روزی که علی کریمی با استقلال قرارداد بست

علی کریمی در گفت و گویی به ماجرای بستن قرارداد داخلی با استقلال پرداخت و از علاقه برادرش به تیم رقیب، علی رغم حضور در پرسپولیس پرده برداشت.

علی کریمی در گفت و گویی متفاوت درباره زوایای دیگری از علایق و ناگفته هایش صحبت کرده است.

قسمت دوم این گفت و گو را در ادامه می خوانید. برای مطالعه قسمت اول این گفت و گو نیز به اینجا مراجعه کنید.

***************

*چه تصوری از آینده علی کریمی دارید؟

مرا یک دفعه به 30 سال پیش بردید. من هم مثل بقیه بچه ها دنبال چیزی بودیم که دوست داشتیم. بازی کردن بود. طوری که همه همسایه ها از دست من عاصی بودند. پدر و مادرم و... همین طور می گذروندم و پیش می رفتم. مخصوصا معلم ها چون تنها چیزی که اهلش نبودم درس خوندن بود. تا به اینجا رسیدیم.

*چه تصوری از آینده تان داشتید؟

فکر می کنم همه مردم ایران دوست دارند که در آینده چیزهای خوب برایشان اتفاق بیفتد. چون آدم دوست دارد در علایقی که دارد موفق شود. من هم چون تمام فکرم فوتبال بازی کردن بود دنبال این بودم تا در این رشته موفق شوم که به آن تا حدودی رسیدیم.

*چقدر شیشه شکستید؟

چون از پدرم حساب می بردم کمی مراقب بودم. ولی چند تا شکستم.

*هیچ وقت در کودکی به این فکر نمی کردید که در آینده  دکتر یا مهندس شوید؟

من اگر درسم را آن موقع تمام می کردم باید کلاهم را به هوا می انداختم. الان شرایط فرق کرده. خانواده ها بازتر و بزرگتر فکر می کنند. آن موقع هم می دانستیم که آخرش هم هیچی نمی شوم.

*10 سال بعد در 18 سالگی اوج درخشش شما آغاز شد. از آن دوران بگویید و اینکه در این سن به آن رویا نزدیک شدید چه تصوری از آینده علی کریمی داشتید؟

شرایط برای من آن موقع این طور رقم خورد. چون امکان داشت من دیگر سمت فوتبال نروم. چون در یک دوره در نوجوانان نفت بودم.  بعد هم همان تیم آمدند نوجوانان سایپا را گرفتند. بعد از آن سایپا در مدت کوتاه منحل شد. در به در دنبال این قضیه بودم که چه کار کنم. آن موقع فرشید در تیم فتح سرباز بود. آن موقع سنم به رده سنی امیدها رسید. در تیم فتح مشغول شدم و این طور شد که دوباره در این مسیر افتادم. امکان داشت در آن دوره زمانی از فوتبال آدم زده شود ولی خدا را شکر این مسیر جور شد و به تیم فتح آمدم، بعد بازی های دیگر. آن زمان که در فتح بودم در بزرگسالان فتح هم بازی کردم. یعنی هم برای امیدها بازی کردم و هم برای بزرگسالان. بعد همین طور در این مسیر با اتفاقات خاص خودش به پرسپولیس و تیم ملی و مسیری که تا دو، سه سال پیش ادامه داشت.

*در کودکی تان با پیراهن شماره 7 نامجومطلق بازی کردید؟

نه. آقای نامجو مطلق جزو بازیکنان ایرانی است که دوستش داشتم. من خودم پرسپولیسی بودم و ایشان استقلالی. ولی جزو بازیکنانی بود که من از بازی ایشان لذت می بردم. چون ایشان در تیم ملی هم بازی می کرد. من قبلا 10،8 پوشیدم. ولی یادم نمی آید که 7 را پوشیدم.

*لباس آرزوی بچگی شما چه بود؟

من شماره 10 را دوست داشتم بپوشم. ولی شرایط طوری رقم خورد و دیدیم که کسی این شماره را پوشیده و حالا حالا ها آن را در نمی آورد. گفتم که بروم یک شماره ای برای خودم دست و پا کنم. آن موقع مرحوم قایقران هم زنده بود چون ایشان هم 8 را می پوشید. اوایل که به تیم ملی آمدم 8 را آقای همدانی می پوشید. من 15 و 17 هم در تیم ملی پوشیدم. وقتی آقای همدانی از تیم ملی رفت سریع به شماره 8 چسبیدم و آن را پوشیدم و کسی ندادم.

*شما توانستید 8 را به یک سمبل تبدیل کنید. 8 مقدس. شماره 8 با علی کریمی پیوند خورده است.

طرفداران همیشه به من لطف دارند. قبل از من بازیکنان بزرگی مثل آقای محرمی، کرمانی مقام و... پوشیده بودند. ولی برای احترام به پیشکسوت رسمی است که برای پوشیدن پیراهن با شماره خاصی از صاحبش اجازه می گیرند. این بازیکن است که به آن شماره شخصیت می دهد. چون ما خیلی شماره داریم مثل شماره 10 که روی نیمکت می نشیند. شاید طرف شماره ای را بپوشد که کسی به آن علاقه ای نداشته باشد ولی طرف به آن اسم و رسم ببخشد.

* مرد سال فوتبال آسیا، جزو فوتبالیست های پردرآمد، مارادونای آسیا و... در 28 سالگی خیلی اغنا شده بودید. همیشه درباره علی کریمی صحبت می کنند که قدر خودش را ندانست. شاید تنبلی کرد. آن حال و هوا را برای ما بگویید. چه تصوری از آینده علی کریمی داشتید؟

خیلی سخت بود که بین این همه بازیکن بشود که بازیکن سال قاره بود. خیلی خوش بینی و اعتماد به نفس بالا می خواهد. من اعتقادم به این است که آدم در هر مسیری بیفتد تقدیرش است و زندگی اش است که برایش نوشته شده است. تمام آدم های کل دنیا را اگر بپرسید حتما جاهایی تصمیمات اشتباهی گرفتند. ما ایرانی ها دوست داریم همه چیز را خودمان تجربه کنیم. برای همه ایرانی ها این اتفاق افتاده و می افتد و نمی شود که استثنایی وجود دارد. من مسیر زندگی ام را پیش رفتم و خدا را شکر. در زندگی ورزشی هم تصمیمات اشتباه کم نگرفتم.  ولی در آن برهه زمان آن تصمیم را گرفتم و تمام شد و گذشته هم که دیگر برنمی گردد.

*اولین کلمه ای که مادر شما بعد از شنیدن افتخارات تان گفت و قربان صدقه شما رفت کی بود که خودتان شنیدید؟

اولین بار به تیم ملی دعوت شده بودم و بازی دوستانه با تیم کویت در کویت داشتم. چون بازی را سه هیچ باختیم. با اینکه بازی را باخته بودیم ولی چون اولین بازی هم بود و به فرودگاه آمدند و استقبال کردند.

*اتفاق های مهم تاریخی در فوتبال تان داشتید. هم خوب و هم بد. وقتی فهمیدید که پرسپولیسی هستید کی بود؟

فرهاد بچه بزرگ خانه بود. من و فرهاد و پدرم پرسپولیسی بودیم. فرشید استقلالی بود. بماند که 6،7 سالی پرسپولیسی بود. خانه ما سمت وردآورد بود. تمام بازیهای پرسپولیس را با پدرم به استادیوم می رفتم. تیم دومم هم آرارات بود. یادم می آید که من زمانی هم با استقلال قرارداد بسته بودم و حتی با آقای کامران منزوی داخلی هم امضا کردیم. آن موقع قرارداد داخلی هیچ اعتبار نداشت ولی الان زیاد اعتبار دارد و قرارداد رسمی محسوب می شود. آن موقع برای بازیکنان مهم نبود که استقلالی باشند یا پرسپولیس. چون این دو تیم سکوی پرواز برای هر بازیکنی بود. چون بعد از آن به تیم ملی و بعد ترانسفر به تیم های خارجی می شد. می خواستند در سالن ما را بزنند. ما را فراری دادند ولی بعد 360 درجه همه چیز عوض شد و از پرسپولیس دنبال من آمدند. آن هم فکر می کنم به واسطه بازی بود که با استقلال کرده بودم.

*شادی بعد از گل شما در پرسپولیسی شدن شما چقدر تاثیر داشت؟

آن موقع من پرسپولیسی بودم و شادی بعد از گل طبیعی است و همه جای دنیا اتفاق می افتد. در بازی فینال بازیکنان بزرگی مثل منصوریان، آقای مجیدی، ورمزیار آورده بودند. فکرش هم نمی کردند این اتفاق بیفتد. اما ایرانی ها یک وقت جنبه خود را از دست می دهند و کاری را که نباید انجام می دهیم. چون به هر حال تیم شان باخته بود. حق می دهم. بعدا دیگر تجربه شد و گل می زدم دیگر شادی نمی کردم.

*کلا آدم خونسردی هستید.

خوب است. بد است؟ جاهایی نمی توانم هیجاناتم را نشان دهم. خیلی کنترل می کنم.

*می گویند اگر علی کریمی هیجان بیشتری داشت یا شاید مسائل و اتفاقات فوتبالی که برایش می افتاد به لحاظ ذهنی مهم تر جلوه می کرد خیلی ادامه دارتر برایش اتفاقات بعدی می افتاد. چقدر قبول دارید؟

یک جاهایی بود که اذیت می شدم یا خیلی روی من فشار بود عکس العملی نشان می دهم. ولی بیشتر خودم را کنترل می کردم.

*یک از جان گذشتگی در شما وجود دارد. شما همیشه به خاطر کسی دیگر یا به خاطر مردم همیشه عکس العمل نشان دادید ولی به خاطر خودتان کمتر این کار را کردید. حتی اولین محرومیت یکساله شما به خاطر دفاع از انصاریان در زمین بود.

بله یک جاهایی این کار را کردم. یکسری آدم ها حواس شان است و کارها یادشان می ماند و مدنظرشان است. ولی یکسری نه فراموش می کنند. البته همه آن را به گردن آقای انصاریان نیندازیم. چون من خودم از جاهای دیگر ناراحت بودم و یک لحظه خون به مغزم نرسید و آن اتفاق افتاد. با اینکه نقطه تاریکی در زندگی ورزشی من بود ولی تجربه خوبی برای من در آن سن 18،19 سالگی بود. چون من دوباره 19،20 سالگی به فوتبال برگشتم. اگر این اتفاق در 27،28 سالگی اتفاق می افتاد شاید دیگر راه برگشت نداشتم. برای همین تجربه خیلی خوبی برای من بود.

*شما و یک بازیکن دیگری مشترکا آقای گل شدید. اگر آن پنالتی را آقای گل نمی زد شما آقای گل به تنهایی می شدید.

آن موقع پنالتی زن اول ما ایشان بودند. من پنالتی آن موقع کم می زدم. حتی در بازی با چین بعد از 120 که به پنالتی کشید من پنالتی نزدم. ولی نرمال پنالتی زن اصلی ایشان بود که پنالتی را هم زد.

*اتفاقا آن دوره می گفتند که چرا علی کریمی پنالتی نمی زند.

من در یک تورنمنت خیلی بدی هم بود یکی، دوبار خراب کردم. بعد یک تورنمنت بازی های غرب آسیا در دمشق قبل ازبازی های آسیایی پوسان بود که زمان برانکو تیم هم قهرمان شد. تمام اردوها را بودیم. وقتی برگشتیم بعد از ما کسانی دیگر رفتند. چون تیم های المپیک می تواند سه بازیکن بالای 23 سال داشته باشد. تمام اردوها را من و آقای عنایتی بودیم. اردوهایش را ما رفتیم ولی برای بازی کسانی دیگر رفتند. اتفاقات زیادی افتاد و من هم به پای قسمت می گذارم و می گویم که قسمت من این بود که این اتفاق ها برای من بیفتد.

*از زمانی که اولین تماس با شما گرفته شد تا لحظه ای که پا به بایرن مونیخ گذاشتید را برای ما تعریف کنید. چقدر علی کریمی تصور می کرد که بازیکن بایرن مونیخ شود؟

این را از مدیربرنامه ام آقای جلالی باید بپرسید. می دانستم چنین پیشنهادی وجود دارد و آقای ماگات چنین نظری را دارد. ولی من آدمی هستم که نیمه خالی لیوان را می بینم و بعد منفی را نگاه می کنم. از شانس بد من نماینده هایشان آمدند و در ابوظبی با الجزیره بازی مرا دیدند و به من هم نگفتند. آن بازی را چهار بر دو یا سه بر دو باختیم و من هم خیلی بد بازی کردم و فکر می کردم که دیگر همه چیز تمام شد.  ولی آنها حرفه ای به مسائل نگاه می کنند. نمی گویند که اگر بازیکن امروز بد بازی می کند پس همه اش بد است. بالاخره بازیکن فوتبال دوران افت زیاد دارد یا چند بازی در شرایط ایده آل نیست که برای هر بازیکنی اتفاق می افتد. دو، سه ماه بعد که با آقای جلالی داشتیم در یک رستوران غذا می خوردیم به من گفت که قضیه بایرن مونیخ جدی شده. من گفتم که فقط حرف است. بگذریم ناهار چه بخوریم. چون خیلی رسمی و جدی نبود توجهی نکردم. حالا از آقای جلالی بپرسید می گوید که اگر هر بازیکن دیگری بود به هوا می پرید و سرش به سقف می خورد. ولی به یک هفته نرسید برای من بلیط گرفتند و رفتم و تست پزشکی دادم و قرارداد بستیم. اماراتی ها هم فکر می کردند که برای من حالت بازارگرمی دارد و می خواهم مبلغ قراردادم را بالا ببرم. روز رفتن نماینده باشگاه الاهلی آمد و مبلغ بالایی پیشنهاد کردند و من هم دوست داشتم بمانم چون آنجا برای من همه چیز بعد از چهار سال شرایط فراهم بود. ولی آقای جلالی گفت هر کاری اگر بگذارم انجام دهی این کار را نمی گذارم. دو روزه به مونیخ رفتم و بعد از تست پزشکی قرارداد را امضا کردیم و برگشتم.