با هافبک چپ اسبق تیم ملی و پرسپولیس درباره مرگ اولادی گفتوگو کردیم.
* فکر میکنی چرا اولادی چنین سرنوشتی پیدا کرد؟
قدیمیها میگویند خدا کسی را از بالا به پایین نیاورد. مهرداد هم فوتبالیست خوبی بود، هم جوانی خوشقلب و حساس! این اواخر خیلی ناراحت بود، مدام میگفت چرا فوتبالم در 30 سالگی دارد تمام میشود؟ از تیم ملی و پرسپولیس و امارات به ملوان برگشت و آنجا هم شرایط خوبی نداشت. فکر و خیال و ناراحتی باعث شد مهرداد این اواخر افسرده شود. من واقعاً دوستش داشتم و برای اتفاقی که افتاده، خیلی ناراحتم. خداوند به خانواده محترم این عزیز صبر بدهد.
* دوستانش چه کمکی به او کردند؟
گفتم من هم در اوج بودم اما یکدفعه پایم شکست و فوتبالم تمام شد ولی زندگی ادامه دارد. ما یک روز فوتبالیست شدیم و یک روز هم باید خداحافظی کنیم. انسان یک روز متولد میشود و یک روز هم میمیرد. همیشه سعی میکنم مثبتاندیش باشم. همین که فوتبالیست حرفهای شدم، در جام جهانی بازی کردم، در تیم بزرگ پرسپولیس بازی کردم و از حضور در فوتبال امارات پول خوبی به دست آوردم، باعث میشود اتمام زودهنگام فوتبالم را فراموش کنم. در مدت فوتبالم دهها مورد مثبت وجود دارد و یک بدشانسی، چرا باید همه خاطرات خوبم را به خاطر یک مصدومیت نادیده بگیرم؟ جدا از این بحث، مهرداد اولادی خیلی پسر رئوف و حساسی بود و حیف که با یک فوتبالیست نااهل دوستی کرد و...
* کدام فوتبالیست؟
اسم بردن چه سودی دارد؟
* شما مدتی هم در هتل گلشهر زندگی کردید؟
من و جواد کاظمیان در یک اتاق بودیم و مهرداد با آن آقا هماتاق بود.
* خاطره خاصی از آن دوران داری؟
الان تا حرف مهرداد میشود، یاد خوشحالی و شادیاش بعد از بازی الشعب و الشباب میافتم.
* چطور؟
من و علی سامره در الشعب بودیم، اولادی، کاظمیان و مبعلی در الشباب. در لیگ امارات ما به پیروزی رسیدیم و من چون با جواد و مهرداد شوخی داشتم، در پایان مسابقه جلوی چشمشان حسابی شادی کردم و کری خواندم. سه هفته بعد در جام حذفی در ضربات پنالتی به آنها باختیم. یادم هست مهرداد 40، 50 متر را با سرعت دوید تا به من برسد و جلوی من انواع شادیها را انجام داد. از کله معلق زدن گرفته تا انجام حرکات موزون. خدا رحمتش کند و روحش شاد.
* آخر نگفتی آن فوتبالیست نااهل چه کسی است؟
کسی که در زمین هر کاری انجام میدهد، ببینید در خلوت چه کارهایی میکند. او دیگر فوتبالش تمام شده و حرف زدن دربارهاش چه سودی دارد؟