تبارشناسی «سلبریتی ایرانی» در یک دهه‌ اخیر/ سلبریتی هویت خود را ذیل چه فرهنگی تعریف می‌کند؟

فرهنگ « سلبریتی‌ » که همزمان با ظهور نولیبرالیسم در جهان سرمایه داری مالی و به موازات برخی تغییرات اجتماعی نظیر رسانه‌ای شدن و کالایی شدن ظهور کرده است. پدیده «سلبریتی» به دلیل بهره بردن از خصیصه‌هایی  همچون مخاطب محوری و دامنه گسترده مخاطبان شبکه‌ای از اشکال سنتی شهرت متمایز گردیده است. وجه بارز فرهنگ «سلبریتی» در عصر ما سرگرمی است و طبق این قاعده هر که به هر طریقی به کمک ابزارهای رسانه‌ای عاملی برای سرگرمی تلقی شود، در زمره سلبریتی‌ها می‌تواند محسوب شود.   

اما نباید این نکته را نادیده گرفت که اساسا سلبریتی بدون حضور میانجی‌های رسانه‌ای و مخاطبان رسانه‌های جمعی یا تریبون‌های عمومی، اساسا از چرخه فعالیت رسانه‌ای محو می‌شود. در هفته‌های گذشته همزمان با تخریب اموال عمومی، آشوب و هجمه‌ علیه نیروهای نظامی و امنیتی کشور، برخی از سلبریتی‌ها و چهره‌های شناخته شده نیز هم نوا با تجزیه طلبان، علیه تمامیت ارضی کشور و حمایت از تروریست‌های ایران ستیز هم‌صدا شده‌اند.

سعید قاسمی در یادداشتی ضمن اشاره به سیر شکل گیری پدیده «سلبریتی ایرانی» در یک دهه‌ اخیر، به بازخوانی برخی از خطرات کنش‌گری سلبریتی‌ها در مواقع بحرانی پرداخته است:

آشوب‌های اخیر کشور چند نقش اصلی و محوری داشت که بدون شک یکی از مهم‌ترین و البته تاثیرگذارترین  آنها نیز سلبریتی‌ها بودند. پدیده‌ای که تنها مختص ایران نیست اما نوع وطنی‌اش از امتیازاتی در کشور و نظام جمهوری اسلامی برخوردار است که در هیچ کجای دنیا نظیرش را نمی‌توان یافت. برای مثال بعید می‌‌دانم جایی به غیر از ایران یافت شود که سلبریتی را معاف از مالیات کنند و یا ممکن نیست بتوانید سیستمی دولتی را مشابه جمهوری اسلامی و صدا و سیما پیدا کنید که شخصی نه‌چندان مطرح را به مردم معرفی کند و در پروسه‌ی سلبریتی شدن او تمام تلاشش را انجام دهد و دست آخر همان شخص به سیستمی که او را پرورش داده پشت‌پا بزند و برای کشورش هزینه بتراشد.

اما مهم‌ترین نکته در‌ خصوص فهم چگونگی پدیدار شدن طبقه‌ای جدید به نام سلبریتی‌ رجوع به تاریخ یک دهه‌ی اخیر است. پس از وقایع اسف‌بار سال ۸۸  اجماع جالبی بر سر سلبریتی‌ها رخ داد. از یک‌سو برخی از رجل سیاسی و فرهنگی کشور و از سوی دیگر احزاب سیاسی‌ای که پس از انتخابات ۸۸ دچار زاویه با نظام شده بودند متوجه پتانسیل سلبریتی‌ها و تاثیرگذاری نسبی آنها بر توده‌ها، خصوصا طبقه‌ی متوسط شده بودند. توجه داشته باشید که ماجرای ۸۸ یک شورش طبقاتی از جانب طبقه‌ متوسط بود که به شدت تحت تاثیر شبکه‌های اجتماعی، خصوصا فیسبوک و توئیتر قرار داشتند.

*کنش‌گری سیاسی سلبریتی‌ها، آری یا خیر؟

بدنه‌ی نظام برای دور نگه داشتن طبقه متوسط از رسانه‌های بیرونی و جذب حداکثری این طبقه و جناح مخالف یعنی اصلاح‌طلب‌ها برای حفظ این طبقه در جبهه‌ی خود در جهت یارگیری برای انتخابات سال‌های آتی روی به بها دادن و پرورش سلبریتی‌ها آوردند. در همان روزها بود که  سیاسیون و احزاب مختلف از این وقایع به‌گونه‌ای برداشت کردند که سلبریتی‌ها می‌توانند رابط خوبی بین آنها و مردم طبقه‌ی متوسط جامعه باشند. این لحظه‌ی تاریخی را می‌توان نقطه‌ی آغازین پرورش افسار گسیخته سلبریتی نام نهاد که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و سپس انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ به وضوح خود را آشکار کرد و شیرینی‌اش را جناح اصلاح‌طلب چشید. تا اینجای کار، سلبریتی‌ها دست‌کم به مشارکت بیشتر مردم در انتخابات کمک می‌کردند.

سلبریتی

به همین علت همچنان صدا و سیما در پرورش سلبریتی همت گمارد تا شاید سر بزنگاه این جماعت به کمک نظام بشتابند (البته بحث تولید محتوا و تبلیغات را نمی‌توان نادیده گرفت) و دولت روحانی هم که از وجود سلبریتی‌ بهره‌مند شده بود و برای سالهای آینده روی پروپاگاندای این قشر حساب ویژه‌ای باز کرده بود به پرورش آنها دامن زد و از سوی دیگر ورود پول‌های مشکوک و شبهه‌دار به سینما مستلزم پرورش روزافزون سلبریتی و بها دادن به این قشر بود که مفسدان اقتصادی این بخش را به عهده گرفتند و با صرف هزینه‌های هنگفت و پرداختی‌های عجیب به سلبریتی‌ها که در جهت پولشویی انجام می‌گرفت، روند پرورش سلبریتی را وارد فاز جدیدی کرد.

*همکاری با مفسدان مالی، هم‌صدا با دشمنان خارجی

برخی از سلبریتی‌ها که اکنون خود را مصلح اجتماعی می‌دانند و از حق و حقوق مردم می‌گویند، در سال‌های گذشته از همکاری با مفسدان اقتصادی‌ پرهیز نداشتند، پول‌های هنگفت دریافت می‌کردند و اکنون نیز شاهد حمایت نمایشی آنان از آشوبگران هستیم، نه مردم. آنکه سرمایه عمومی را به آتش می‌کشد، علیه نیروی نظامی کشور دست به اسلحه می‌برد و هم‌نوا با تجزیه طلبان آشوبگری می‌کند نیز مردم است؟ اینگونه بود که همه‌چیز دست در دست هم داد و طبقه‌ای را به وجود آورد که امروز تحت نام سلبریتی می‌شناسیم. سلبریتی به خودی خود هویت مستقلی ندارد بلکه هویتش را در آئینه‌ی اجتماع باز‌می‌شناسد. به نوعی که اگر دیده نشود و تایید مخاطبانش را اخذ نکند گویی که اصلا وجود ندارد.

به همین دلیل است که عملکرد ضعیف حسن روحانی و مجلس مورد تایید سلبریتی‌ها موجب شد بلافاصله از عملکرد خود توبه کنند چراکه اعتبارشان نزد مخاطبینشان از دست رفته بود و هویت و کسب و کارشان به خطر افتاده بود. پس از اتمام ریاست جمهوری حسن روحانی، طبقه‌ متوسطی که به لطف اقدامات رئیس جمهور محبوب سلبریتی‌ها به شدت افسرده و مایوس شده بود و حتی بخشی از مردم این طبقه به طبقه پایین‌تر سقوط کرده بودند، در فضای مجازی همانند سال ۸۸ ژست اپوزیسیون به خود گرفتند و از هر بهانه‌ای برای ملتهب ساختن فضا استفاده کردند.

قابل پیش‌بینی بود که سلبریتی‌ها با دیدن چنین فضایی و از ترس بر باد رفتن هویت و جایگاهشان به سمتی بوزند که باد می‌وزد. آنها هم مثل مخاطبینشان از هر فرصتی برای غر زدن و پمپاژ ناامیدی استفاده کرده و خود را حامی مردم معرفی کردند (اما هرگز یک ریال مالیات ندادند در صورتی که یک کارگر مجبور به پرداخت مالیات است). درست در همین لحظه مرگ مهسا امینی از راه رسید و این جماعت برای اینکه از یکدیگر عقب نمانند و اعتبار از دست رفته‌شان را بازیابی کنند شروع به اظهار نظرهای عجولانه و تشویش اذهان عمومی کردند (یکی از سلبریتی‌ها عکس خود و حسن روحانی را پست کرد و روی شخص روحانی خط کشید و به نوعی توبه کرد اما سکه‌های دریافتی از روحانی را پس نداد).

*سلبریتی‌ها از کدام مردم می‌گویند؟

از نظر سلبریتی واژه مردم در فضای مجازی در آنها که مجیزشان را می‌گویند خلاصه می‌شود و مردم دیگری وجود ندارد. به یاد بیاورید باران کوثری را که در خط و نشانی که برای نظام کشیده بو و یا علی کریمی که زمانی رفیق گرمابه‌ و گلستان یکی از ابربدهکاران بانکی بود و امروز خود را رهبر مردم می‌داند و ارتش را به مبارزه علیه نظام دعوت می‌کند. بعید می‌دانم لنین پس از انقلاب اکتبر به اندازه این دوستان احساس قدرت را تجربه کرده باشد که این چنین رجز بخواند. برداشت سلبریتی از مردم به همین شکل ناشی از توهم و عدم شناخت است. او اینگونه می‌اندیشد که اولا مردم فقط دنبال کننده‌های او هستند و دوما با فرمان جهاد او حاضر به قیام هستند.

سلبریتی

در تاثیرگذاری سلبریتی بر عده‌ای معدود که از آرمان تهی و از سواد سیاسی- اجتماعی بهره‌ای نبرده‌اند شکی نیست اما آنچه توهم رهبری یک جریان اجتماعی را در اذهان این قشر ایجاد کرده از روند تاریخی یک دهه اخیر سرچشمه می‌گیرد که بخشی از آن متوجه سیاست‌گذاران فرهنگی نظام است. اما بحث امروز با سال ۸۸ تفاوت دارد. درست است که دامنه‌ اعتراضات در گستردگی، وسعت و جدیت در حد و اندازه‌ وقایع آن سالها نیست اما هزینه‌ای که کشور امروز برای نفرت پراکنی و آتش‌بیاری سلبریتی‌ها می‌پردازد قابل اغماض نیست.

قاعدتا مسئولین پس از این وقایع و مرور تاریخ سلبریتی باید دانسته باشند که این قشر در لحظه‌ای که می‌باید مردم را به آرامش دعوت کنند و کشور را از تنش و التهاب دور کنند دقیقا برعکس رفتار می‌کنند و جرقه انفجار را می‌زنند و روی هیچ‌چیز این جماعت نمی‌شود حساب باز کرد (جدای از تعدادی از اهالی هنر که خلق و خوی سلبریتی ندارند). برخی از سلبریتی‌ها شاید حتی از مخالفین نظام و کشور نباشند اما از آنجا که هویتشان را از مردم اخذ می‌کنند و در محاسباتشان که تحت تاثیر فضای مجازی رای بر سقوط حتمی جمهوری اسلامی داده بود برای اینکه از قافله جا نمانند به نظام پشت‌پا زدند و برای رسانه‌های لندن‌نشین و سعودی خوراک جور کردند.

*لزوم بازنگری در اعطای امتیازات ویژه به سلبریتی‌ها

به نظر می‌رسد در نحوه‌ برخورد و اعطای امتیازات ویژه به سلبریتی‌ها باید بازنگری جدی صورت بگیرد (خصوصا بحث مالیات که باید با تردید به معافیت این قشر نگاه کرد) و علاوه بر این، فضای بی‌بند و بار و بی‌ در و پیکر حاکم بر فرهنگ و هنر و ورزش کشور باید در راستای حفظ امنیت ملی و قانون‌مداری مدیریت شود تا سلبریتی هویتش را ذیل یک شهروند تابع قانون بازشناسی کند. تا دیگر شاهد این نباشیم که فوتبالیست و مربی‌ای که سالها از قِبل تیم‌های دولتی و با بودجه‌ بیت‌المال رقم‌های هنگفت به جیب زده‌اند و هیچ افتخاری در سطح ملی به دست نیاورده‌اند برای ژست گرفتن بر التهاب جامعه بیفزایند.

*پدیده سلبریتی محصول دوران نولیبرالیسم است

اساسا پدیده سلبریتی محصول دوران نولیبرالیسم است و مهم‌ترین خصیصه دوران نولیبرال غلبه صنعت فرهنگ و سرمایه‌داری مالی است. آیا اگر فوتبال در ایران از سالها پیش به بخش خصوصی واگذار می‌شد کسی حاضر بود بدون هیچ دستاوردی چنین مبالغی را به فوتبالیست‌ها پرداخت کند؟ نکته‌ آخر اینکه فراموش نکنیم که در آمریکا نیز که مهد پرورش سلبریتی‌های تحت نظام سرمایه‌داری است، برای فردی همچون دونالد ترامپ که امنیت ملی را به خطر انداخته بود نیز هیچگونه ارفاقی نشد و او و هوادارانش را در محدودیت شدید قرار دادند. نه تنها ایالات متحده بلکه در هیچ‌ کشوری هنرمند و فوتبالیست بالاتر از قانون قرار نمی‌گیرند و حفظ امنیت ملی از اوجب واجبات است.