آقای محسن‌خان چاوشی! دارید با خودتان چه می‌کنید؟

محمدرضا یزدانپرست- روزنامه‌نگار و مجری تلویزیون در این باره نوشته است: «در یادداشت قبلی‌ام درباره متن آهنگ «شرح الف»، شگفتی‌ام از شعر (مثلاً شعر البته)ی که سروده و خوانده بودید مشخص است؛ آنقدر حیرت، که فکر کردم از دست‌تان در رفته، اما آهنگ اخیر، حجت را تمام کرده که «خودمرجع‌پنداری» در «موسیقی»، امر «شاعری» را هم بر شما مشتبه کرده!

اخبار چهره ها - سروده اخیر، فاجعه‌تر از قبلی است. حتی در حد تجربیات خام‌دستانه و اولیه یک شاعر هم نیست؛ که اگر بود، حداقل وزن و قافیه را می‌داشت. حالا صور خیال و آرایه‌های ادبی و... بماند، پیشکش!

آنقدر ضعف تالیف‌ها و ترکیبات پرت و پلا زیاد است که از مجال چندین یادداشت هم بیرون است. فقط این چند مورد محض نمونه:

شاه شما با شکستن بت‌ها، «بنده‌نوازی» می‌کند؟؟

ناز بتِ بت‌شکن را «نمی‌نوازند»، یا می‌خرند یا می‌کِشند!!

بعد، شاه شما چگونه بت می‌نوازد؟؟

«چنگ به سازی کردن» یعنی چه واقعاً؟؟

«دست درازی کردن»، عبارتی با بار معنایی منفی است؛ همان که با آب و تاب، نسبت داده‌اید به شاه‌تان!!

«عدل کشاندن» و «قصد به قاضی کردن» دیگر چیست آخر؟!

شاه شما با آبروی ریخته مردمان، «بازی» می‌کند؟؟

«شیر به زهرش کنید» را چگونه ساخته‌اید خداوکیلی؟؟

«در گذشتن از نطفه» را دقیقا از قوطی کدام عطاری بیرون آورده‌اید؟!

زیاد است... خیلی زیاد! وزن و قافیه هم که بماند!

محسن چاوشی عزیز!
اینکه سروده و خوانده‌اید، «هیچ» نیست وای به حال این که «شعر» باشد.

آنقدر هم با اعتماد به نفس می‌خوانید که پنداری وسط قونیه‌اید و مولاناوار، در حال شوریدگی و خیلِ مریدان از پیِ شما، جامه‌ها دریدندی!

نکنید با خودتان!»