مراسم تشییع و تدفین پیکر محمود فلاح تهیهکننده باسابقه سینما و تلویزیون ، با حضور جمعی از سینماگران و هنرمندان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار شد.
محمود فلاح تهیه کنندگی سریال های مختارنامه ، خوش رکاب، تفنگ سرپر، خوش غیرت، وارث، بوی خوش زندگی، زیر چتر خورشید، آخرین انفجار، کلانتر و ... را به عهده داشت.
او مدتی به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان بستری بود و سرانجام پنجشنبه (اول آبان ۹۹) دار فانی را وداع گفت.
در این مراسم، جعفریجلوه مدیر شبکه دو از محمود فلاح به عنوان تهیه کننده ای خوب، بردبار و صبور یاد کرد که نقش خود را به خوبی ایفا کرد و فردی بزرگ در میان تهیهکنندگان و برنامهسازان بود. یاد او همواره گرامی است؛ آن هم با آثار بزرگی که از خود بر جای گذاشت. بی تردید او بر سر خوان اهل بیت (ع) به خاطر ساخت مختارنامه روزی میخورد و جاودان خواهد ماند.
در ادامه پسر آن مرحوم گفت: محمود فلاح بهترین پدر و مردی بود که در زندگی ام دیدم. برای تمام کارمندان بهترین رئیس و بزرگترین مردی بود که من دیدم و فکر نکنم دیگر چنین مردی به دنیا بیاید. در چند روز پایانی عمر، ما به بهبودشان امید داشتیم؛ اما در نهایت پدر ایست قلبی کرد و بر اثر آب آوردن ریه و مشکل تنفسی قلبی درگذشت.
او در ادامه تصریح کرد: پدر من سر «مختارنامه» دو بار سکته کرد؛ شاهد بودم که چقدر جانش را سر مختار گذاشت و من بسیار دوستش داشتم.
نوه آن مرحوم نیز گفت: قلب او بزرگ و دغدغه اش دیگران بودند. من به او افتخار می کنم چون اسمش همیشه ماناست.
در ادامه دوست محمود فلاح، عزیز آزادی به خبرنگار ما گفت: من و او از سال ۵۰ در گروه رپرتاژ و فنی صدا و سیما با هم بودیم؛ او در اوج انقلاب یکی از خدمتگزاران و مسئولان کانال انقلاب بود. وی از مدیران متخصص بود، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب امثال محمود فلاح توانستند سازمان را اداره کنند. محمود مانند برادر خوانده من بود و نوه هایش مرا عمو صدا می کنند. او در روز ۱۶ ساعت در سازمان می ماند.
مونا فلاح دختر آن مرحوم نیز به خبرنگار ما گفت: پدر تمام دغدغهاش خوبی به دیگران بود. میدانم اگر کرونا نبود، جمعیت زیادی اینجا بودند و من قول میدهم بعد از پایان کرونا مراسمی درخور شأن او برگزار کنم. «مختارنامه» آخرین کار سنگین او بود. پدر از سال ۴۷ وارد تلویزیون شد و مدیر پشتیبانی و صدا بود و مانند آچار فرانسه سازمان را میچرخاند. من زمان جنگ اصلاً او را نمیدیدم؛ شبها مشعول هماهنگی اخبار و شبکهها بود. تمام تجارب پدر در سازمان به درد میخورد.