کارگردان «مصائب شیرین» و «نیاز» در نوشتار پیش رو، ابراز عقیده کرد: «در شرایطی که منظومه هنری رسانهای داخلی در هماوردی با منظومههای حریف و رقیب منطقهای و جهانی انبوه مخاطبان را از دست داده و خاکریزهای موفقیت را یکی پس از دیگری واگذار میکند و آثار هنری و رسانهای ترکی، اروپایی، انگلیسی، آمریکایی، مکزیکی، چینی، کره ای و هندی ردههای سنی کوچک و بزرگ و نسلهای گوناگون پیر و جوان ایرانی را تحت تاثیر قرار میدهد و فضای دیداری شنیداری کشور یکسره به تسخیر بازارهای سیاه محصولات وارداتی و شبکه های ماهواره ای درآمده است؛ چرا مدیریت فرهنگی جامعه به جای تامین امنیت برای تولید کننده داخلی و بسیج همه نیروی انسانی خوش قریحه و متخصص و خلاق برای عرضه و تولید آثار هنری رسانهای مرغوب و رقابت پذیر؛کاملا بر عکس عمل میکند و تضعیف نهادهای صنفی و سرکوب سینما و تهدید هنرمندان و دامن زدن به ناامنی در بازار نمایش خانگی را وجهه همت قرار داده و کماکان از واگذاری عرصه فعالیت های صوتی تصویری مملکت به بازارهای سیاه اینترنتی و شبکههای ماهوارهای خارجی بیمی به دل راه نمیدهد و عملا آب را به آسیاب رقیبان و حریفان منطقهای و جهانی سرازیر میکند؟
چرا باید تنها سینمایی در عالم که توانسته است فارغ از کلیشههای رایج در بازارها و جشنوارههای جهانی -مثل برهنگی و درنده خویی - فیلم بسازد و در بازارهای داخلی رکورد بزند و در بزرگترین جشنوارههای جهانی بالاترین جایزهها را بگیرد، باید در میهن خود تخطیه و سرکوب شود و با اهانت و تبعیض و توهین و تحقیر و پرونده سازی برای نیروهای کارامد هنری و صنفی و رسانهای خود مواجه باشد؟ آیا زندانی کردن سینماگران و بیهرگونه پروا، حبس بریدن برای رییس کانون کارگردانها و سخنگوی مجمع فیلمسازان ایران ، در واقع روی دیگر همین سکهای نیست که این روزها در کوچه و خیابان شاهد آن هستیم ؟طرد و انکار دو سه نسل نادیده گرفته شده که در دامان منظومههای هنری و رسانهای فراگیر و اثر گذار دنیا بزرگ شدهاند و چون تصویری و صدایی از خود ندیدند و نشنیدند، شخصا دست به کار شدند و پشت کرده به همه رهبران و تمامی سازمان ها با موبایل و سلفی آغاز کردند و با خون و آتش و مشتهای گره کرده قابهای هنری و رسانهای دنیا را به تسخیر درآوردند.
آری؛ نسلی که در سکوت و تاریکی به پشت سر سپرده میشود روزی معترض و پر سرو صدا از روبرو پیدا خواهد شد.
حاشا که اگر دانایی سینمایی این سرزمین نیز همراه همین نسلها نادیده گرفته نمیشد و در دامان آن موسیقی، ترانه، قصه نویسی و هنرهای تجسمی وطراحی صحنه و لباس و چهره پردازی و بازیگری و کارگردانی رشد میکرد و برگزاری رسم و رسومات آیینی و نمایشی مثل مسابقات و جشنوارهها تقویت میشد و فرهنگسراها توسعه می یافت و به کانون رفت و آمد و فعالیت نسلهای جوان بدل میگشت، کار به این جاها نمیکشید.
آیا خاک مرده پاشیدن بر عرصههای هنری و رسانهای و سرکوب دانایی سینمایی و افزودن بر انزوا و تهدید و حبس هنرمندان جز ملال و رکود و افسردگی بیشتر حاصل دیگری برای جامعه و فضای فرهنگی کشور به بار آورده است؟ آیا آنها که از کید، حیله و توطئه دشمن غافل نیستند، همدستی و هماهنگی آشکار ارتجاع داخلی و ارتجاع منطقهای را در این ماجرا نمیبینند؟
امروز اهالی سینمای ایران خود را در وضعیتی می یابند که برای دفاع از حرفه خود و همچنین حراست از منظومه هنری رسانهای کشور ناچار از اجتماع ، اعتراض و بیان مواضع خود به افکار عمومی هستند و لازم است مدیریت جامعه اصناف سینمایی ایران، اطلاع رسانی و هماهنگی و تامین شرایط لازم را برای این اقدام ضروری و ناگزیر برعهده گیرد.»