مهمترین و شاید بدترین اتفاق شب اول از مسابقات هفته دوم، ضربهای بود که وریا غفوری به صورت رضا حبیبزاده زد؛ حبیبزاده در دقیقه ۲۴ برای زدن گل، ضربه سر شیرجهای داشت که در همین حین، وریا با پا میخواست توپ را دفع کند ولی ضربه سنگین او به صورت حبیبزاده برخورد کرد؛ حبیبزاده هم بلافاصله روی زمین افتاد و از حال رفت که مهدی رحمتی به موقع دست به کار شد و او را نجات داد. وقتی که نفس او قطع شد؛ رضا حبیبزاده مهاجم جوان ذوبآهن اصفهان که از آن اتفاقات چیزی به یاد ندارد، در مورد شرایط خودش و اتفاق عجیبی که تجربه کرد، با ایران ورزشی صحبت کرده که مشروح گفتوگوی او را در زیر میخوانید:
- آقای حبیبزاده، الان اوضاعت چطور است؟
خدا را شکر الان خیلی خوبم. خیلی بهترم و میتوانم حرف بزنم.
- از بیمارستان مرخص شدی؟
بله، من امروز صبح (جمعه) مرخص شدم اما هنوز درد دارم.
- ظاهرا فکت از دو ناحیه شکسته.
بله، فک پایینم از دو جا شکسته اما فک بالاییام سالم است.
- گفته میشود تکهای از زبانت هم کنده شده.
نه، زبانم مشکلی ندارد اما از داخل لبهایم بریده شده و خونریزی داشت.
- بعد از اینکه ضربه به صورتت زده شد، از حال رفتی؟
نمیدانم چه اتفاقی افتاد. فقط میدانم در بیمارستان به هوش آمدم.
- گل تلخی بود.
هیچوقت نمیتوانم این گل را فراموش کنم.
- از این گل خوشحال هم هستی؟
نمیشود خوشحال نباشم چون به هر حال گل زدم و برای تیمم مثمرثمر بودم اما این شادی تلخی هم دارد.
- اما گل قشنگی شد.
شاید باور نکنید اما من نمیدانستم گل زدم. بعدا بچهها گفتند چه گل قشنگی زدی، تازه متوجه شدم که گل زدم. بعد هم خواستم ویدئو را به من نشان دهند که آنجا بودم فهمیدم گل زدم. وقتی به هوش آمدم نه میدانستم بازی چه شده و نه اینکه گلم یادم میآمد. در واقع هیچ چیز یادم نمیآمد اما کلا نمیدانستم گل زدم.
- وقتی ویدئوی گلت را دیدی، چه حسی داشتی؟
راستش را بخواهید دردم بیشتر شد.
- از چه زمانی میتوانی به تمرینات تیم برگردی؟
نمیدانم. چهارشنبه وقت عمل دارم که باید سهشنبه بیمارستان باشم تا بستری شوم.
- عمل چرا؟ مگر شکستگی، جابه جایی استخوان هم داشت؟
نمیدانم. فقط به من گفتند باید سهشنبه بستری شوم که چهارشنبه عمل شوم.
- چه زمانی متوجه نتیجه بازی شدی؟
من بازی را ندیدم، اما شب که به هوش آمدم به من گفتند ۲ بر ۲ مساوی شد.
- از نتیجه راضی هستید یا نه؟
باید میبردیم. من به جز ۲۰ دقیقه اول که خودم توی زمین بودم از بقیه بازی خبر ندارم اما در بازی خانگی باید میبردیم و برنامهمان هم روی برد بود. ۲ بار هم جلو افتادیم اما نشد ببریم.
- وریا غفوری بعد از این ضربه، خیلی ناراحت شد. با او صحبتی داشتی؟
بله، دیدم در اینستاگرام پست گذاشته و گفت که خیلی ناراحت است. اتفاقا میخواستم با او صحبت کنم و بگویم از این اتفاقات در فوتبال پیش میآید و ناراحت نباشد. با رحمتی هم صحبت کردم و باید بگویم از او خیلی ممنونم.
- ظاهرا اگر رحمتی در آن لحظه کمک نمیکرد، ممکن بود هر اتفاقی بیفتد...
بله، من امروز (جمعه) با آقامهدی صحبت کردم و خیلی تشکر کردم چون واقعا کمک بزرگی کرد.
- استقلالیها ظاهرا خیلی جویای حالت بودند.
دقیقا. استقلالیهای بیشماری به من لطف داشتند و جویای حالم بودند که از آنها تشکر میکنم. البته در کنار استقلالیها، اصفهانیها هم خیلی لطف داشتند که از همه به خاطر این پیگیریهایشان تشکر میکنم.
- صحبتی مانده که بخواهی به شخص خاصی بگویی؟
باز هم به وریا میگویم ناراحت نباشد، از مهدی رحمتی هم تشکر میکنم و از همه میخواهم دعا کنند که زودتر برگردم. امیدوارم بعد از این تعطیلی لیگ بتوانم برگردم. از آقاسعید(آذری) مدیر عامل باشگاه هم تشکر ویژه دارم چون تا ساعت دو شب بیمارستان بود و از کنار من تکان نخورد که لطفش را نشان داد. بچههای تیم هم همینطور. اکثر اعضای تیم آمدند و تا دیروقت بیمارستان بودند. آن هم بعد از یک بازی سنگین و خستگی زیاد.
- آقای حبیبزاده، الان اوضاعت چطور است؟
خدا را شکر الان خیلی خوبم. خیلی بهترم و میتوانم حرف بزنم.
- از بیمارستان مرخص شدی؟
بله، من امروز صبح (جمعه) مرخص شدم اما هنوز درد دارم.
- ظاهرا فکت از دو ناحیه شکسته.
بله، فک پایینم از دو جا شکسته اما فک بالاییام سالم است.
- گفته میشود تکهای از زبانت هم کنده شده.
نه، زبانم مشکلی ندارد اما از داخل لبهایم بریده شده و خونریزی داشت.
- بعد از اینکه ضربه به صورتت زده شد، از حال رفتی؟
نمیدانم چه اتفاقی افتاد. فقط میدانم در بیمارستان به هوش آمدم.
- گل تلخی بود.
هیچوقت نمیتوانم این گل را فراموش کنم.
- از این گل خوشحال هم هستی؟
نمیشود خوشحال نباشم چون به هر حال گل زدم و برای تیمم مثمرثمر بودم اما این شادی تلخی هم دارد.
- اما گل قشنگی شد.
شاید باور نکنید اما من نمیدانستم گل زدم. بعدا بچهها گفتند چه گل قشنگی زدی، تازه متوجه شدم که گل زدم. بعد هم خواستم ویدئو را به من نشان دهند که آنجا بودم فهمیدم گل زدم. وقتی به هوش آمدم نه میدانستم بازی چه شده و نه اینکه گلم یادم میآمد. در واقع هیچ چیز یادم نمیآمد اما کلا نمیدانستم گل زدم.
- وقتی ویدئوی گلت را دیدی، چه حسی داشتی؟
راستش را بخواهید دردم بیشتر شد.
- از چه زمانی میتوانی به تمرینات تیم برگردی؟
نمیدانم. چهارشنبه وقت عمل دارم که باید سهشنبه بیمارستان باشم تا بستری شوم.
- عمل چرا؟ مگر شکستگی، جابه جایی استخوان هم داشت؟
نمیدانم. فقط به من گفتند باید سهشنبه بستری شوم که چهارشنبه عمل شوم.
- چه زمانی متوجه نتیجه بازی شدی؟
من بازی را ندیدم، اما شب که به هوش آمدم به من گفتند ۲ بر ۲ مساوی شد.
- از نتیجه راضی هستید یا نه؟
باید میبردیم. من به جز ۲۰ دقیقه اول که خودم توی زمین بودم از بقیه بازی خبر ندارم اما در بازی خانگی باید میبردیم و برنامهمان هم روی برد بود. ۲ بار هم جلو افتادیم اما نشد ببریم.
- وریا غفوری بعد از این ضربه، خیلی ناراحت شد. با او صحبتی داشتی؟
بله، دیدم در اینستاگرام پست گذاشته و گفت که خیلی ناراحت است. اتفاقا میخواستم با او صحبت کنم و بگویم از این اتفاقات در فوتبال پیش میآید و ناراحت نباشد. با رحمتی هم صحبت کردم و باید بگویم از او خیلی ممنونم.
- ظاهرا اگر رحمتی در آن لحظه کمک نمیکرد، ممکن بود هر اتفاقی بیفتد...
بله، من امروز (جمعه) با آقامهدی صحبت کردم و خیلی تشکر کردم چون واقعا کمک بزرگی کرد.
- استقلالیها ظاهرا خیلی جویای حالت بودند.
دقیقا. استقلالیهای بیشماری به من لطف داشتند و جویای حالم بودند که از آنها تشکر میکنم. البته در کنار استقلالیها، اصفهانیها هم خیلی لطف داشتند که از همه به خاطر این پیگیریهایشان تشکر میکنم.
- صحبتی مانده که بخواهی به شخص خاصی بگویی؟
باز هم به وریا میگویم ناراحت نباشد، از مهدی رحمتی هم تشکر میکنم و از همه میخواهم دعا کنند که زودتر برگردم. امیدوارم بعد از این تعطیلی لیگ بتوانم برگردم. از آقاسعید(آذری) مدیر عامل باشگاه هم تشکر ویژه دارم چون تا ساعت دو شب بیمارستان بود و از کنار من تکان نخورد که لطفش را نشان داد. بچههای تیم هم همینطور. اکثر اعضای تیم آمدند و تا دیروقت بیمارستان بودند. آن هم بعد از یک بازی سنگین و خستگی زیاد.