حمد مایلی کهن استاد بیان صحبت های عجیب و غریب است؛ وقتی نام او می آید، کمتر کسی است یاد مصاحبه های آتشین وی و القاب ناشایستی که به اهالی فوتبال می دهد، نیفتد. او در برنامه دور همی اما یکی از آرام ترین شب های خود را سپری کرد. مایلی کهن در این برنامه خندید، فریاد نزد، بغض نکرد و نتیجه اش افشای یکسری حقایق در زندگی خصوصی اش بود.
شروع با افشای یک حادثه تلخ
شروع برنامه مدیری با مایلی کهن با یک اتفاق عجیب همراه شد. مهرداد مدیری با اعلام اینکه می خواهد یک داستان واقعی و تلخ را از زندگی سرمربی سابق تیم ملی روی آنتن مطرح کند، محمد علی نادری که در بخش نمایش های برنامه دورهمی به ایفای نقش می پردازد را دعوت کرد و کنار مایلی کهن نشاند. ماجرا از این قرار بود که مایلی کهن 27 سال پیش در یک تصادف رانندگی باعث کشته شدن پدر بازیگر نمایش های برنامه دورهمی شده است و حالا بعد از سال ها فرزند آن مرحوم به خوبی و خوشی کنار کسی که عامل کشته شدن پدرش شده است، می نشیند و درباره آن اتفاق صحبت می کند.
مایلی کهن ماجرا را اینطور شرح داد: «اینکه می گوییم تصادف تلخ منظور این نیست که من 120، 140 کیلومتر سرعت داشتم. من خودرو را در سمت راست خیابان نامجو کردم، در خودرو را که تا زاویه 30 درجه باز کردم، پدر ایشان با موتور گازی به در برخورد کرد و ضربه شدیدی به سرش وارد شد. سریعا او را به بیمارستان منتقل کردم و پیگیر وضعیتش بودم که متاسفانه عمرش به دنیا نبود. از آن زمان همواره خانواده آن مرحوم را زیر بال و پر خودم گرفتم و حتی دیه را هم کاملا پرداخت کردم.»
علی نادری هم روایت را طور دیگری نقل کرد: «من 10 ساله بودم که متوجه شدم این اتفاق افتاده. خواهر و برادرم از آن زمان استقلالی شدند اما من پرسپولیسی ماندم. از طرفی سخت بود که پدرم را از دست داده ام و وقتی سخت تر می شد که یک بازیکن پرسپولیس باعث کشته شدن پدرم شده است. با این حال مادرم شب بعد از مرگ خواب پدرم را دید که به او گفته بود این بنده خدا مقصر نبوده است. از آن روز مایلی کهن همیشه هوای ما را داشت و یادم است عیدها همواره به منزلمان می آمد. این منش پهلوانی جای تحسین دارد.»
ماجرای رختکن پرسپولیس
خاطره نادری از مایلی کهن هم جالب توجه بود: «یکروز پرسپولیس بازی داشت و آقای مایلی کهن به منزل ما آمدند و گفتند بچه ها را آماده کنید تا آنها را به استادیوم ببرم. بین دونیمه آقای مایلی کهن ما را با خود به رختکن تیم بردند. پرسپولیس هم خوب بازی نکرده بود و یادم هست علی پروین از آن دستورات تاکتیکی خاص خود داد. شرایط آخر طوری شد که مایلی کهن گفت بچه ها را به بیرون ببرید!»
قصه سینما رفتن با کی روش
در بخش بعدی برنامه وقتی مهران مدیری از مایلی کهن خواست فرض کند کی روش زنگ خانه اش را به صدا در آورده و می گوید دو بلیت سینما گرفته تا با هم بروند، او هر کاری کرد تا از جواب دادن به پرسش طفره برود. جمله اول مایلی کهن این بود: «شما هم کی روشی پور هستید!» وقتی مدیری اعلام کرد فوتبالی نیست و چند بازیکن فوتبال در دنیا بیشتر نمی شناسد، مایلی کهن اینطور واکنش نشان داد: «من اگر جلوی زبان را می گرفتم، می توانستم مثل شما(!) به 500 میلیون بگویم پول خرد و سه شنبه ها بروم سمت شمال جوج بزنم بدون نوشابه!.» او حرف های دیگری هم زد: «به من گفتند اطلاعاتی و سپاهی هستی. البته که این عزیزان هم زحمت می کشند. با این حال من بهمن سال 56 لیسانس گرفتم و کارمند سازمان تربیت بدنی شدم. همین چند سال قبل می توانستم وزیر ورزش شوم اما خودم قبول نکردم. چون فکر می کردم نمی توانم در آن پست موفق باشم.»
بهترین های فوتبال از دید مایلی کهن
مایلی کهن در بخش دیگری از این گفت و گو از اوفارل به عنوان بهترین مربی خارجی تاریخ فوتبال ایران نام برد و علی پروین را در بین داخلی ها موفق ترین دانست. اعلام کرد در حق یحیی گل محمدی جفا شده است و نباید آن رفتار را در پرسپولیس با او می کردند. او همچنین از پروین، قلیچ خانی، کریمی، عزیزی، مهدوی کیا، باقری، عابدزاده، رحمتی و مجیدی به عنوان بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران نام برد.
برنامه ای نیست که عادل از کی روش حرف نزند
واکنش مایلی کهن پس از شنیدن 4 اسم از زبان مدیری بی نظیر بود. او مقابل امیر قلعه نویی واژه «بعدی» را به کار برد، علی پروین را نابغه و بزرگتر نامید، به علی دایی لقب سختکوش داد اما درباره فردوسی پور حرف هایش را تکرار کرد: «من عادل را دوست داشتم و دارم اما او با برنامه اش به فوتبال ایران جفا می کند. برنامه ای نیست که فردوسی پور از کی روش حرف نزند. حتی زمانی که موضوع کی روش نیست.»
حقیقت تلخ
سرمربی سابق تیم ملی وقتی از پدرش گفته شد، حقیقت زندگی اش را بیان کرد: «من پدر داشتم ولی نداشتم. مادر من 18 سال بیشتر نداشت که بنا به دلایلی از پدرم جدا شد. از همان زمان او هم برایم پدر بود و هم مادر. او کارگری می کرد تا بتواند زندگی ما را بگذراند. ما هم مجبور بودیم در کنار تحصیل کار کنیم.»
داستان کتک خوردن در سینما پارامونت
مایلی کهن در بخش دیگری از حرف های خود یک خاطره جالب تعریف کرد: «من همیشه کتابم را جلوی شکمم و داخل شلوارم می گذاشتم. یکروز از مقابل سینما پارامونت عبور می کردم که دیدم صف طولانی برای خرید بلیت است. فیلم جدیدی را آورده بودند و من هم که ریز بودم هرطور شده 3 بلیت خریدم و برای فروش در بازار سیاه خودم را آماده کردم. دو بلیت را به قیمت خوب در بازار سیاه فروختم، سر سومی گیر افتادم. بازار سیاه بلیت معمولا دست کارکنان خود سینما بود و آنها وقتی فهمیدند بلیت آزاد می فروشم، مرا به داخل سینما بردند و تا می خوردم، کتکم زدند. وقتی به شکمم مشت زدند و دیدند کتاب آنجا است فکر کردم باز هم بلیت دارم. گشتند و دیدند بلیت دیگری نیست و از آنجا به بعد زندگی شیرین شد. آنها وقتی فهمیدند که من در کنار تحصیل کار می کنم برای یک ساندویچ دونان کالباس آوردند و یک عدد کانادا درای هم خریدند. من نیز پایم را روی پایم انداختم و فیلم را تماشا کردم.»
تکمله
چند جمله جالب مایلی کهن که از این گفت و گو برجای ماند، در ادامه آمده است:
*کمتر دروغ می گویم. نه اینکه تابه حال دروغ نگفته باشم، کمتر می گویم.
*فرقی بین بچه های خودم و دیگران نمی گذارم.
*زود عصبانی می شوم.
*زود دلخور می شوم و زود هم می گذرم اما بیشتر می گذرم.
*نادر فریادشیران بهترین دوست فوتبالی ام است چون می دانم هرچه می گوید، درست است.