پارت سوم از رژیم درمانی مهراوه شریفی نیا +عکس

مهراوه شریفی نیا این تصویر را در صفحه شخصی خود منتشر کرد و نوشت:

1


تاریخ: دوشنبه. بهار چند سال قبل
________________________

نامه‌ی پنجم

سلام دکتر جان!

امروز دوستم به خانه‌ام آمد و ناهار مهمان من شد. روز زوج بود و من جوجه، سبزیجاتِ تفت داده شده و سالاد تدارک دیده بودم. برای دوستم یک پیمانه برنج هم طبخ کردم. چه عطری، چه قدی، چه رنگی! چقدر دلم می‌خواست آن ته‌دیگ زرد زعفرانی را لای دندان‌هایم بجوم و از شنیدن صدای قرچ قرچ شکستنش لذت ببرم.
تمام اراده‌ام را جمع کردم تا بتوانم به لوندی‌هایش توجه نکنم و مزه‌ی جوجه‌ی بی‌روغنِ مخلوط شده با سیر و ادویه را به هر چیز هوس‌برانگیزِ دیگری ارجح بدانم.
سالادِ دوستم را به انواع سس‌های خوشمزه آغشته کردم و در سالادِ خودم دو قاشق آبغوره، یک قاشق پونه‌ی خشک و یک قاشق زیره‌ی منفور ریختم. به دوستم گفتم اگر سالاد مرا دوست دارد، می‌تواند از این ظرف بردارد. برداشت و با اولین چنگال لذت عمیقی در چهره‌اش پدیدار شد و گفت: “چقدر خوشمزه! من عاشق مزه‌ی زیره هستم.”
آه خدای من! مگر می‌شود در این دنیا کسی عاشق مزه‌ی زیره باشد و آن‌ را نه با اکراه که با عشق میل کند؟ آن هم نه هر کسی، بلکه دوست صمیمی من! اصلا مگر زیره موجود قابل عاشق شدنی‌ست؟
کاش من هم می‌توانستم چنین حسی را نسبت به زیره پیدا کنم.
آخرین تلاشم بابت دوست داشتنِ یک چیزِ دوست‌نداشتنی، پارسال بود برای دوست‌داشتنِ آبغوره و زنجبیل. تلاش برای ایجادِ عشقی موقت تا بتوانم حضورشان را برای دقایقی در سالاد یا استکانِ آب جهت کمک به هضم غذاهای پرچرب تحمل کنم. شبیه مردهایی که بعد از شکست عشقی به فاحشه‌ای پناه می‌برند تا عشق را کمرنگ کند و در دقایق همآغوشی سعی می‌کنند از او لذت ببرند؛ و بعد فراموشش می‌کنند... یا نمی‌کنند... نمی‌دانم! من مرد نیستم و تا امروز از فاحشه‌ای برای تسکین عشق استفاده نکرده‌ام.

بااحترام