بیش از ۱۰ سال از فقدان مدیر فرهنگی و سینماگری که با «بازمانده» اش گریستیم و از «کانی مانگا» اش لذت بردیم، می گذرد، سیف الله داد معنای یک مدیر فرهنگی را که سینماگر است برای مان به خاطره های دور بُرد.
اخبار فرهنگ و هنر - زنده یاد سیفالله داد معتقد بود:«سینما هر چه فرهنگیتر و زایندهتر باشد، مردم با آن همراهترند، جامعهی امروز از سینما صرفا سرگرمی نمیخواهد.»
سیفالله داد که بهعنوان معاون امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سال ۱۳۷۶ بهمدت سه سال در رأس مدیریت سینمای ایران بود، اعتقاد داشت: «باید کمک کنیم ۱۰۰ سال دیگر وقتی فرزندان ما جشن ۲۰۰ سالگی سینما را میگیرند، از همیاری کسانی که در ۱۰۰ سال گذشته دست داشتهاند، تشکر کنند و از بارقهی پیشکسوتانشان در سینما امید بگیرند.»
فعالیت کارگردانی سیفالله داد به ساخت سه فیلم «زیر باران»، «کانیمانگا» و «بازمانده» خلاصه میشود؛ اما دو اثر آخرش، از فیلمهای شاخص سینمای ایران بهشمار میآیند،او در 6 مرداد سال 88 بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
سیف الله داد در مراسمی که آبان ماه سال 87 برگزار شد، با اشاره به چشمانداز بیست ساله که از سوی دولت ترسیم شده و آیندهی کشور را تا سال ۱۴۰۴ پیشبینی کرده است، می گفت: در این سند پیشبینی شده که ایران چه مسیری را باید طی کند و به کجا میرسد، اما متاسفانه این مقوله تنها در شکل اقتصادی ، صنعتی، علمی و سیاسی دیده شده است و بحث فرهنگ در سند چشمانداز بیست ساله مورد توجه نیست.
او معتقد بود: معلوم نیست وضعیت فرهنگ و هنر ما در سال ۱۴۰۴ چگونه باشد؟! در حالی که اگر به گذشتهی ایران بنگریم با وجود تمام فراز ونشیبها همواره کشور ما به واسطهی فرهنگ و هنرش شناخته شده و اگر امروز مدعی و صاحب تمدن هستیم به واسطهی افرادی چون حافظ و سعدی و مولاناست.
این کارگردان تاکید داشت بر اینکه؛ در این سند باید قبل از هر چیز چشمانداز فرهنگی کشور بررسی شود، یعنی بدانیم که تا آن سال چه اندیشمندان، هنرمندان و خدمتگذارانی را به دنیا عرضه میکنیم و آیا مسیری که طی کردهایم درست است یا همه چیز در حد یک آرزوست.
سیف الله داد در حالی همواره از نگرانی و دغدغهاش پیرامون آینده فرهنگ و هنر سخن گفته بود که بازخوانی گفتههای او در دورهای که معاونت سینمایی وزارت ارشاد بود نیز نشان میدهد دغدغهی آینده همواره با او بوده است.
همان طور که در شهریور ۷۹ و در جشن صدسالگی سینما ، ضمن نگرانی از وضعیت سینمای ایران خطاب به سینماگران میگفت: ما کسانی هستیم که میدانیم کسانی دیگر،جشن دویست سالگی سینما را برگزار خواهند کرد، پس باید بپرسیم، سینمای کشور ما در صد سال دیگر در بین جهان چگونه است؟ و این سینما در صد سال دیگر چه خصوصیات و صفاتی باید داشته باشد؟
ایران عزیز در کارهایش نیازمند تلاش مضاعف همه است؛ همآنطور که در ۲۰ سال پس از انقلاب توانستیم ۸۰ سال عقبماندگی سینما را جبران کنیم، باز باید تلاش کنیم که فرهنگ و هنجارها طوری جا بیافتد که از ایران یک کشور نستوه در دنیا بسازد.
کارگردان «بازمانده» معتقد بود: باید کمک کنیم صد سال دیگر وقتی فرزندان ما جشن دویست سالگی سینما را میگیرند از همیاری کسانی که در این صدسال گذشته دست داشتهاند، درود بفرستند و چون از بارقهی پیشکسوتانشان در سینما امید بگیرند.
او در سال 87 همزمان با مراسم بزرگداشت خود در دوازدهمین جشن خانه سینما در گفتوگویی با ایسنا میگفت: «مسایل جانبی روز به روز سینما را بیشتر به تحلیل میبرد.»
سیفالله داد همچنین مطرح کرد: «بعد از فیلم «بازمانده» چند کار مستند و تدوین داشتهام اما آنچه مردم و خودم توقع دارم، ساخت فیلم سینمایی است که امیدوارم امسال کاری انجام دهم که خودم هم احساس رضایت بکنم.»
او که طی سالهای ۷۶ تا ۸۰ در راس سینمای کشور به عنوان معاون سینمایی حضور داشته است، درباره تشکیل شورای عالی صنعت سینما در آن دوران توضیح میداد: «فلسفه تشکیل این شورا این بود که شرایطی فراهم شود تا در یک دوره ۵ ساله دستاندرکاران سینما بهخصوص آنهایی که در ساخت فیلمهای خوب نقش دارند با مدیریت کلان سینما آشنا شوند و ظرف یک برنامهی ۵ ساله بخشهای مدیریتی غیرحاکمیتی را به تدریج تحویل بگیرند و درواقع این شورا وظیفه پارلمانی داشت.
دراین جلسات هفتگی که همه آنها بهصورت باز با حضور خبرنگاران تشکیل میشد، مسائل مبتلا به سینمای ایران درسطح کلان بهصورت دستور کار مطرح و بحث و بررسی میشد و با اجماع نظر این دوستان که کارگردانان و تهیهکنندگان الفساز و گروهی از مدیران سینما و روسای اصناف بودند، تصمیمگیری میشد. »
داد درباره ضرورت وجود آن شورا در این روزهای سینما هم خاطرنشان میکرد:« دونظر وجود دارد یکی اینکه مدیریت امور حاکمیتی از مدیریت امور غیرحاکمیتی تفکیک شود و امورغیرحاکمیتی مربوط به صنف اگر تا بهحال توسط خودشان اداره نشده به خودشان واگذار شود. مانند واردکردن وسائل فنی و نگاتیو که جزو اموری نیست که وظیفهی ذاتی دولت باشد.
تفکیک این مسایل از مواردی است که نشان میدهد یک دولت چطور عقل دوراندیش دارد و چقدر به حفظ شئونات و جایگاه خودش در وهلهی اول و به افزایش و بالابردن توانایی مردمی که به نمایندگی از آنها حکومت میکند، در وهلهی دوم اهمیت میدهد.»
مسئولان خودشان را از ماموریتهای زائد جدا کنند
داد معتقد بود: «باید آنچه که وظیفهی ذاتی دولت نمیدانیم به کسانی که وظیفهی ذاتیشان است واگذار کنیم. باتوجه به چنین بحثهایی، به اعتقاد من بهترین کار این است که دولت هم خودش و هم موسسات و شرکتهای وابسته به خودش را تا آنجا که میتواند از ماموریتهای زائد جدا و امور را به صاحبانشان واگذار کند.
وی با بیان اینکه در بین مدیران ارشاد همیشه دو گرایش وجود داشته است، مطرح میکرد: «هم آنهایی که دیدگاه باز و هم بسته داشتند، معتقد به مشورت و کمک گرفتن از صنف در مواقعی که کارشان گره میخورد بودهاند. اما تفاوتی بین این دو دیدگاه است، یک دیدگاه میگوید این مشورتها با گروهی از دستاندرکاران باشد که محرم هستند، و گرایش دیگر هم که فقط دولت اول آقای خاتمی تابعش بود و پیرو همان هم شورای عالی صنعت سینما شکل گرفت، میگفت همه میتوانند به صورت شفاف در تصمیم سازیها حضور داشته باشند و نظام مشورت محرمانه درعمل منجر به ایجاد سیستم رانتی میشود.»
وی با بیان اینکه چقدر سینماگر بودنش منجر به شکل گیری این شورا شد هم پاسخ داد: نمیدانم سینماگر بودنم باعث شد این روشها را اتخاذ کنم یا حضورم در فعالیتهای صنفی قبل از رفتنم به ارشاد که چندسالی بهعنوان عضو شورای مرکزی کانون کارگردانان و رییس هیات مدیره خانهی سینما فعالیت داشتم یا آشنایی و اعتقاد به تئوریهای اصلی آقای خاتمی اما خودم نقش سینماگربودن را در بین این سه عنصر ضعیفتر میدانم.»
مسایل جانبی روز به روز سینما را بیشتر به تحلیل میبرد
این سینماگر درارزیابی وضعیت امروز سینما هم مطرح میکرد:«احساس میکنم سینما از جهات مختلف با ضعف مواجه است. نمیگویم درحال نابودشدن است فکر میکنم هنوز سینما توانایی مقاومت بیشتری را داشته باشد، اما احساسم این است مسائل جانبی که پیرامون سینما وجود دارد روزبهروز سینما را بیشتر به تحلیل میبرد و تضعیف میکند.
هرچه سینمای ایران ضعیفتر شود تلویزیون ایران هم ضعیفتر میشود و هرچه تلویزیون ایران ضعیفتر شود ماهوارهها قویتر میشوند، بنابراین تهاجم فرهنگی زمینههای داخلیاش بیشتر مهیا میشود.
بعضیها معتقدند خود سینما اسباب تهاجم فرهنگی است و اینها درسالهای گذشته تمام تلاششان را کردهاند تا از سینمای ایران یک موجود بیخاصیت بسازند و فکر میکنند اگر بیخاصیت شد این همان سینمای الگوی انقلاب اسلامی میشود، درصورتی که این افراد اصلا پیام انقلاب را متوجه نشدند. تضعیف سینمای ایران و اخته کردن کردن آن به زیان حاکمیت فرهنگی ملی و به نفع موفقیت تهاجم فرهنگی است وهرکسی که علاقهمند است آن شبیخون موفق شود، همین مسیر را ادامه دهد.»
نظارت بر فیلمها باید مانند مطبوعات باشد
این کارگردان همچنین درباره بحث نظارت برسینما نیز میگفت: «اعتقادم این است نظارت برفیلمها باید مانند مطبوعات باشد. آزادی یک حق است و مثل هر حق دیگری با خود تکلیف و مسوولیت به همراه دارد. یکی از تکالیف آزادی این است که آدم مسوول عمل خود باشد. در حوزه فیلم و کتاب هم باید مسولیت اثر، برعهدهی صاحب اثر باشد که در سینما تهیهکننده است.
فیلم باید با مسوولیت تهیهکننده ساخته و اکران شود و اگر کسی هم ایرادی به فیلم وارد کرد به دادگاه شکایت و هیات منصفه رسیدگی کند تا امور زیرنظر قاضی و هیات منصفه واجد شرایط باشد و تصمیمگیری قانونی شود. فیلمسازان هم در چنین شرایطی بیشتر از الان مسائل اصلی را رعایت خواهند کرد.
طبق قانون اساسی تنها کسی که میتواند حقی را از کسی سلب کند و بگوید شایستهی این حق نیستی قوه قضاییه است و دولت نمیتواند وظایف این قوه را انجام دهد واین تداخل در وظایف است و دادگاه هم میتواند اگر اثر مورد دار بود، برای تهیه کنندهاش مجازات بگذارد.»
وی توضیح میداد: «در اسلام فقط کسی میتواند قضاوت کند که شایستگی قضاوت او به اثبات رسیده باشد و اگر کسی بر مسند قضاوت تکیه کند، بدون اینکه شایستگی قضاوتکردن را داشته باشد در آخرت باید جوابگو باشد. هیات منصفهای که نمایندهی افکار عمومی جامعه باشد میتواند جلوی خیلی از تندرویها یا کندرویهای بیمورد را بگیرد.»
سیفالله داد متولد ۱۳۳۴ در خرمشهر و فارغالتحصیل رشتهی جامعهشناسی از دانشگاه شیراز (۱۳۵۸) بود. عضویت در شورای بررسی فیلمنامه و گروه فیلم شبکهی ۱ سیما (۱۳۶۲) و بخش فرهنگی بنیاد سینمای فارابی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از موسسان سازمان سینمایی سینافیلم، رییس هیئت مدیرهی خانهی سینما در سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ بخشی از سابقهی کاری او است.
اپیزودی دربارهی شهر تهران و فیلم کوتاهی دربارهی خرمشهر از جمله آثاری بودند که سیفالله داد فرصت ساختش را پیدا نکرد.
سیفالله داد، ششم مردادماه ۱۳۸۸ پس از سالها تحمل بیماری سرطان در سن ۵۴سالگی از دنیا رفت و پیکرش در قطعهی هنرمندان به خاک سپرده شد.