ناگفته‌های محرم نوید‌کیا/ برنامه ۹۰ برای من مُرد

یک گفت‌وگوی مفصل با شناسنامه سپاهان این را می‌طلبد تا تاریخچه 2 دهه اخیر این باشگاه را زیر و رو کند. محرم نویدکیا هم از فوتبال رفت هر چند که خداحافظی‌های چندباره او حرف و حدیث‌های زیادی به همراه داشت و شاید اگر کاپیتان سابق در روزهای آخر مشاوران بهتری داشت در این شرایط گیر نمی‌افتاد. 

در این سال‌ها نویدکیا سعی کرد به قول خودش یک زندگی فوتبالی بی‌حاشیه‌ای را سپری کند اما به جرات می‌توان گفت در یک سال اخیر به اندازه تمام این سال‌ها درگیر حواشی شد و چه بسا محرم در برخی از این بحران‌ها حتی پل‌های پشت سرش را هم خراب کرد.

محرم از زمانی که پیراهن سپاهان را پوشید سرنوشتش با سرنوشت یک شهر گره خورد هرچند که سکانس آخر خداحافظی طوری پیش رفت که خیلی از بی‌برنامگی‌ها باعث شد تا همه چیز به هم بخورد. البته شائبه‌هایی پیش آمد که شاید نشان می‌داد محرم خودش اینطور می‌خواست اما او خیلی شفاف می‌گوید من فقط تصمیم به خداحافظی گرفتم و اتفاقات بعد از آن دیگر تقصیر من نبود.

در همین بین و به بهانه خداحافظی محرم نویدکیا از سپاهان گفت‌وگوی تفصیلی و متفاوتی را با او انجام دادیم که در این بین سعی شده است در مورد خیلی از مواردی که به او و باشگاهش مربوط می‌شود نیز ورود کنیم.

همین اشاره کوتاه کافی است تا از مخاطبان بخواهیم تا این گفت‌وگوی ویژه با نویدکیا را بخوانند. البته پیش از آن به صورت تیتروار مهم‌ترین صحبت‌های محرم نویدکیا را در زیر بخوانید:

*اگر جام‌ها و ماندگاری‌ام نبود، من هم خیلی زود فراموش می‌شدم

*سال قبل از کسانی که تصور نمی‌کردم ضربه خوردم

*آقای فردوسی‌پور! اگر وجودش را نداشتی انتقادات را پخش کنی چرا سؤال کردی؟!

*امکان ندارد دیگر پایم را در برنامه 90 بگذارم؛ این برنامه برای من مرد!

*دلم نمی‌خواهد پیراهنم بایگانی شود؛ چون آدم‌ها مهم هستند، نه شماره‌ها

*از سپاهان توقعی ندارم برایم کاری انجام دهد چون هرکاری کردم برای دل خودم بود

*می‌خواهم مدتی به آلمان بروم؛  به هیچ وجه به مدیرعاملی فکر نکردم

*برای حضور در کادرفنی هیچ پیشنهادی به من نشده است

*کمک مربی بودن راحت است و هیچ هنری نمی‌خواهد

* دلم نمی‌خواست دیگر با فرکی کار کنم

*اگر به عقب برگردیم به آدم‌ها دیگر اعتماد نمی‌کنم و آن رفتار را هم دیگر انجام نمی‌دهم

*آدم‌های عامی می‌گویند آه فرکی دامن سپاهان و محرم را گرفت

*حق با استیماچ بود؛ نباید در کار مدیران ورود می‌کردم

*مشکل مدیرانی بودند که استیماچ که در 3 تیم اخیرش اخراج شده بود را بالای سر پرافتخارترین تیم ایران  گذاشتند

*استیماچ هر کاری از او می‌خواستند انجام می‌داد تا فقط باشد؛ او تمام پولش را گرفت تا هیچ چیزی نگوید!

*به پاپی و حاج‌صفی گفتم در مصاحبه‌ام می‌گویم چه کار زشتی کردید!

*برخی‌ها از خداحافظی‌ام خوشحال شدند؛ لطفا در سخنرانی‌هایشان برایم آرزوی موفقیت نکنند!

*خودشان خداحافظی من را رسانه‌ای کردند و اتفاقات پس از آن دیگر تقصیر من نبود

*همیشه دلم می‌خواست با استقلال و پرسپولیس مبارزه کنم

* در 3 سال گذشته فکر می‌کنم کمترین پول را در سپاهان گرفتم؛ برای این 9 بازی هم انتظاری ندارم

*تنها نقطه حسرت‌آور زندگی‌ام شکست در فینال آسیا بود

*هیچگاه در سپاهان باندی وجود نداشت

*از کنار پرندگانم دنبال درآمدزایی نیستم

 

 

 امروز به عنوان پرافتخارترین بازیکن ایران معرفی می‌شوی و انواع و اقسام افتخارات را به دست آورده‌ای. چطور شد که امروز به عنوان سمبل و نماد سپاهان و شناسنامه این تیم از سوی هواداران معرفی می‌شوی؟

صحبت در این مورد یک مقدار زیاده‌خواهی است. من هم مثل همه بازیکنان سپاهان یک بازیکن بودم و مثل خیلی از قدیمی‌های این تیم دوست داشتم به تیم شهرم کمک کنم. البته یک مقدار این موضوع برمی‌گردد به بازیکنان سابق سپاهان که همیشه دوست داشتم در کنار آنها بازی کنم. بازیکنانی مانند لوینیان، نوری و استپانیان بازیکنانی بودند که همیشه دوست داشتم کنار آنها بازی کنم چون آن زمان‌هایی که سن کمتری داشتم این 3 بازیکن هافبک وسط‌های همیشگی سپاهان بودند. در سال 77 که مناجاتی مربی سپاهان بود و من به تیم بزرگسالان آمدم خیلی اهل شوخی و سر و صدا نبودم و طبیعت آرامی داشتم. به همین دلیل بزرگترهای تیم دوستم داشتند و کمکم می‌کردند. مثلا آرمناک پطروسیان خیلی به من کمک می‌کرد و به همین خاطر طی این سال‌ها همیشه سعی کردم با بچه‌های کوچکتر از خودم همان رفتاری را انجام دهم که در گذشته بزرگترها در قبال من انجام دادند. البته در این بین برخی سوءتفاهم‌هایی هم ایجاد می‌شد اما همه آنها به خاطر این بود که دلم می‌خواست آنها هم یک روز بازیکنان بزرگی شوند و به سپاهان کمک کنند. شاید این ماندگاری در سپاهان و تعداد جام‌هایی که آوردیم باعث شده تا این القابی که از آنها صحبت کردیم به من داده شود و شاید اگر این جام‌ها نبود من هم مثل بازیکنان سابق سپاهان که همیشه در این تیم بودند و هیچ وقت لباس خود را عوض نکردند من هم می‌آمدم و می‌رفتم و فراموش می‌شدم.

به عرصه فوتبالی‌ات ورود کنیم. خیلی شفاف می‌پرسم چرا در این سال‌ها فقط مرد باشگاهی بودی و خیلی در تیم ملی دوام نیاوردی؟

واقعیت این است که آن اوایل خیلی شرایط خوب بود. چه زمانی که برانکو سرمربی بود و چه زمانی که شاهرخی سرمربی شد و پس از آن هم دوباره برانکو آمد. ما حتی به جام جهانی 2006 رفتیم. از سال 80 که اولین بار به تیم ملی دعوت شدم تا سال 86 پنج شش سالی در تیم ملی بودم. در سال 86 وقتی قلعه‌نویی من را به تیم ملی دعوت کرد واقعا دیگر زانویم مشکل داشت و بعدها مشخص شد که باید دوباره جراحی کنم. در این سال وقتی دیدم شرایط زانویم طوری نیست که هم در باشگاه باشم و هم در تیم ملی ترجیح دادم از این سال به بعد فقط در باشگاه بازی کنم چون تیم ملی نیاز به بازیکنانی سرحال و شاداب داشت تا بتوانند پروازهای طولانی، بازی‌های پیاپی و اردوهای سنگین را تحمل کنند و فکر می‌کنم شرایط زانوی من اینقدری ایده‌آل نبود که همه این مسائل را تحمل کنم و به همین خاطر زمانی که قطبی و حتی کی‌روش هم دوباره من را به تیم ملی دعوت کردند، با یک نامه از آنها عذرخواهی کردم. بنابراین طی این سال‌ها به خاطر شرایط جسمانی نتوانستم به تیم ملی کمک کنم و شاید اگر سالم‌تر بودم می‌توانستم یک جورهایی به این تیم بیشتر کمک کنم.

این موضوع هیچ موقع باعث حسرتت نشد؟

چرا آن زمان که جوان‌تر بودم خیلی. مخصوصا آن زمانی که مقابل کره جنوبی زانویم به شدت مصدوم شد 2-3 پیشنهاد اروپایی داشتم که قرار بود بیایند و با من مذاکره کنند اما سر آن بازی همه چیز زندگی حرفه‌ای‌ام تحت شعاع قرار گرفت. بالاخره باید 7 ماه از فوتبال دور می‌شدم و شرایط بازگشتم نیز پس از مصدومیت مشخص نبود. یک جورهایی اروپا، تیم ملی و خیلی از مسائل دیگر را به خاطر مصدومیت از دست دادم اما یک مقدار که سنم بالاتر رفت و منطقی‌تر فکر کردم به این نتیجه رسیدم که برای هر بازیکنی امکان دارد این اتفاقات بیفتد و این همه جراحی کند اما خدا را شکر که در سپاهان بودم و این باشگاه خیلی وقت‌ها در زمان مصدومیت به پای من ایستاد تا حداقل بتوانم به باشگاهم کمک کنم و کم‌کم در این زمینه با خودم کنار آمدم.

شاید این ماندگاری در سپاهان و تعداد جام‌هایی که آوردیم باعث شده تا این القابی که از آنها صحبت کردیم به من داده شود و شاید اگر این جام‌ها نبود من هم مثل بازیکنان سابق سپاهان که همیشه در این تیم بودند و هیچ وقت لباس خود را عوض نکردند من هم می‌آمدم و می‌رفتم و فراموش می‌شدم.

 

 در آن سال‌ها هم یک سال و نیم به بوخوم رفتی اما باز هم دوباره به سپاهان بازگشتی و شاید همین موارد باعث شد تا از تو به عنوان شناسنامه سپاهان یاد کنند.

پیوستنم به بوخوم یک مقدار شرایط پیچیده‌ای داشت. آنها اولین تیمی بودند که با من حرف زدند و پای حرف خود هم ایستادند. با این توضیح که طی 6 ماه اول به خاطر مصدومیت هزینه‌های کمتری به من تعلق گرفت اما طی 6 ماهه دوم قراردادم بهتر شد. من هم شرایط را قبول کردم چون وضعیت زانویم خوب نبود و ترجیح دادم پزشکان آلمانی من را جراحی کنند. شاید اگر سالم‌تر بودم اتفاقات بهتری برایم رخ می‌داد. اگر آن زمان در انتخاب کشور تصمیم بهتری می‌گرفتم شاید در این عرصه نیز موفقیت بیشتری به دست می‌آوردم.

 یعنی به جای آلمان به یک کشور دیگری می‌رفتی؟

درست است. آلمان یک فوتبال قدرتی و ماشینی دارد اما واقعیت این است که نوع بازی من ساده و تاکتیک‌پذیر بود و آن فوتبال درگیر شونده به درد فوتبال من نمی‌خورد. اگر یک مقدار منطقی‌‌تر به فوتبال فکر می‌کردم، اگر آدم‌های قوی‌تری به من مشاوره می‌دادند شاید هیچ گاه در آن برهه آلمان را انتخاب نمی‌کردم.

 

 در خصوص مشاوره صحبت کردی. شاید یکی از دلایلی که طی این سال‌ها تصمیمات خوبی نگرفتی به این برگردد که مشاوران قدرتمند در کنارت نداشتی.

البته مشاور به چند دسته تقسیم می‌شود. مشاور رسانه‌ای، فوتبالی و حتی خانوادگی. من در مشاوره فوتبالی مشکلی نداشتم چون از کسانی مشورت می‌گرفتم که آدم‌های بزرگی بودند تا اشتباه تصمیم نگیرم. حتی در خصوص انتخاب بین سپاهان و تیم ملی همه گفتند بهتر است با این وضعیت یک تیم را انتخاب کنی چون اگر در هر دو تیم باشی شاید فوتبالت خیلی زود تمام شود. در مسائل فوتبالی با کسانی که مشورت کردم هیچ وقت ضرر نکردم. البته به غیر از سال قبل و آن اتفاقاتی که افتاد و آن هم شاید به خاطر این بود که من به کسانی اعتماد کردم و از آنها ضربه خوردم که اصلا تصور نمی‌کردم که بخواهند از من استفاده کنند. در غیر این صورت امکان نداشت اشتباهات سال قبل را انجام دهم. در دوران فوتبالم آن زمان که جوان‌تر بودم از این اشتباهات نداشتم. طی این همه سال این همه حاشیه در کنار تیم به وجود آمد و این همه مربی، سپاهان به خود دید اما من هیچ وقت به مشکل نخوردم چون کار خودم را می‌کردم و هر کمکی از دستم برمی‌آمد انجام می‌دادم اما سال قبل از کسانی که تصور نمی‌کردم ضربه خوردم. به همین دلیل هم آن اتفاقات افتاد.

 نمی‌خواهی اسم این افراد را بیاوری. از چه کسانی ضربه خوردی؟

نه اصلا؛ آن مسائل تمام شد و الان هم برایم تجربه می‌شود. نه اسم می‌آورم، نه قضاوت می‌کنم و فقط می‌گویم که من نباید اشتباه می‌کردم.

 چرا اسم نمی‌بری. واهمه داری اتفاقات بعد از برنامه 90 تکرار شود؟

برنامه 90 برای من تمام شده است و نمی‌دانم به این برنامه چه بگویم. زمانی که از فوتبال خداحافظی کردم و بعد از بازی با سپاهان مثل خیلی از کسانی که دلشان نمی‌خواست اینها باشند من هم می‌توانستم بگویم دوربین و گزارشگر برنامه 90 نباشم اما این کار را نکردم. آن برنامه تمام شد. من نظراتم را گفتم و آنها هم نظراتشان را گفتند و دیگر نظر مردم می‌ماند که درباره ما مثبت و یا منفی فکر کنند. من نمی‌توانم همه را قانع کنم که درست می‌گویم یا آنها اشتباه فکر می‌کنند و این می‌ماند به قضاوت آدم‌ها. پس از خداحافظی من همه در باره این مورد صحبت می‌کردند اما گزارشگر این برنامه از من می‌پرسد چرا پس از حضور در برنامه 90 رفتی و گفتی پشیمان هستم و جالب اینکه این سوال‌ها را پرسید و آن را پخش نکرد. اگر وجودش را نداری پخش کنی چرا سؤال می‌کنی! همانطور که من همه انتقادهایی که از من شد را شنیدم که در این بین 4 تای آن می‌تواند در آینده کمک کند و 4 تای آن هم منطقی نبود چون کسانی گفتند که با من مشکل داشتند. من انتقاد کردم از برنامه‌تان، چرا آن را پخش نکردی؟ من خوب یا بد هر حرفی که زدم تمام شد. به قول خودتان 9 تا جام دارم و پرافتخارترین بازیکن لیگ هستم. من هم خداحافظی کردم و از هیچ برنامه‌های انتظار ندارم در خصوص من صحبت کند اما اگر بازیکن دیگری هم بود همین اندازه در خصوص وی صحبت می‌کردید؟

 

 نمی‌خواهی در مورد اتفاقات حضورت در برنامه 90 صحبت کنی؟

آن زمان که به این برنامه رفتم اصلا فردوسی‌پور به حرف‌هایم گوش نمی‌کرد. من فکر می‌کردم او یک آدم منطقی است و برنامه‌اش نیز یک برنامه بیطرفانه. ما گاهی همدیگر را می‌دیدیم و او همیشه می‌گفت در این ورزش که مشکل دارد از آدم‌هایی که سعی کرده‌اند در این فضا سالم باشند خوشش می‌آید و از اینطور حرف‌ها. من هم نمی‌خواستم در این برنامه خودم را توجیه کنم و حتی اشتباهات خودم را قبول کردم و بابت آن از مردم اصفهان عذرخواهی. فکر می‌کردم اگر به این برنامه بروم در مورد اتفاقاتی که افتاده توضیحاتی می‌دهم و بعد می‌نشینیم و بحث می‌کنیم که کجا من اشتباه کردم، کجا سرمربی و کجا مدیرعامل و سیستم مقصر است و بعد هم به جمع‌بندی می‌رسیم تا به واسطه آن سیستم فوتبال سپاهان یاد بگیرد اگر اینقدر هنر دارند که یک تیم را اداره کنند، حداقل از بازیکنان استفاده نکنند.

من به کسانی اعتماد کردم و از آنها ضربه خوردم که اصلا تصور نمی‌کردم که بخواهند از من استفاده کنند. در غیر این صورت امکان نداشت اشتباهات سال قبل را انجام دهم. در دوران فوتبالم آن زمان که جوان‌تر بودم از این اشتباهات نداشتم. طی این همه سال این همه حاشیه در کنار تیم به وجود آمد و این همه مربی، سپاهان به خود دید اما من هیچ وقت به مشکل نخوردم چون کار خودم را می‌کردم و هر کمکی از دستم برمی‌آمد انجام می‌دادم اما سال قبل از کسانی که تصور نمی‌کردم ضربه خوردم.

 با این حال می‌گویند عاشق این برنامه هستی و اگر باز هم به 90 دعوت شوی دوباره به این برنامه خواهی رفت؟

امکان ندارد دیگر پایم را در برنامه 90 بگذارم و یا دیگر با این برنامه حرف بزنم. عادل فردوسی‌پور برایم تمام شده است. درست است که فوتبال من هم تمام شده و می‌خواهم به دنبال زندگی‌ام بروم و مشخص نیست که در فوتبال باشم یا خیر. اگر نباشم که هیچ اما اگر یک درصد در فوتبال باشم امکان ندارد دیگر پایم را دراین برنامه بگذارم چون این برنامه برای من مرده است.

 شاید هم این برنامه باعث شد تا به رسانه‌ها بدبین‌تر شوی؟

من کلا آدم رسانه‌ای نبودم و کمتر پیش می‌آمد مصاحبه کنم چون فکر می‌کردم فوتبال ایران این اندازه نیاز به صحبت کردن ندارد. چون یک فوتبال معمولی داریم که از بالا تا پایین آن معمولی اداره می‌شود. بازیکنان معمولی و سیستم معمولی و اینقدر سیستم فوتبال ما پیچیده، حرفه‌ای و قوی نیست که بخواهیم هر روز در مورد آن صحبت کنیم. برای همین در حد همان فوتبال معمولی سعی می‌کردم کمتر صحبت کنم. بیشتر از این فکر می‌کردم آدم خودش را خسته می‌کند. چون فوتبال ما یک جور نمایش است برای سرگرم کردن مردم و از این فوتبال، حرکت رو به جلویی نمی‌بینم.

الان هم صحبت از بایگانی پیراهن شماره 4 محرم نویدکیا به گوش می‌رسد. آیا با این موضوع موافقی؟ ضمن اینکه خبرها حاکی از آن است که قرار است در یک بازی تدارکاتی بزرگ رسما از میادین خداحافظی کنم.

خودم دلم نمی‌خواهد پیراهنم بایگانی شود. چون این آدم‌ها هستند که مهم هستند نه شماره‌ها. هر کسی دیگری دوست داشته باشد و دلش بخواهد می‌تواند شماره 4 را بپوشد و من خوشحال هم می‌شوم که یک روزی ببینم یک بازیکن، لباس شماره 4 را در سپاهان پوشیده و عالی بازی می‌کند من هم از آن لذت می‌برم و افتخار می‌کنم. مشکلی با این موضوع ندارم و فکر نمی‌کنم اتفاقی بیفتد. خوشحال هم می‌شوم و با کمال میل می‌پذیرم و اصلا موافق بایگانی شدن شماره 4 سپاهان نیستم. از سوی دیگر هیچ انتظاری از باشگاه سپاهان ندارم که برای من کاری انجام دهد چون هر کاری کردم برای دل خودم بوده و لذت آن را بردم. وقتی می‌دیدم هواداران سپاهان از این تیم لذت می‌برند برای من هم این لذت بردن آنها لذتبخش بود و همین برای من کافی است و انتظار دیگری ندارم. در مورد بازی خداحافظی هم باید بگویم من جلوی ذوب‌آهن بازی خداحافظی‌ام را کردم. در این بازی حدود 10 دقیقه بازی کردم و خدا را شکر این دقایق را به میدان رفتم. من از فوتبال رفتم و فوتبال برای من تمام شد اما طاهری از من خواست تا در یک بازی نمادین برای خداحافظی‌ام شرکت کنم که من هم قبول کردم اما این بدان معنا نیست که بخواهم لخت شوم و با سپاهان بازی کنم بلکه در افتتاحیه ورزشگاه نقش جهان و یا یک بازی رسمی یا دوستانه و یا هر طور که دلشان می‌خواهد می‌روم تا به صورت نمادین با هواداران خداحافظی کنم.

 

 چرا دربی اصفهان را برای خداحافظی انتخاب کردی. خیلی بازی‌های دیگر هم بود مثل بازی با استقلال در دور رفت که در اصفهان برگزار می‌شود.

همیشه دلم می‌خواست مقابل ذوب‌آهن خداحافظی کنم. طی چند سال اخیر بارها به این مورد فکر کردم و همیشه در ذهنم بود که مقابل یک تیم اصفهانی خداحافظی کنم و الان هم سپاهان در لیگ است و فرصت مناسبی بود برای این اقدام.

دوباره به برنامه 90 برگردیم. پس از آن از برخی پیشکسوتان سپاهان دلجویی کردی. چرا این کار را کردی مگر حرف‌هایی که در آن برنامه زدی را قبول نداشتی؟

اگر به حرف‌های گذشته برگردم دوباره بحث‌ها شروع می‌شود. فقط بگویم در برنامه 90 هم گفتم که می‌خواستم از فوتبال بروم اما تصمیم گرفتم یک سال دیگر بازی کنم تا این بحث‌ها تمام شود تا سپاهان آسیبی نبیند. الان هم وقتی برگشتم جو تیم خیلی بد بود و هواداران یک مقدار تیم را اذیت می‌کردند چون دلشان می‌خواست من برگردم و به همین دلیل ویسی را تحت فشار قرار داده بودند. سر تمرینات، تیم آرامش نداشت و فقط به خاطر آنها که یک مقدار باعث شود هم هواداران آرام شوند و هم تیم با آرامش کار کند و هم این که ویسی بتواند نفراتی را که می‌خواهد بیاورد. به همین دلیل برگشتم در غیر این صورت به خاطر فوتبال بازی کردن و جام آوردن نیامدم. من فقط مشکلم هواداران سپاهان بود چون حساسیت خاصی به من دارند و من هم نمی‌خواستم آنها را اذیت کنم. در واقع نمی‌خواستم فکر کنند هیچ ارزشی برای من ندارند و حالا که من را می‌خواهند آنها را ول کرده و رفته‌ام.

 الان چطور. اگر باز هم تو را بخواهند حاضر هستی به میادین برگردی؟

نه دیگر چون فوتبال‌مان تمام است. در یک بازی رسمی خداحافظی کردم و این به صلاح همه است. من، هواداران و سپاهان. باید دیگر بنشینم در خانه و تیم هم کار خودش را انجام دهد. آنها هم باید سپاهان را حمایت کنند تا دوباره این تیم به روزهای خوب برگردد.

الان هم بحث دستیاری‌ات مطرح است البته در این خصوص حرف و حدیث زیاد است و عده‌ای می‌گویند می‌خواهی دستیار اول شوی اما چون بصیرت در سپاهان چنین نقشی را دارد به کادر فنی اضافه نمی‌شوی. عده‌ای نیز معتقدند چشم‌اندازت سرمربیگری سپاهان و برخی هم می‌گویند نگاهت در درازمدت به مدیریت باشگاه است.

من به هیچ وجه نه به مربیگری نه کمک مربیگری و نه مدیرعاملی فکر نکردم و الان دلم می‌خواهد استراحت کنم. تا 2-3 ماه آینده هم از ایران می‌روم  و چند ماهی در آلمان خواهم بود. دلم می‌خواهد یک مقدار از این محیط دور باشم تا هم خودم به آرامش برسم و هم اینجا نباشم تا سوءتفاهم‌ها بیشتر نشود و تیم هم کار خودش را بکند و همه چیز نرمال پیش برود. 

 

 به کلاس مربیگری نمی‌روی؟ 

امکان ندارد دیگر پایم را در برنامه 90 بگذارم و یا دیگر با این برنامه حرف بزنم. عادل فردوسی‌پور برایم تمام شده است. درست است که فوتبال من هم تمام شده و می‌خواهم به دنبال زندگی‌ام بروم و مشخص نیست که در فوتبال باشم یا خیر. اگر نباشم که هیچ اما اگر یک درصد در فوتبال باشم امکان ندارد دیگر پایم را دراین برنامه بگذارم چون این برنامه برای من مرده است.

نمی‌دانم هنوز به هیچ چیزی فکر نکردم. در خصوص اینکه در بحث کمک مربیگری بخواهم به جای بصیرت بیایم اصلا نه چنین چیزی بوده و نه خواهد بود و نه من قبول می‌کنم. ضمن اینکه چنین پیشنهادی به هیچ وجه به من نشده و فقط طاهری گفت هر کلاسی خواستی بروی ما حاضریم از طرف سپاهان به تو کمک کنیم که گفتم بعدا در این مورد حرف می‌زنم. از همین جا می‌گویم هیچ انتظاری از سپاهان ندارم و اگر بحث کلاس مربیگری باشد خودم راحت‌ترم در این مورد اقدام کنم و دوستانی دارم که می‌توانند کلاس‌های مربیگری را در اروپا برایم اوکی کنند. یعنی خودم این اقدامات را انجام می‌دهم. هیچ چیزی از سپاهان نمی‌خواهم چون هر کاری کردم برای خودم بوده و امیدوارم از الان به بعد مسئولان سپاهان بهترین تصمیمات را بگیرند تا این تیم روز به روز بهتر شود و این موضوع برایم از همه چیز مهمتر است.

از همه این حرف‌ها بگذریم در مجموع به مدیریت یا سرمربیگری سپاهان طی سال‌های آینده فکر می‌کنی. این را از این جهت پرسیدم که هواداران سپاهان این بار محرم را در یک سمت دیگر می‌خواهند. 

ابتدا باید بگویم کمک مربی بودن راحت است و هر کسی می‌تواند بایستد و صحبت کند و فکر نمی‌کنم این کار هنر خیلی زیادی بخواهد. می‌ماند سرمربیگری یا مدیرعاملی و اینجاست که هنر یک نفر را نشان می‌دهد و این هم دلیل نمی‌شود چون من یک فوتبالیست نسبتا خوبی بودم حتما مربی خوبی می‌شوم یا می‌توانم مدیر خوبی باشم. این به زمان بستگی دارد و اینکه یک روزی می‌توانم این کار را بکنم یا خیر. یا مثلا می‌توانم یک روز تیم دسته اولی را اداره کنم که انتظار داشته باشم سپاهان را به من بدهند. تا جایی که شده سعی کردم در زندگی آدم منطقی باشم. برای همین آدمی نیستم که بگویم چون یک روز سپاهان به من می‌رسد باید هر کاری بکنم. اصلا و ابدا. اگر هنرش را داشته باشم که یک روز این کار را بکنم مطمئنا این کار را انجام می‌دهم ولی اگر این هنر را نداشته باشم مطمئنا خودم را خراب نمی‌کنم که سرمربی یا مدیرعامل سپاهان شوم به خاطر اینکه چه چیزی را نشان دهم؟ چیزی که بلد نیستم! پس این موضوع هنر خودش را می‌خواهد. 

 یک عده می‌گویند هرجا نفر اول نبودی قهر کردی و جنجال به پا کردی. این موضوع چقدر صحت دارد؟

در این مورد من نمی‌توانم حرفی بزنم و اگر حرفی بزنم می‌گویند از خودش تعریف می‌کند. در این باره بچه‌ها و کسانی که همراه تیم بودند بهتر می‌توانند اظهار نظر کنند. البته شاید در این میان چند نفر مخالف و چند نفر هم موافق باشند و دیدگاه آنها هم نشان می‌دهد من اینطور بودم که می‌خواستم نفر اول باشم یا خیر. طی این سال‌ها فوتبالیست، مربیان و مدیران زیادی به سپاهان آمدند و آنها می‌توانند نظر بدهند که من دلم می‌خواست نفر اول باشم یا اینکه شرایط تیمم را از خودم مهمتر می‌دیدم. در این سال‌ها دلم می‌خواست تیمم شرایط خوبی داشته باشد و بهترین باشد و همیشه شرایط تیم را به خودم ترجیح می‌دادم چون اعتقادم این است وقتی تیم بهترین باشد همه سود می‌برند و همه لذت می‌برند. بنابراین اول برایم تیم مهم بود چون اگر تیم خوب بود همه می‌توانستند از آن استفاده کنند. ولی اگر تیم معمولی بود من چه استفاده‌ای می‌توانستم از آن بکنم؟ هیچ. 

 

 سال گذشته هم چندین بار رفتی و برگشتی و در نهایت اتفاقات شب بازی با استقلال در اردو رخ داد که همه اختلافات را آشکار کرد. مشکلات پارسال از کجا نشأت گرفت؟

در خصوص سال گذشته که من رفتم و آمدم باید بگویم من دلم نمی‌خواست با فرکی دیگر کار کنم. اشتباه یا درست نمی‌دانم. بارها گفته‌ام خیلی مواقع من هم اشتباه کردم و هیچ بحثی هم در آن نیست.

 اگر به گذشته برگردیم باز هم آن رفتار را می‌کنی؟

اگر به عقب برگردیم به آدم‌ها دیگر اعتماد نمی‌کنم و آن رفتار را هم دیگر انجام نمی‌دهم. به عقب برگردیم دیگر اجازه نمی‌دهم آن طور از من استفاده کنند.

من به هیچ وجه نه به مربیگری نه کمک مربیگری و نه مدیرعاملی فکر نکردم و الان دلم می‌خواهد استراحت کنم. تا 2-3 ماه آینده هم از ایران می‌روم  و چند ماهی در آلمان خواهم بود. دلم می‌خواهد یک مقدار از این محیط دور باشم تا هم خودم به آرامش برسم و هم اینجا نباشم تا سوءتفاهم‌ها بیشتر نشود و تیم هم کار خودش را بکند و همه چیز نرمال پیش برود. 

 

یکسری می‌گویند آه فرکی سال گذشته دامن سپاهان را گرفت.

آه فرکی؟ نمی‌دانم چه بگویم. مثلا اگر الان خدای ناکرده فرکی با سایپا نتیجه نگیرد و او را بردارند آه من است؟ فکر کنم این حرف‌ها، حرف‌های غیرمنطقی و دور از فوتبال است و حرف‌های آدم‌های عامی. من هیچ وقت دلم نمی‌خواهد عامیانه صحبت کنم. البته من هم خیلی مواقع مثل سال قبل منطقی فکر نکردم و خودم هم کار عامیانه کردم. ولی همیشه دلم می‌خواهد عامیانه فکر نکنم. 

 موضوع کسر 20 درصد از قرارداد بازیکنان که سال گذشته اتفاق افتاد را همه به تو ارتباط می‌دهند. اگر به گذشته برگردی در این خصوص باز هم وساطت می‌کنی. تو در حالی برای بازیکنان پا پیش گذاشتی که در دقیقه 90 فرکی تو را کنار گذاشت.

کسی من را کنار نگذاشت. من خودم ترجیح دادم نباشم. خودم دیگر نخواستم چون دیدم من بودم که اشتباه و سادگی کردم و بچه‌های تیم را در این شرایط قرار دادم. به همین خاطر و به خاطر اینکه من باعث شدم قرارداد بچه‌ها کم شود. به همین خاطر من خودم را نمی‌توانستم ببخشم و خواستم دیگر در تیم نباشم.

 

در این مورد با کسی مشورت نکردی؟

من مشاورانی دارم که در خصوص فوتبال با آنها صحبت کنم اما از آدم‌هایی که وجود داشتند ضربه خوردم که انتظارش را نداشتم. در غیر این صورت هیچ وقت این کار بچه‌گانه را نمی‌کردم که بچه‌های تیم را در خانه‌ام جمع کرده و بخواهم به خاطر 3-4 میلیارد کمک به باشگاه آنها را راضی به کسر قرارداد کنم چون موقعیت کارخانه به هم ریخته است. از برخی توقع بیشتری داشتم که بخواهند به خاطر یک یا 2 میلیارد همه چیز را زیر پا بگذارم.

 بعد هم که استیماچ آمد و کج‌دار و مریض با او ادامه دادی و حتی شنیده می‌شد با باقریان هم مشکل داری.

مشکلاتی با هم داشتیم. سال گذشته کلا به مشکل خوردیم و مسائل پیچیده شد و از حد خودش گذشت. مدام دست و پا می‌زدم و از آقایان خواهش می‌کردم که کاری کنید تا تیم بهتر شود اما مدام شرایط بدتر می‌شد. باخت پشت سر باخت. حتی سر تمرین با استیماچ درگیر شدم چون 15 بازی نبرده بودیم. بعد از بازی با تیم ازبکستانی در لیگ قهرمانان آسیا استیماچ مدام می‌خندید در حالی که تماشاگران در تمرین حضور داشتند. من می‌دانستم آنها چه حسی دارند، تیم‌شان 15 هفته نبرده بود و همه آنها را مسخره می‌کردند. بنابراین عصبی شدم و زمانی که این حرکات استیماچ را دیدم و مشاهده کردم بچه‌ها هم با او می‌خندند به بچه‌ها گفتم خجالت بکشید از هرهر کرکرتان. اینهایی که اینجا نشسته‌اند شاید به نان شب محتاج باشند اما عاشق سپاهان هستند و شماها جلوی آنها هرهر می‌کنید؟ اگر راست می‌گویید طوری بازی کنید که اینها خوشحال شوند. نه اینکه در تمرین بخندید. درا ین زمان استیماچ از مترجمش پرسید محرم چه می‌گوید که به او گفتم برایش صحبت‌هایم را ترجمه کند که او در پاسخ گفت تو نمی‌خواهد ناراحت شوی و من خودم حواسم به تیم است. من هم گفتم شما بدترین نتایج را گرفتید و هر هفته همین صحبت‌ها را انجام می‌دهید. نمی‌فهمم شما چه مربی حرفه‌ای هستید که در 15 بازی یک برد هم ندارید اما هنوز هستید؟ بعد هم در جلسه‌ای استیماچ به من گفت مدیران گفته‌اند کاری به امسال نداشته باشم چون قرار است تیم را برای سال آینده درست کنم. در نهایت دیدم وضعیت خیلی پیچیده‌تر از این صحبت‌هاست که بخواهم در موردش با آنها کلنجار بروم. به همین خاطر هم مشکلات ما بیشتر و بیشتر شد.

در آن برهه و پس از رفتن استیماچ او مصاحبه‌ای علیه شما کرده و گفت خیانت را کسی کرد که قصد کودتا داشت و نویدکیا می‌خواست همزمان کاپیتان، سرپرست و مدیر باشد. 

همه این صحبت‌ها را خواندم اما پاسخی نمی‌دهم تا دیگر واکنشی به همراه نداشته باشد. استیماچ راست می‌گوید. کاملا به او حق می‌دهم. من نباید در کار مدیران دخالت می‌کردم. البته در کار او دخالت نکردم حتی در 5 بازی اول که او سرمربی سپاهان شد و من فقط یک بازی کردم هیچ وقت در این خصوص دخالت نکرده و حرفی نزدم اما او راست می‌گوید مشکل ما شاید من بودم اما به نظرم مشکل من نبودم، مشکل مدیرانی بودند که او را که در 3 تیم اخیرش اخراج شده بود و هیچ چیزی در مربیگری نداشت را بالای سر پرافتخارترین تیم ایران گذاشتند. او راست می‌گفت مشکل ما مدیرانی بودند که برای تیم هر اتفاقی رخ می‌داد برایشان تفاوتی نمی‌کرد. یک بار رحیمی از من پرسید چرا اینقدر حرص می‌خوری و ناراحت این تیم هستی؟ گفتم آقای رحیمی شما درست است که اصفهانی هستی ولی در تهران زندگی می‌کنی. کرانچار در کرواسی زندگی می‌کند و مرزبان هم در آلمان و خوروش در آمریکا. این من هستم که در این شهر و در کوچه و بازار باید بروم و بیایم. مردم این شهر هر روز از من سؤال می‌کنند. از من توقع دارند. سال‌های سال است که به من اعتماد دارند. من اگر حرص می‌خوردم باید جواب بدهم. شماها اگر رفتید می‌گویید عوضتان کرده‌اند اما من که عوض نمی‌شوم و باید در این شهر زندگی کنم. آن موقع رحیمی هم به من حق داد و گفت واقعا حرفت را قبول دارم و الان می‌فهمم که چرا اینقدر حرص این تیم را می‌خوری. تو راست می‌گویی چون خیلی از ما باید برویم ولی تو باید جواب این مردم را بدهی.

 

 در 2 بازی هم سرمربی سپاهان بودی. سرمربیگری چه احساسی برایت داشت؟

البته 2 روز قبل از بازی ما در لیگ استیماچ آمد و عملا او سرمربی بود. اما تا 2 روز قبل من تیم را اداره می‌کردم. هر چند که بازیکن بودم. یک روز باقریان و هیأت مدیره بعد از اینکه کار فنی به من رسید از من خواستند تا به برد و باخت کاری نداشته باشم و توصیه کردند که مسن‌ترها را بیرون گذاشته و از جوانان استفاده کنند که من هم گفتم یا اختیار تام می‌گیرم یا مسئولیت قبول نمی‌کنم. وقتی هم که مسئولیت گرفتم خودم تصمیم گرفتم چه کسانی بازی کنند و اینکه جوان یا مسن به میدان بروند در اختیار من بود. همه برنامه‌ریزی‌ها را من انجام دادم هر چند که از بصیرت و زاغی‌نژاد مشورت می‌گرفتم اما تصمیم نهایی با من بود. در مجموع اینکه سرمربیگری استرس زیادی دارد و در آن 2 بازی فهمیدم سرمربیان واقعی که برایشان مهم است که تیم‌شان می‌برد یا می‌بازد روی نیمکت چه احساسی دارند. البته منظورم سرمربیان واقعی هستند نه کسی مثل استیماچ که هر کاری از او می‌خواستند انجام می‌داد تا فقط باشد. اگر کسی سرمربی واقعی باشد فهمیدم که ممکن است چه استرس و فشاری را تحمل کند. 

 شب بازی با استقلال چه اتفاقاتی افتاد. آیا واقعا کودتا کردی؟

آه فرکی؟ نمی‌دانم چه بگویم. مثلا اگر الان خدای ناکرده فرکی با سایپا نتیجه نگیرد و او را بردارند آه من است؟ فکر کنم این حرف‌ها، حرف‌های غیرمنطقی و دور از فوتبال است و حرف‌های آدم‌های عامی. من هیچ وقت دلم نمی‌خواهد عامیانه صحبت کنم. البته من هم خیلی مواقع مثل سال قبل منطقی فکر نکردم و خودم هم کار عامیانه کردم. ولی همیشه دلم می‌خواهد عامیانه فکر نکنم. 

نمی‌دانم کادر فنی و مسئولان تیم چرا اینقدر از من می‌ترسیدند. حتی رحمان احمدی با من حرف زد و گفت کوتاه بیا و من گفتم با آنها کاری ندارم و فقط می‌پرسم چرا من را از اصفهان با مصدومیت به تهران کشاندید. به این بهانه که می‌خواهید جلسه بگذارید و صحبت کنید. چرا من را مسخره خودشان کردند؟ من که کاری با آنها نداشتم و در اصفهان مصدوم بودم اما اینها به در خانه من آمدند و گفتند بیا چون می‌خواهیم مسئولیت تیم را به تو بدهیم. گفتند تیم نتیجه نمی‌گیرد و ما هم نمی‌توانیم استیماچ را بیرون کنیم. ولی اجازه بده او باشد و تو هم قبول کن تا شرایط‌مان بهتر شود. بعد هم که با استمیاچ صحبت کردم گفتم مسئولان اعلام کردند که تو می‌خواهی کمک مربی من شوی که من هم گفتم هیچ وقت این حرف را نزدم. بعد هم قرار شد همراه با باقریان به تهران بیاییم و با هم جلسه بگذاریم که این اتفاق هرگز رخ نداد. قبل از شام به خوروش گفتم اجازه نمی‌دهم اینها با من چنین رفتاری کنند چون من با آنها کاری نداشتم.الان هم بگویند ساکت را بردار و برو به خانه‌ات می‌روم و مشکلی ندارم اما چرا من را به اینجا کشاندید؟ من فردا اجازه نمی‌دهم هر بلایی خواستند سر تیم بیاورند. نکته جالب اینکه استیماچ همیشه روز بازی تیم را ارنج می‌کرد اما این بار شب بازی. چون ترسید من بخواهم این کار را انجام دهم و نمی‌دانم این تفکرات را چه کسی در مغزش کرده بود. پس از آن هم استیماچ شیک کرد و به بیرون از هتل رفت. سر شام به بچه‌ها گفتم به خاطر اتفاقاتی که افتاده اجازه نمی‌دهم دیگر دست به این تیم بزنند و باید تکلیف همه را مشخص کنند. پس از آن هم فهمیدم که سرمربی تیم تمام اطلاعات سپاهان را به یک رسانه خاص داده است. او به جای اینکه شب بازی حواسش به تیمش باشد، شیک کرد و شام را به بیرون از هتل رفت. در آخر درباره استیماچ یک چیز را می‌گویم. شما درست می‌گویید من نباید دخالت می‌کردم اما من می‌دانستم شما از چه طریقی به ایران آمدید. چطور آمدید. چه کسانی شما را آوردند و برای چه آوردند. برای همین هم وقتی استعفا کردید و رفتید باشگاه سپاهان همه پول‌تان را پرداخت کردند. کسی که استعفا می‌دهد اینطور نیست که تمام کمال پولش را می‌خواهد اما تو استعفا دادی و قرارداد یک و نیم سالت را دادند تا هیچ چیزی نگویی. 

به گذشته برگردیم. در این 18 سال بازیگری در سپاهان با چه بازیکنی بیشتر از همه رفیق بودی؟

سال‌های سال با محمود کریمی هم اتاق بودم. چون بچه محل بودم و با هم بزرگ شدیم. به هم اعتماد داشتیم اما در سال‌های گذشته با هادی عقیلی، رحمان احمدی، خلعتبری و شهاب گردان رابطه بهتری داشتم.

 

هادی عقیلی در مصاحبه‌ای که اخیرا انجام داد بدون اینکه اسمی از تو بیاورد خیلی سربسته گلایه‌هایی را مطرح کرد. 

حس می‌کنم هادی از من ناراحت است هر چند دلیلش را نمی‌دانم. پس از اینکه برگشتم یکی دو بار با او حرف زدم. حتی می‌خواستم بین هادی و باشگاه وساطت کنم تا مشکلش حل شود که هادی با زبان بی‌زبانی از من خواست دخالت نکنم تا خودش کارها را انجام دهد که با کمال میل قبول کردم. البته ما قهر نیستیم اما حس می‌کنم هادی از دست من ناراحت است. با این حال از مسئولان سپاهان می‌خواهم تا به او کمک کنم. امیدوارم کار به جایی نرسد که هادی یا باشگاه از هم شکایت کنند.

 اما عقیلی از سپاهان شکایت کرده است.

فکر می‌کنم تا جایی که هادی را می‌شناسم او فوتبالیست منطقی و فهمیده‌ای است و اگر با هم صحبت کنند به نتیجه می‌رسند. فکر نمی‌کنم هادی توقع زیادی از سپاهان داشته باشد. نمی‌دانم بین آنها چه چیزی بوده اما شاید توقع هادی هم مثل من یک همراهی چند وقته و خداحافظی در یک بازی باشد. 

من مشاورانی دارم که در خصوص فوتبال با آنها صحبت کنم اما از آدم‌هایی که وجود داشتند ضربه خوردم که انتظارش را نداشتم. در غیر این صورت هیچ وقت این کار بچه‌گانه را نمی‌کردم که بچه‌های تیم را در خانه‌ام جمع کرده و بخواهم به خاطر 3-4 میلیارد کمک به باشگاه آنها را راضی به کسر قرارداد کنم چون موقعیت کارخانه به هم ریخته است. از برخی توقع بیشتری داشتم که بخواهند به خاطر یک یا 2 میلیارد همه چیز را زیر پا بگذارم.

 

 در مورد علی احمدی هم حرف و حدیث زیاد بود. خیلی‌ها گفتند چون رفیقت از لیست بیرون ماند آن رفتار را انجام دادی.

نمی‌خواهم در این مورد صحبت کنم اما سال‌ها پیش سپاهان برادر من را نخواست ولی می‌توانید از ساکت بپرسید که یکبار هم نگفتم چرا در حالی که من کاپیتان سپاهان بودم اما یکبار در مورد نگه داشتن برادرم با مسئولان صحبت نکردم. آدم‌ها برای من در سپاهان تفاوتی نمی‌کردند البته منظورم این نیست که برایم مهم نبودند بلکه فوتبالیست‌هایی که می‌آیند و می‌روند دلم می‌خواست بهترین شرایط برایشان فراهم شود. اگر یک روز یک مربی، یک بازیکن را نمی‌خواست کاری به این موضوع نداشتم. اما در مورد علی احمدی به فرکی پیشنهاد کردم اگر امکان دارد به دلایل مختلف به او کمک کنید که قبول نکردند و من هم پذیرفتم چون نظرشان این بود. 

به خداحافظی‌ات برگردیم. پس از آن صحبت‌ها، پاپی و حاج‌صفی بابت اظهاراتی که کردی، ناراحت نشدند؟

نه اصلا. حتی در رختکن به آنها گفتم که در مصاحبه می‌گویم کارتان زشت است که آنها گفتند انتظار نداریم از ما تعریف کنی و خودمان می‌دانیم چه کاری کردیم اما ما می‌خواستیم تحت هر شرایطی این کار  را انجام دهیم.

شاید خیلی‌ها در اصفهان از رفتنت ناراحت شدند. کسانی هم هستند که به نظرت از این خداحافظی خوشحال شده باشند؟

 فکر کنم خیلی از بچه‌ها و هواداران ناراحت باشند اما فکر نمی‌کنم بقیه زیاد هم ناراحت شده باشند و ممکن است بعضی‌ها هم خوشحال شده باشند. البته اسم نمی‌آورم. برخی مواقع افرادی برایم سخنرانی‌های آنچنانی می‌کنند که خودم هم خنده‌ام می‌گیرد. از همین جا به آنها می‌گویم لطفا برایم آرزوی موفقیت نکنید چون هم من شما را می‌شناسم و هم شما من را. 

 

 البته یکسری بازیکنان مثل علی کریمی، حدادی‌فر، رجب‌زاده و ... در فضای مجازی برایت سنگ تمام گذاشتند.

درست است و من نمی‌دانم چه باید بگویم. حتی خجالت کشیدم به آنها زنگ بزنم و تشکر کنم چون ابراز محبت‌شان فراتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردم. حتی شنیده‌ام برخی بازیکنان لیگ یکی برایم پست گذاشتند و از همه آنها ممنونم و دست‌شان را می‌بوسم.

البته کامنت منفی هم در پست‌ها دیده می‌شد.

اصلا این جزئی از فوتبال است و همه من را دوست ندارند. در بین هواداران هم افرادی هستند که به من انتقاد می‌کنند و من به آنها حق می‌دهم. طبیعت فوتبال است اگر 4 نفر من را دوست دارند شاید 4 نفر هم از من خوششان نیاید و من با کمال میل این را قبول می‌کنم.

پس از خداحافظی‌ات ویسی در کنفرانس خبری گفت از سبحانی خواستم تا اجازه دهد محرم برگردد. مگر با سبحانی مشکلی داشتی که ویسی این حرف را زد؟

بحث من و سبحانی به برنامه 90 برمی‌گردد. آخرِ کار، من از سبحانی انتقاد کردم و گفتم از وقتی آمده در 2 سال و نیم 3 مدیرعامل عوض شده و گفتم نتایج ضعیف ما تقصیر مربیان و مدیران نبود بلکه تقصیر شما بود که این آدم‌های ضعیف را برای سپاهان انتخاب کردید. البته هر کسی دیگری هم بود از این حرف‌ها ناراحت می‌شد که فکر می‌کنم سبحانی به همین دلیل از دست‌مان ناراحت شد. بعد از آن ویسی خیلی تلاش کرد تا رابطه‌مان بهتر شود و البته کمی هم بهتر شد. اما باز هم می‌گویم وقتی به تیم برگشتم به خاطر خودم بود و شرایط سپاهان و نه به خاطر کسب جام و این صحبت‌ها.

بعد هم گفتی می‌روم تا نتایج ضعیف سپاهان گردن من نیفتد. مگر با ویسی مشکلی داشتی؟

با ویسی مشکل نداشتم و فکر می‌کنم شیطنت یک خبرنگار باعث شد این سوءتفاهم ایجاد شود. یکی از خبرنگاران پرسید که ویسی باخت در دربی را گردن شما انداخته و من شاید می‌توانستم جواب بهتری بدهم. وقتی که خبرنگار آن سؤال را پرسید می‌توانستم کمی باهوش‌تر عمل کنم و با سیاست بیشتری جواب بدهم. چون بالاخره ویسی سرمربی بود و تیمش بعد از 6 سال دربی اصفهان را باخته بود و شاید از لحاظ روحی و روانی شرایط خوبی نداشت پس من باید بهتر جواب می‌دادم. چون خبرنگار آن سؤال را مطرح کرد من پاسخ دادم ای کاش بچه‌ها اجازه می‌دادند من بروم. چون اگر دوباره چند هفته بعد تصمیم به خداحافظی می‌گرفتم شاید آن بازی را هم می‌باختیم و دوباره این شکست گردن من می‌افتاد. این نکته را هم بگویم که من تا 2 روز بعد از خداحافظی به تمرین رفتم تا از بچه‌های تیم خداحافظی کنم.

 

هر چند که این حضور در تمرینات باز هم خیلی‌ها را نگران کرد.

 فکر کنم خیلی از بچه‌ها و هواداران ناراحت باشند اما فکر نمی‌کنم بقیه زیاد هم ناراحت شده باشند و ممکن است بعضی‌ها هم خوشحال شده باشند. البته اسم نمی‌آورم. برخی مواقع افرادی برایم سخنرانی‌های آنچنانی می‌کنند که خودم هم خنده‌ام می‌گیرد. از همین جا به آنها می‌گویم لطفا برایم آرزوی موفقیت نکنید چون هم من شما را می‌شناسم و هم شما من را. 

من به احترام بچه‌ها رفتم تا آنها را قانع کنم که این کار من به نفع همه است. به احترام بچه‌ها آن 2 روز را به تمرین رفتم و بعد از اینکه قانع شدند از آنها خداحافظی کردم. البته همانجا با ویسی صحبت کردیم و همه چیز تمام شد. البته همان زمان و در تمرین به بچه‌ها گفتم دلم نمی‌خواهد تیم به هم بریزد. من فقط صبح بازی این موضوع را با ویسی و بصیرت مطرح کردم و حتی گفتم که به خدا برادرم هم از این تصمیم خبر ندارد. به جز همسرم هیچ کسی از این تصمیم تا قبل از آن خبردار نبود. ابتدا ویسی به من گفت دوست ندارم از تیم بروی و دوست دارم باشی و به بچه‌ها کمک کنی. اما اگر تصمیمت واقعی است به آن احترام می‌گذارم که پاسخ دادم تصمیمم واقعی است و فکر می‌کنم این به صلاح همه است و من همیشه دلم می‌خواست جلوی ذوب‌آهن خداحافظی کنم و فکر می‌کنم این بهترین شرایط است. ویسی هم قبول کرد و فکر می‌کنم او می‌خواست به این واسطه جو مثبتی را برای تیم درست کند که این اتفاق نیفتاد و بر عکس شرایط منفی شد. آنها خودشان خداحافظی من را رسانه‌ای کردند و به باشگاه اطلاع دادند و پس از آن بود که طاهری و سلطان‌حسینی زنگ زدند و خبر آن را بر روی سایت باشگاه قرار دادند. بنابراین اینجا من مقصر نبودم که برخی پیشکسوتان در مصاحبه‌هایشان گفتند چرا این موضوع را اعلام کردم تا جو به هم بریزد. در حالی که من این خبر را رسانه‌ای نکردم. فقط به سرمربی تیم گفتم چون او حق داشت از تصمیم من آگاه شود. یک موقع ویسی مثلا می‌گفت اگر بروی تیمم به هم می‌ریزد و من هم آن موقع دیگر نمی‌توانستم بگویم دلم می‌خواهد این کار را انجام دهم اما ویسی گفت دوست ندارم بروی اما اگر تصمیم خودت هست من به آن احترام می‌گذارم. وقتی شرایط را اینطور دیدم دیگر با خیال راحت دلم می‌خواست این کار را انجام دهم، اما اتفاقات بعد از آن دیگر تقصیر من نبود.

فکر می‌کنی بعد از نتایج ضعیف پارسال، امسال سپاهان بتواند دوباره با ویسی به روزهای اوج گذشته بازگردد؟

امسال تیم خوبی داریم. شاید جوانانی داشته باشیم که تجربه زیادی را دارا نباشند و شاید خارجی‌هایی که ویسی به تیم اضافه کرده هنوز در تیم جا نیفتاده و نتوانسته‌اند آنچنان به ما کمک کنند. فکر می‌کنم همه هواداران و باشگاه باید از ویسی حمایت کنند و اجازه دهند تا او کارش را انجام دهد. فکر می‌کنم با این شرایط به مرور زمان بهتر می‌شویم و البته نمی‌گویم حتما قهرمان می‌شویم ولی فکر می‌کنم خیلی بهتر شویم.

 ویسی بعد از بازی در کنفرانس خبری گفت  50 هوادار به هتل آسمان آمدند و به تو  التماس کردند از سپاهان نروی. با این صحبت‌ها موافق بودی؟

بالاخره اینها نظرات شخصی ویسی بود و من نمی‌توانم بگویم درست بود یا اشتباه اما برای من این مهم بود که تا این موضوع اعلام شد برخی هواداران به هتل آمدند و حتی برخی از آنها گریه می‌کردند و این برای من لذتبخش بود وقتی می‌دیدم با این سن و سال وقتی می‌خواهم از فوتبال خداحافظی کنم و حتی آن اتفاقات از سال قبل در سپاهان رخ داده است، هنوز هواداران این تیم هرچند معدود نفراتی به من اعتماد دارند و این برایم خیلی ارزشمند بود. اما باز هم می‌گویم اگر باشگاه اعلام نمی‌کرد شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی‌افتاد. اگر اینطور می‌شد خیلی راحت بعد از بازی خداحافظی می‌کردم و هیچ مشکلی هم برای تیم به وجود نمی‌آمد. نه از لحاظ روحی و روانی روی بچه‌ها تاثیر داشت و نه آن اتفاقات دیگر را شاهد بودیم. 

 

 در پایان مصاحبه چند سؤال مطرح می‌کنم که شاید خیلی ارتباطی به بحث نداشته باشد. برخی کارشناسان معتقدند در زمانی که فوتبال بازی می‌کردی خیلی جاه‌طلب نبودی. چون در این صورت آن زمان که به اروپا رفتی تا سال‌ها می‌ماندی و به فوتبال ایران باز نمیگشتی.

اینقدرها که فکر می‌کنید جاه طلب نیستم،‌اینطور نیست. در این سال‌ها تنها کسی که جاه‌طلب نبود محمود کریمی بود اما من تا حدودی هستم اما آدمی نیستم به هر قیمت بخواهم هر چیزی را به دست آورم. آن چیزی که حقم است را دوست دارم به دست بیاورم. نه اینکه بخواهم آدم‌ها را زیر پایم بگذارم و به آن چیزی که فکر می‌کنم حقم است، برسم. در مورد تیم ملی هم اشتباه خودم بود. اما امیدم به این بود که در جام جهانی برای تیم ملی فیکس بازی کنم تا شرایط بهتری برایم فراهم شود تا از آلمان بروم چون به این نتیجه رسیده بودم آلمان به دردم نمی‌خورد اما متاسفانه قبل از آن آسیب دیدم و مجبور شدم جراحی کنم و نتوانستم در جام جهانی بازی کنم. در آن زمان تیموریان در تیم ملی خوب بازی کرد و پس از آن پله‌های ترقی را این بازیکن یکی یکی طی کرده و به انگلیس رفت و خیلی هم برایش خوب بود. شاید قسمت او بود و شاید هم حق تیموریان بود. واقعا نمی‌دانم. بالاخره اتفاقی بود که روزگار هم برای من رقم زد و هم برای او. 

 چرا به عنوان نماد ضدیت علیه فوتبال دوقطبی شناخته می‌شوی؟

هیچ وقت با این دو تیم ضدیت نداشتم.

اما باز هم می‌گویم اگر باشگاه اعلام نمی‌کرد شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی‌افتاد. اگر اینطور می‌شد خیلی راحت بعد از بازی خداحافظی می‌کردم و هیچ مشکلی هم برای تیم به وجود نمی‌آمد. نه از لحاظ روحی و روانی روی بچه‌ها تاثیر داشت و نه آن اتفاقات دیگر را شاهد بودیم. 

 

 هیچ موقع دوست داشتی در استقلال یا پرسپولیس بازی کنی؟

شاید در دوران بچگی دلم می‌خواست در این دو تیم بازی کنم چون فقط آنها تیم‌های بزرگ بودند اما زمانی که خودم در سپاهان بازی کردم حس کردم می‌توانم کار متفاوتی انجام دهم و فکر می‌کنم این اتفاق هم افتاد. من ضدیتی با استقلال و پرسپولیس ندارم. تازه می‌گویم هر بازیکنی نباید پیراهن استقلال و پرسپولیس را بپوشد. چون این دو تیم میلیون‌ها هوادار دارد و کار هر کسی نیست در این دو تیم بازی کند و باید چیزی فراتر از فوتبالیست معمولی باشد. اما دلم می‌خواست سپاهان و خودم همیشه با آنها مبارزه کند تا خودش را بالا بکشد. این یک مبارزه منفی نبود بلکه این یک مبارزه‌ای بود که می‌خواستم سپاهان و خودم را بیشتر نشان دهم. 

 به هدفت رسیدی؟

تا حدودی شاید. 

 

 5 بار با سپاهان در لیگ قهرمان شدید چرا می‌گویی شاید؟

درست است ما 5 قهرمانی در لیگ داشتیم و 4 قهرمانی در حذفی به دست آوردیم و حتی 2 بار هم بهترین بازیکن سال فوتبال ایران شدم و تمام این عناوین برایم لذتبخش بود اما موفقیت این نیست که یک تیم مثلا در یک برهه زمانی 10 ساله 10 مقام بیاورد و همه چیز تمام شود. بلکه مسئولان رده بالای سپاهان طوری برنامه‌ریزی کنند که سپاهان بتواند سال‌های سال همینطور مبارزه کند. البته نمی‌گویم هر سال قهرمان شود. بلکه همیشه در اوج باشد.

بحث قراردادت به کجا می‌رسد. در این مدت شایعات زیاد بود که طی این سال‌های اخیر با وجود مصدومیت پول‌های میلیاردی زیادی را دریافت کردی.

من در 3 سال گذشته فکر می‌کنم کمترین پول را در سپاهان گرفتم چون به خاطر وضعیت زانویم طوری قرارداد می‌بستم که به تعداد بازی پول بگیرم. آن سالی که قهرمان شدیم 600 میلیون پول گرفتم. سال گذشته 500 میلیون دریافتی‌ام بود و امسال هم با وجود اینکه بازی‌ام تمام شده حدود 100 میلیون برایم واریز کرده‌اند که در مجموع طی این سه سال فکر می‌کنم اصلا پولی از سپاهان نگرفتم. حالا هم باید برای تسویه حساب به باشگاه بروم.

 پولی هم از سپاهان طلب داری؟ 

خیر. من هیچ انتظاری ندارم که به خاطر این 9 بازی که انجام دادم به من پول بدهند. فقط به این خاطر می‌گویم به باشگاه خواهم رفت چون دلم نمی‌خواهد با سپاهان به مشکل بخوریم. هر چند انتظار مالی از باشگاه ندارم اما دلم می‌خواهد حساب و کتاب کرده و حساب‌هایم صفر شود تا کارهای مالیاتی‌ام نیز انجام شده و برای سفر خارجی مشکلی نداشته باشم. 

 

بهترین مربی دوران بازیگری‌ات چه کسی بود؟

متاسفانه نتوانستم با سپاهان قهرمان آسیا شوم و این یک فرصت بی‌نظیر برایمان بود. این تنها نقطه حسرت‌آور زندگی ورزشی‌ام در سپاهان بود. تمام عناوین داخلی را کسب کردم و در جام جهانی هم همراه تیم بودم. هر چند که بازی نکردم اما حسرت آنچنانی هم ندارم اما با قهرمانی در آسیا یکی از جام‌های مطرح قاره را بالای سر می‌بری و این را هم بگویم این تنها فینال زندگی‌ام بود که باختم چون قبل از آن تمام فینال‌ها را با پیروزی پشت سر گذاشته بودم.

 

همه مربیانم برایم زحمت کشیدند اما در دوران جوانی با فرهاد کاظمی کار کردم که خیلی به من کمک کرد. در دوران بعدی با مربیانی که آمدند از لحاظ سن و سال شرایط به گونه‌ای بود که فوتبال خودم را بازی می‌کردم اما زمانی که کاظمی آمد من فقط 21 سالم بود و سنی نداشتم و خیلی چیزها را بلد نبودم. بنابراین او خیلی به من کمک کرد. حتی او پست من را در سپاهان جابجا کرد و از هافبک دفاعی به هافبک نفوذی آورد و شروع کرد روی من کار کردن و خیلی مسائل را یادم داد.

 در زمان بازیگری‌ات در فوتبال چه حسرتی در دلت ماند. تو حتی در جام باشگاه‌های جهان هم بازی کردی اما بدون قهرمانی در آسیا. 

این یک افتخار بزرگ برایم بود که با سپاهان در جام باشگاه‌های جهان بازی کنم. من از فوتبالم لذت بردم. شاید دلم می‌خواست در اروپا بازی کنم اما برخی مواقع فکر می‌کنم شاید قسمت این بود شرایطم در اروپا جور نشود و با سپاهان به این افتخارات برسم و خوشحالم. تنها چیزی که فقط من را آزرده خاطر می‌کند این است که ای کاش ما آن فینال آسیا را برده بودیم تا همه چیز را با سپاهان تجربه کنم و بعد از این فوتبال می‌رفتم. متاسفانه نتوانستم با سپاهان قهرمان آسیا شوم و این یک فرصت بی‌نظیر برایمان بود. این تنها نقطه حسرت‌آور زندگی ورزشی‌ام در سپاهان بود. تمام عناوین داخلی را کسب کردم و در جام جهانی هم همراه تیم بودم. هر چند که بازی نکردم اما حسرت آنچنانی هم ندارم اما با قهرمانی در آسیا یکی از جام‌های مطرح قاره را بالای سر می‌بری و این را هم بگویم این تنها فینال زندگی‌ام بود که باختم چون قبل از آن تمام فینال‌ها را با پیروزی پشت سر گذاشته بودم.

نظرت در مورد باند اصفهانی‌ها چیست. البته منظورم آن باندی که می‌گویند در فدراسیون فوتبال شکل گرفته، نیست. بلکه آن باندی را می‌گویم که می‌گفتند تو به همراه قدیمی‌ترهای تیم آن را شکل داده‌اید.

از بازیکنان قدیمی که کسی باقی نمانده. فقط حاج‌صفی و پاپی هستند و رسول ما هم فقط 3 سال است در سپاهان بازی می‌کند. بنابراین فکر نمی‌کنم کسی باقی مانده که نگرانی بابت این باند وجود داشته باشد هرچند که هیچ وقت چنین باندی هم وجود نداشت. 

 در خصوص باند اصفهانی که می‌گفتند در فصل 14 سپاهان را قهرمان کرد، چه نظری داری؟

این مسائل و صحبت‌ها همیشه وجود داشت. اما فکر می‌کنم تراکتورسازی خودش باعث شد در آن سال قهرمان نشود. 

 

می‌گویند به حیوانات خانگی علاقمند هستی. این یک شغل است یا از روی علاقه این کار را انجام می‌دهی؟

البته آقای فرکی هم لطف کرد و این صحبت را در برنامه 90 مطرح کرد. درست است، من از 6 سالگی پرنده داشتم و خیلی هم آنها را دوست دارم. واقعیت این است که این یک علاقه است و به دنبال درآمدزایی از آنها نیستم. اگر هم درآمدی باشد خرج نگهداری خودشان می‌شود. من حتی یک تعدادی از آنها را از اروپا آوردم چون نسل آنها به ایران برمی‌گشت و دوست داشتم میراث کشورم را به ایران بازگردانم، نه به این خاطر که بخواهم از آنها استفاده کنم. 

من از 6 سالگی پرنده داشتم و خیلی هم آنها را دوست دارم. واقعیت این است که این یک علاقه است و به دنبال درآمدزایی از آنها نیستم. اگر هم درآمدی باشد خرج نگهداری خودشان می‌شود. من حتی یک تعدادی از آنها را از اروپا آوردم چون نسل آنها به ایران برمی‌گشت و دوست داشتم میراث کشورم را به ایران بازگردانم، نه به این خاطر که بخواهم از آنها استفاده کنم. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به عنوان صحبت پایانی اگر حرفی و نظری باقی مانده خوشحال می‌شویم آن را بشنویم.

دلم می‌خواهد در آخر از همه هواداران سپاهان، مربیان و مدیران چه آنهایی که با آنها مشکل داشتم و هوادارانی که از من انتقاد می‌کنند و چه آنهایی که دوستم دارند. از همه و حتی بازیکنانی که در این سال‌ها در کنارم حضور داشتند و کمکم کردند،‌ تشکر می‌کنم. از کسانی که در این مدت در فضای مجازی صفحات شخصی‌شان برایم پست گذاشتند ممنونم و امیدوارم همه آنها در زندگی موفق باشند.