به عنوان نماینده سایت کرمان 1400 برای پوشش سفر 2 روزه روحانی به کرمان انتخاب شدم ، قرار بود روحانی سه شنبه 21 اردیبهشت ساعت 9 وارد کرمان شود ، روز قبل برای ما پیامک زدند که ساعت 6 و نیم صبح سه شنبه خودمان را به میهمان سرای استانداری برای دریافت کارت خبرنگاری برسانیم و قرار بود از آنجا به فرودگاه برای استقبال روحانی برویم.
که متاسفانه بعد از مراجعت به میهمانسرا به ما گفتند که خبرنگاران را به فرودگاه نمی برند و باید برویم به مصلی ، در همین حین چند نفر از خبرنگاران اعتراض کردند که قرار بود طی برنامه ما را به فرودگاه ببرید، اما انگار تمامی کارها و برنامه های خبرنگاران کرمانی را خبرنگاران نهاد ریاست جمهوری برنامه ریزی می کردند و دستور می دادند که کجا بروند و کجا نروند.
وقتی گفته شد که خبرنگاران وارد مینی بوس ها شوند خودم را در یک فضای اشغالی احساس کردم و انگار که یک بیگانه به شهرم آمده و به ما زور می گوید .
یکی از خبرنگاران سمج شده بود و می گفت چرا طبق برنامه ما را به فرودگاه نمی برید ، خبرنگاران نهاد ریاست جمهوری عین سربازانی شده بودند که سلاح در دست داشتند و به این طرف و آن طرف می رفتند و گوششان به هیچ کس و هیچ چیز بدهکار نبود.
بعد از یک ساعت کمتر یا بیشتر معطلی با 7 مینی بوس به استانداری برگشتیم برای چکاب ، کلیه خبرنگاران و عکاسان از مینی بوس پیاده شدند و وارد استانداری شدیم داخل محوطه استانداری یک ماشین گیت تمامی وسایل خبرنگاران را بازرسی کردند و سپس یکی از خبرنگاران نهاد ریاست جمهوری با حالت تمسخر رو به خبرنگاران کرمانی کرد و گفت بعد از استانداری شما را به مصلی می بریم ، در آنجا جایگاه مخصوص برای خبرنگاران است و کسانی که دوست دارند روحانی را از نزدیک ببینند و توی دوربین بیفتند می توانند جلو بنشینند.
وقتی که او با تمسخر چنین گفت من هم نتوانستم تحمل کنم و به او معترض شدم و گفتم آقای محترم ما برای پوشش خبری می آییم نه برای دوربین، وقتی اعتراض من را دید عذر خواهی کرد و گفت دیگر مزاح نمی کنم.
بعد از مدتی که در استانداری معطل شدیم مجددا سوار مینی بوس ها شدیم و به مصلی اعزام شدیم ، وقتی به مصلی رسیدیم هوا داشت کم کم گرم می شد، دوباره دم در مصلی تعدادی از نهاد روحانی جلو آمدند و گفتند باید تفتیش بدنی انجام شود که با اعتراض تمامی خبرنگاران روبرو شدند .
حال بگذریم که چگونه وارد مصلی شدیم ، سپس تعدادی از خبرنگاران به جایگاه رفتند و تعدادی هم در قسمتی که سیستم کامپیوتر و اینترنت بود برای مخابره خبرها رفتند.
ساعت 8 و خورده ای بود که فضای مصلا هنوز پر نشده بود و تنها قسمتی از آن را مردانی که لباس بلوچی به تن کرده بود به چشم می خورد، جلو رفتم و از آنها سوال کردم شما چند نفرید؟ از کجا آمده اید و کی ؟
پیرمردی سیاه چرده با لبخند گفت : ما دیشب با 10 اتوبوس از رودبار جنوب حرکت کردیم و امروز ساعت 6 صبح به مصلی رسیدیم آمدیم که روحانی مشکلات برق، جاده، سوخت و آبمان را حل نماید.
یکی دیگر جلو آمد و گفت: من به همراه دوستانم با 5 اتوبوس دیشب از قلعه گنج راه افتادیم و صبح زود به اینجا رسیدیم ، به ما گفتند می توانیم روحانی را از نزدیک ببینیم و مشکلاتمان را به او بگوییم.
ساعت 9 بود و گرمی هوا نمایان تر شده بود ، جمعیتی که وارد مصلی می شدند اکثرا از دانش آموزان بودند چون پلاکارد مدرسه به همراهشان بود. باز فضای خالی مصلی بیشتر احساس می شد.
ساعت 10 مجری از حضار عذر خواهی کرد و برای اینکه مردم را سرگرم کند گفت: من چند شعار می دهم و شما تکرار کنید تا رئیس جمهور و هیئت همراه برسند.
داغی هوا کلافه امان کرده بود وقتی به چهره مردم جنوب نگاه کردم خیس عرق شده بودند و هر کدامشان به زیر سایه نرده ها پناه آورده بودند و می گفتند پس روحانی کی می رسد؟
ساعت نزدیک به 11 بود که مجری از تریبون اعلام کرد روحانی و هیئت همراه به مصلی رسیدند و شروع به سر دادن شعارهایی کرد که از قبل آن ها را آماده کرده بود.
جمعیتی که در مصلی به چشم می خورد همگی از مدارس ، ادارات و کارگران بودند مردم عادی خیلی کم آمده بودند و تعدادی هم که آمده بودند بعد از اینکه نامه هایشان را تحویل دادند رفتند و نماندند.
از گرمی هوا حضار اکثرا به پوسترها و پرچم هایی که در دستشان بود پناه برده بودند و آن ها را سایبان خود قرار داده بودند، بعد از اذان ظهر سخنرانی به پایان رسید.
از عکس هایی که بدستم رسیده بود متوجه شدم که در مسیر فرودگاه تا مصلی تعداد استقبال کنندگان بسیار کم بوده است و حتی مسیرهایی بوده که اصلا استقبال کننده نداشته است.
بعد از مصلی سوار مینی بوس ها شدیم ، برای ناهار رفتیم میهمانسرا، به ما گفته شد عصر روحانی در بین علماء ، نخبگان و کارآفرینان در حسینیه ثارالله جلسه دارد.
وقتی به حسینیه رسیدیم من به عنوان یک خبرنگار وظیفه شناس با موبایلم عکس می گرفتم ، جلسه نخبه گان آن هم استانی با تعداد بسیار اندک ، جمعیت زیاد نبود و فضای زیادی از حسینیه هنوز خالی بود ، حتی یادم هست چند نفر را روی ویلچر دیدم که یکی از آنان روحانی سالخورده ای بود که یک چفیه دور گردنش انداخته بود و به نظر می آمد که بسیار محروم و ساده و بی آلایش است او متاسفانه یک پا هم نداشت. نزدیک رفتم و ازش عکس گرفتم.
در حین عکس گرفتن بودم که شکوری مسئول خبرنگاران نهاد ریاست جمهوری جلو آمد و گفت : شما حقی ندارید که از جلسه عکس بگیرید و اگر عکس می خواهید باید فقط از خود روحانی باشد و آن هم از عکاسان بگیرید.
حتی از من خواست تا عکس های موبایلم را پاک کنم و با بی شرمی تمام با توهین به من کارت مرا که آویزان بود کشید و گفت اگر عکس ها را پاک کنم کارتم را به من بر می گرداند ولی متاسفانه دیگر به من پس نداد و من نتوانستم در جلسات دیگر شرکت کنم.
نمی دانم هدف آنها از این کار چه بود ؟ آیا حرفه یک خبرنگار این است که فقط خبرنویسی کند و کسی نمی تواند به حاشیه ها و گزارش ها و مصاحبه ها توجه داشته باشد.
کاش مسئولین نمی گفتند مطالبه گری کار شما خبرنگاران است ، کو ؟ کجا؟ کی؟
با حرکت توهین آمیز شکوری به بچه های روابط عمومی استانداری شکایت بردم ولی متاسفانه انگار که آنها هم هیچ کاره بودند و فقط چند خبرنگار تهرانی تسلط بر تمامی برنامه ها داشتند و انگار آنها کرمان را زیر سلطه خود گرفته بودنند.
مگر این حاشیه ها چه بویی داشت که نمی خواستند کسی خبر دار شود؟
سه سال از دولت روحانی می گذشت آیا مگر مردم کرمان و ایران آنقدرفهم و شعور ندارند که بدانند در کشورشان چه می گذرد و فقط با حاشیه نگاری من به دولت ایشان لطمه وارد می شود؟