میترا رفیع بازیگر جوان و آیندهدار عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون، دانش آموخته کارشناسی و کارشناسی ارشد بازیگری تئاتر از دانشگاه هنر تهران است. در نوجوانی با نقش آفرینی در نمایشی به عنوان "من در امتداد نقطه چین ها" به کارگردانی امیرحسین شفیعی برندهی جایزه بازیگری در جشنواره فجر شد. او تاکنون در فیلم هایی، چون “کلمبوس”، “مجدلیه مقدس” و “من میترسم” نقش آفرینی کردهاست و سریالهای " از سرنوشت " و " بیهمگان " از مجموعههایی هستند که وی با بازی در آنها توانسته حضور در سبکهای مختلف را در کارنامه هنری خود ثبت کند. میترا رفیع این شبها با بازی در نقش «الناز یوسفیان» در مجموعه "بی همگان" به تهیه کنندگی مهران مهام و کارگردانی بهرنگ توفیقی و اصغر هاشمی از شبکه ۳ سیما میهمان خانه هاست. گفتگویی با میترا رفیع داشتیم که در ادامه میخوانید:
این شبها مخاطب بازی شما رو در سریال بی همگان میبینه درباره سریال بفرمایید؟
سریال «بیهمگان» یک درام اجتماعی است که خط داستانیاش بستر یک رابطهی عاشقانهی پُر فراز و فرود شدهاست. درامی که تمرکزش روی زندگی جوانان، استقلالشان و خواستههایشان در جهت دستیابی به -وضعیت مطلوب- است. به عقیده من این سریال در خلال روایتی که دارد، دو مقولهی «جبرگرایی» و «اختیارگرایی» را نیز به چالش میکشد و اصطلاحاً ماحصلِ «دستِ تقدیر» و «انتخاب بَشر» را بررسی میکند.
دلیل انتخاب این نقش چه بود که شما آن را پذیرفتید؟
در نخستین دیداری که برای همکاری در پروژه «بیهمگان» دعوت شدم وقتی آقای توفیقی داستان را برایم نقل کردند و پس از آن گپ و گفتی که در مورد مهندسی کلّی نقش الناز داشتیم به این نتیجه رسیدم که میخواهم این سیرِ عاطفی را و این تنوّعِ موقعیتها را تجربه کنم و داستان برایم شنیدنی بود.
چه چالشهایی با این نقش داشتید؟
گرچه کاراکتر «الناز یوسفیان» از نظر سن و سال و ویژگیهای ظاهری دیگر شباهتهایی با من دارد؛ امّا در واقع خاستگاه فرهنگی و اجتماعی او با من متفاوت است. فرهنگ خانوادهاش و مختصات عاطفی ایشان دور از فضایی است که من به عنوان خانوادهام میشناسم. تصمیماتش در بزنگاههای مختلف نشان از فاصلهی شخصیتی ما داشت که من برای طی کردنِ این مسیر دست به «تخیّلِ فعّال» میزدم و از شبیهسازی عاطفی مدد میگرفتم و گاهی که دنیایمان به هم نزدیکترمیشد فقط از حافظه عاطفی و غریزهام کمک میگرفتم. البته همواره کمک گروه و هدایت کارگردان را نیز در کنار خودم داشتم.
کار کردن با این گروه چگونه بود؟
کار کردن با این گروه برای من تجربهای باارزش و به یادماندنی بود. همآنگونه که روزهای خوبی کنار هم داشتیم؛ همان طور هم شرایط نامساعد و سرما و گرما را کنار هم تاب آوردیم. امیدوارم تمام دوستانی که صادقانه تلاش کردند نتیجهی زحماتشان را ببینند.
میشد فقط از حافظه عاطفی و غریزهام کمک میگرفتم. البته همواره کمک گروه و هدایت کارگردان را نیز در کنار خودم داشتم.
واکنشهای مخاطبان چگونه است؟ بیشتر چه سوالاتی از شما میپرسند؟
در این روزهای پُرالتهاب که نابهسامانی اینترنت و فضای مجازی عادی شدهاست؛ توجه و مهر مخاطبان مرا خجالتزده کرد، اصلاً انتظار چنین حجمی از محبت را نداشتم.
خداوند بزرگ به من لطف داشته و من توفیق پیدا کردم با مردم و مهرشان رو به رو شوَم. سؤالاتی هم که از من پرسیده میشود مربوط به داستان عاشقانهی زندگی الناز است، این که چگونه میتواند تا این حد صادقانه عشق بورزد؟ و اینکه نهایت این عشق چه خواهد شد؟ سؤالات بیشماری هم دربارهی تغییر رنگ صورتم و سانسور میپرسند که فکر میکنم شخص مناسبی را برای این پرسش انتخاب نکردهاند.
موضوع بی همگان چقدر میتواند برای مخاطبان تاثیرگذار باشد؟
اگرچه من به عنوان بازیگر، در نتیجهی بررسیها و مطالعاتی که برای آفرینش نقش انجام دادهام، از ابعاد روانشناسانه و جامعهشناسانهی نقشم مطّلع هستم، اما در حال حاضر با توجه به شرایط کنونی جامعه و حال و هوای جوانان که مخاطب اصلی شبکه ۳ سیما هستند، پرسشِ شما یک جست و جویِ جامعهشناسانه محسوب میشود که من تخصصی در آن زمینه ندارم و تخصصم در زمینهی دیگریاست.
کلام پایانی:
ابتدا از توجه و مهر شما ممنونم و بعد دست تمام کسانی که در این ۹ ماه یاریام کردند را به مهر میفشارم. از مؤلّفین اثر، به خاطر اعتمادشان سپاسگزارم و در نهایت برای مردم عزیز و دلسوختهی سرزمینم، برای دختران ایران، آرزوی سلامتی و آرامش دارم، که لایق آرامشند.