پس از درگذشت غمناک خانم مهسا امینی و وارد آمدن شوک به جامعه ایران، تعداد قابلتوجهی از اهالی هنر و بازیگری و فیلمسازی ایران نیز در این باره موضعگیری کردند، موضعگیریهایی که برخی از آنها یکسویه و تند بود و بعضی نیز تلاش میکردند ضمن ابراز اندوه بابت فوت خانم مهسا امینی و طرح برخی انتقاداتشان، هیزمی روی آتش نریزند و مسئله ایران را درون ایران و با مرزبندی با بدخواهان پیش ببرند.
بههرحال راجع به هرکدام از این موضعگیریها میتوان داوری کرد و نظر داد؛ لزوماً همه موضعگیریها درست نبود، امّا از بین همه آنها که حتی غلط هم موضع گرفتند، همه نیّت یکسانی نداشتند و نباید سادهانگارانه و بسیط، همه را بهیکشکل تفسیر کرد.
همچنین جوانانی هم بودند که برخی با تحلیل و تفسیر خود و بعضی هم بر اساس حس و تفسیری که از چهرهها دریافت میکردند، معترض شدند؛ برخی هم به خیابان آمدند که یکسان دیدن همه آنها هم قاعدتاً راه درستی نیست،
حتی برای آنها که در سخن رادیکال شدند، تا جایی که این موضوع از دغدغهشان و تحلیل نادرستشان و حتی غلیان احساساتشان برمیآمد، و تا جایی که یک بحث و جدل درونی و میان ایرانیان و با نیـّت اصلاح امورات ایران است، امری قابل درک است، میتوان سخنشان و موضعشان را نقد کرد، امّا متهم کردن و راندنشان و شدید کردن مواضع، حتماً عاقلانه نیست.
با این حال، ظاهراً برخی هرچند اندک در این میان، ریاکارانه با همه این ماجراها فقط تجارت میکردند! احسان کرمی با اقدام امروز خود در پیوستن به شبکه سلطنتطلبان منوتو از این جنس است. امثال احسان کرمی بسیار کماند، امّا همینها با این ظاهرسازی که "ما که رادیکالتریم پس برای ایران دلسوزتریم"، دیگر هنرمندان را حتی به محافظهکاری و عافیتطلبی متهم میکردند. آنها به دیگر هنرمندان و جوانان القا و وانمود میکردند که اگر به کمتر از جنگ خیابانی ایرانی با ایرانی راضی باشند، پس متهمند که از قافله ملّت عقبند! بر همین اساس همدستان آنها به بسیاری از هنرمندان، حتی آنها که منتقدانه، اما دلسوزانه و آرامتر موضع گرفته بودند، میتاختند!
ماجرای امروز نشان داد که چقدر امثال احسان کرمی هفتخطند و چقدر اکثریت هنرمندان، حتی آنها که موضع منتقدانه نسبت به برخی امورات در کشور دارند اما دلبسته وطن هستند، مظلومند! احسان کرمی و اندک افراد مانند او، کاسبی و رزومهسازی خود را میکنند و منفعت خود را دنبال میکنند، آنها با سلطنتطلبان به اسم آزادی(!) بیشرمانده مینشینند، امّا دیگران را به عدم پیگیری آزادی متهم میکنند! و چه قصه و غصه تلخ و عبرتآموزی است این وضعیت!
احسان کرمی با شبکه سلطنتطلبها و با آنها که ایران را پاره پاره میخواهند مینشیند و ادعای دموکراسی دارد! مصی علینژاد با پمپئو، قاتل شهید سلیمانی مینشیند و تحریم بیشتر و بیشتر مردم ایران را میخواهد و ادعای دفاع از مردمش را دارد! میلیونها دلار به اسم زن ایرانی تجارت میکند و ادعای حمایت از بانوی ایرانی دارد! و همه این تناقضها را با هم دارند و اصلاً شرمی هم بر چهره ندارند.
این کمتعدادان و کممقداران تاجر خون و خشم ایرانیان هستند؛ آنها هفتخطند...؛ ولی قاطبه هنرمندان ایران، حتی آنها که شدیداً منتقدند، قطعاً محترمند.