حضور هنرمندان در شبکههای اجتماعی از روزهای ابتدای بروز این پدیده در کشور ما همیشه با حاشیهها و جنجالهای فراوانی همراه بوده است. چه آن روزها که دعوا بر سر فالورهای فیک صفحات مختلف میان صاحبان آنها که اتفاقا از سلبریتیهای مطرح بودند بالا گرفت و هر کدام از طرفین، طرف دیگر را به خرید فالور فیک متهم کرد و این سطح از حاشیهسازی در رسانههای مختلف هم بازتاب داده شد، چه این روزها که حضور برخی سلبریتیها که صفحات میلیونی دارند در تبلیغات محصولات بیربط از تیر آهن و میلگرد تا سالنهای آرایش و پزشکان جراح پلاستیک برایشان حاشیهساز میشود. تبلیغاتی که هر کدام عایدی چند ده میلیونی برای صاحب صفحه به دنبال دارد و برخی سلبریتیهای سینما و تلویزیون این روزها و در اوضاع بحرانی اقتصادی کشور این درآمد بیدردسر را به دردسر حضور جلوی دوربین و ایفای نقش یا تلاش برای ارائه محتوای مرتبط با حوزهشان ترجیح میدهند. درآمدهایی که طمع به زیاد کردن آنها گاهی به جایی میرسد که سروکار سلبریتی مربوطه را در نهایت به خارج از کشور و حضور در سایتهای شرط بندی میرساند.
در این میان اما هستند افرادی که از محبوبیت و شهرت و پایگاه اجتماعیشان بیشترین بهره را نه در جهت درآمدزایی برای خودشان و گذاشتن پول روی پول بلکه برای انجام کارهای خیر و نجات جان و زندگی انسانها میبرند.
رخشان بنیاعتماد، پرویز پرستویی ، رضا کیانیان، حبیب احمدزاده و... لیستی که شاید بررسی تک تک آنها و در کنارشان نوشتن درباره آنهایی که مثل هدیه تهرانی بدون حضور در شبکههای اجتماعی به کارهای خیر و انساندوستانه روی آوردهاند و از شهرتشان در جهت منافع عام بهره میبرند، قدری امید را در جامعه این روزها که به خاطر شرایط شیوع کرونا و مسائل اقتصادی گرد غم خاکستریاش کرده، بالا میبرد و به یادمان میآورد که هنوز هستند کسانی که در دل ناامیدیها به مردم امید هدیه میدهند.
محسن چاوشی هم یکی از این افراد است. خواننده عرصه پاپ که هرچند در سالهای گذشته گهگاه به خاطر کیفیت ترانههایی که خوانده و کارهایی که ساخته مورد انتقاد قرار گرفته اما بدون توقف در کارهای خیر پیش رفته و این روزها دعای خیر زیادی پشت سرش است. از خانوادههایی که اعدامی پای چوبه دارشان به آغوششان بازگشته تا آنها که به خاطر جرایم مالی در زندان بودند و با گلریزانهای چاوشی از بند آزاد شدند.
نجات جان یک اعدامی؛ من محسن هستم!
کمیل نظافتی روحانی خیری است که در سالهای گذشته چندباری در برنامههای مختلف تلویزیونی حاضر شده است. او را با اهدای کلیه به یک کودک ۸ساله و فروش ماشینش برای پرداخت هزینههای درمان این کودک به یاد میآوریم. این روحانی جوان در سال۹۶ به عنوان مهمان در یک برنامه تلویزیونی حاضر بود و در جایی از صحبتهایش خاطرهای تعریف کرد از جوانی که ۸۰میلیون برای نجات جان یک اعدامی پرداخت کرده است. او با بیان این نکته که اگر آن فرد بفهمد اسمش را آوردهام ناراحت میشود، گفت: زمانی برای یک محکوم به اعدام به شیراز رفته بودم، فراخوان دادم و مردم در کمتر از ۲۴ ساعت ۵۰ میلیون تومان فرستادند. جوانی به من زنگ زد و گفت من به شما ۸۰ میلیون تومان میدهم به شرطی که شما را ببینم، گفتم من شیراز هستم. گفت من شیراز میآیم و میبینمت. وقتی آمد گفتم چقدر قیافهات برایم آشناست؟! گفت اسمم محسن است. گفتم فامیلیات چیست؟ نگفت. گفتم کجا زندگی میکنی؟ نگفت. گفتم کد ملیات را بگو من میخواهم صورتجلسه کنم. گفت ولش کن! گفتم اگر من رضایت نگیرم این ۸۰میلیون تومان باید برگشت داده شود. گفت خیالت راحت، اگر رضایت هم نگرفتی، در حساب خودت هم باشد هر جا خواستی هزینه کن! گفتم کثرالله امثالهم، خدا امثال شما را برای من زیاد کند!
نظافتی در ادامه این برنامه درباره هویت آن جوان گفت: کار انجام و جلوی اعدام گرفته شد. ما هر شب چند تا پیامک تا اذان صبح برای هم میفرستادیم. یک هفته اتفاقی عکس کاور آهنگی را دیدم و او همان آدمی هست که من دیده بودم. او محسن چاوشی بود و بعد از آن هم آهنگ «گلدون» را خواند و جان یک نفر دیگر را هم نجات داد.
ترانهای که ناجی شد
بهمن بابازاده خبرنگار حوزه موسیقی در کانال تلگرامیاش روایتی دارد از مادری که به خاطر ترانهای از محسن چاوشی قاتل فرزندش را بخشید. او مینویسد: «گفتم: «محسن، چهارشنبه اعدامش میکنن. رفتیم برای تقاضای عفو از مادرش. «خداحافظی تلخ» گذاشته بودن و چشماش از گریه باد کرده بود. تحت تاثیر کارهای تو هستن.» جزئیات را گفتم. کمی بعد «چاوشی» شعر زیر را فرستاد و گفت: اینو برای اون خانم بفرست.
معجزه شد.
تو با حق بودی / و به حق تر دلبندتان/ که به حق شد و ما / در پی گذشتن از حقمان/ از هر چه میگذرید / از حق نگذرید
بالا بکشانید ۱۷ بار/ اصلا ۱۷ سال به دار/ دار دنیا پر از مکافات بود/ و هست
بخشش / به چه درد میخورد/ در انظار !؟/ بمیرانشان / که این زندگی/ به مثله کردنشان/ دلیر باشد
جانش در دستان شما/ شما حق هستید که / هم زنده میگردانید/ و هم جان میستانید
نبخش مرتکبان آهو را/ که این نو غزال / هر تکه اش / آغشته به خون / فریاد زد حق را
مسیر بیتوقف کارهای خیر
شاید همین اتفاقات جرقهای شد برای شروع کارهای خیر محسن چاوشی با کمک طرفدارانش که خود را چاوشیست مینامند. نجات جان بیش از ۴۵نفر از اعدام و نجات بیش از ۱۰۰ محکوم جرایم مالی از حبس و بازگرداندن آنها به دامان خانوادهشان و جمعآوری هزینه درمان دهها بیمار. محسن چاوشی در صفحه اینستاگرامش هفتهای چند کمپین تشکیل میدهد و برای کارهای خیر گلریزان میکند. از جوان افغانستانی محکوم به اعدام که از ۱۶سالگی در انتظار چوبه دار در کانون اصلاح و تربیت به سر میبرد تا کودک مبتلا به سرطان که خانوادهاش برای هزینههای درمان، درمانده شدهاند و کمپینهایی برای نجات ده، بیست و گاهی سی زندانی از زندانهایی از سراسر کشور. چاوشی به کمک دوستانش، پس از بررسی صحت موضوع و تایید مراجع مربوطه، از هوادارانش که ۲/۵میلیون نفرشان در اینستاگرام صفحهاش را دنبال میکنند، میخواهد که با مشارکت در این کارهای خیر دل یک یا چند خانواده را شاد کنند. هوادارانی که تا امروز هم کم نگذاشتهاند و حالا تعداد خانوادههایی که با این جنس کارها دلشان شاد شده هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
هدیه تولد ویژه از طرف چاوشیستها
هشتم مرداد ۹۹ بود که محسن چاوشی در شب تولدش از طرفدارانش طلب کادوی تولد متفاوتی کرد. در روزگاری که تولد گرفتن برای برخی سلبریتیها خوراک محتوای چند روز صفحات شخصیشان را تامین میکند، خواننده «امیر بیگزند» از هوادارانش خواست تا با همکاری هم دیه یک محکوم به اعدام را تامین کنند. این درخواست چاوشی با استقبال هوادارانش روبهرو شد و چاوشیستها با ثبت یک رکورد جدید در ۵ ساعت مبلغ ۱۶۵میلیون تومان پرداخت کردند تا خانمجوانی که از ۱۸ سالگی در زندان بوده و ۱۶ سال پشت میلهها مانده بود آزاد شود و محسن چاوشی در تولد ۴۱ سالگی خود، چهلوچهارمین محکوم به اعدام را به زندگی بازگرداند.
حق!
هر که را دوست تر دارد/ زودتر ذبح کند / پس زودتر / ذبح کن / فرزندش را/ و چهار پایه بکش از / زیر و زبرشان/ و بچشان تلخ ترین / خداحافظی را/ تا ببینند انظار / اولین صبح مادر را
نبخش / که بخشش / در ما نگنجد./ بخشش را / به بخشنده بسپار
گذشتن کار ما بود/ از همه چیز گذشتیم / و از این نیز بگذریم / نبخش داغدیده ی من / اما / بگذر تا بخشوده شوی
و در آخر
گذشت عمرم
و عمرم درگذشت...»