فسخ یک طرفه قرارداد گابریل کالدرون با باشگاه پرسپولیس نشان داد حتی مربیان خارجی درجه ۲ مثل این آرژانتینی یا آندرهآ استراماچونی (که از هیچ کجا پیشنهاد مربیگری نداشت) در فوتبال ما به یک امر بدیهی و طبیعی تبدیل شده است.
اخبار ورزشی- این مربیان نه برای اعتبار و آبروی فوتبال ایران که به دلیل فقدان پیشنهاد از تیم های دیگر وارد اینجا میشوند اما وقتی میبینند در تیمهای ایرانی خبری از پرداختهای منظم، منطبق با آنچه در قراردادهای حرفهای قید میشود نیست ترجیح میدهند سر بزنگاه، بروند و منتظر پیشنهادهای دیگر خود بمانند.
کالدرون و استراماچونی بابت مربیگری چند ماهه در ایران، بدون سر سوزنی تردید ضرر نکردند. هر دو مربی از جاهای دیگر پیشنهادی نداشتند؛ آمدند به کشور ما و در پرسپولیس و استقلال که شانس زیادی برای نتیجه گرفتن در رقابتهای لیگ برتر دارند، کارنامهای نسبتا موفق از خود بر جا گذاشتند. در واقع این مربیان رزومه خود را در همین تیمها اصلاح کردند؛ حالا شک نکنید به راحتی میتوانند تیمهایی در اروپا یا حتی حوزه خلیج فارس را برای انعقاد یک قرارداد چرب و نرمتر ترغیب کنند.
ضرر و زیان اما متوجه کدامیک از طرفین ماجرا شده است؛ بیگمان باشگاههای ایرانی نمیدانند با خود چه کردهاند و بر سر سرمایههای دلاری و به شدت محدود این فوتبال چه آوردهاند. استراماچونی که تکلیفش با استقلال مشخص شده اما اگر کالدرون هم بر قسخ یک طرفه قراردادش اصرار بورزد، هر دو مربی ظرف مدتی کوتاه سر از راهروهای کمیته قضایی فیفا در می آورند؛ آن وقت چه کسی میخواهد این بدهی دلاری (که تبدیل این پول به ریال، آن را وحشتناکتر هم میکند) را تقبل کند؟
باشگاههای ورشکسته از نظر اقتصادی، دقیقا همین باشگاههایی هستند که در فوتبال ایران حضور دارند. بخش خصوصی که نحیف و هیچ کاره است و عملاً به جز حضور نصف و نیمه در چند تیم، میتوانیم بگوییم وجود خارجی ندارد. فوتبال دولتی هم حال و روزش این است.
از نظر فنی نیز با خروج این مربیان از فوتبال ایران چیزی نصیب ما نشد. استقلال پس از استراماچونی به دمدستیترین گزینه ممکن رسید؛ پرسپولیس هم درصورت اصرار کالدرون، همین راه را طی خواهد کرد. در واقع پس از تمام این اتفاقات، میتوانیم بگوییم علی ماند و حوضش...