« فوتبال ایران» در 10 روز گذشته 2 چهره اسطورهای و بزرگ خود را از دست داده است. ابتدا رضا نداف احدی، بازیکن خوشتکنیک و چپپای دهه شصت و هفتاد استقلال و تیم ملی ایران که به خاطر تکنیک و چهرهاش نزد هواداران و رسانهها به «رودی فولر ایران» معروف بود، در حالیکه فقط 53 سال سن داشت، در میان بهت همگان درگذشت.
و بعد از چند روز همایون بهزادی، بازیکن بزرگ تیم ملی و پرسپولیس معروف به سرطلایی بعد از یک دوره کسالت به سرای باقی شتافت.
در این مجال قصد سخن گفتن در مورد اسطوره سرخهای کشورمان را ندارم. چرا که به لحاظ سنی در مقطع زمانی که مرحوم بهزادی در تیم باشگاهیش و جمع ملیپوشان فعالیت میکرد، گل می زد و افتخارآفرین بود، نبودم و قادر نیستم سخنی دقیق و جامع، در بیان خصوصیات و قابلیتهای ممتاز این چهره بزرگ تاریخ فوتبال ایران بگویم.
شناخت اینجانب از چهرهای چنین بزرگ در حد اطلاعاتی است که از لابهلای صفحات معدود کتابهای موجود تاریخ فوتبال این مرز و بوم ، همینطور نشریات و برخی تصاویر تلویزیونی موجود از این عزیز درگذشته است.
اما در موضوع مرحوم احدی، موضوع تفاوت میکند. زیرا به خاطر حضور در مقطع زمانی که وی بازی میکرد و با توانمندیهای تکنیکی، بخصوص پای چپ توانمندش در کنار اخلاق و رفتار مثالزدنیاش یک الگو بود، به یاد میآورم 3 دهه قبل، چه بازیکن ارزشمندی در جناح چپ خط میانی استقلال و نیز تیم ملی حضور داشت که تماشاگران داخلی و خارجی را به تحسین وا میداشت!
همان بازیکنی که برخلاف اکثر فوتبالیستهای عمدتا «کم تکنیک و پراز ادعای زمانه کنونی» که بیرون از محوطه جریمه قادر به مهار یک توپ ساده نیستند، به راحتی میتوانست در محوطه جریمه و فضای متراکم و لبریز از بازیکن خودی و غیرخودی، «دریبل دوطرفه» بزند!
و البته مورد تحسین قدرتهای درجه یک فوتبال جهان از جمله آلمانها قرار گیرد.
*کم توجهی و بعد بیتوجهی
در این چند روز سپریشده رسانههای زیادی در داخل کشور به معرفی رضا نداف احدی و خصوصیات فوقالعادهاش پرداختند و برای جوانان علاقمند او را توصیف کردند.
به این خاطر در این فرصت، قصدی برای بازگویی آن خصوصیات پرشمار بیانشده – که دریبلدوطرفهزدن یکی از آن بود- ندارم.
بلکه دنبال این هستم که خیلی ساده و راحت بگویم، آنچه «احدی» و «احدیها» در فوتبال این دیار با آن درگیر بوده ، «کم توجهی» یا بهتر بگویم، «بی توجهی»است.
بیتوجهی به شخصیت و چهرههایی که روزگاری برای ورزش محبوب این سرزمین زحمت کشیدند، عرق ریختند، از خانه و کاشانه خود گذشتند، تعصب ورزیدند و سالهای جوانی خود را بدون چشمداشت خاصی به پای تیم محبوب و تیم ملی کشور خود خرج کردند.
نادیده گرفتن چهرههایی که در خارج از این مرز و بوم و جایی نظیر آلمان که همواره بزرگان پرشماری در فوتبالش داشته، مورد تعریف و تمجید واقع میشود و رسانهها از وی به عنوان بازیکنی ارزشمند که گلهای زیبایی میزند، یاد میکنند.
*یک نمونه
برای آنکه مشخص شود احدی در زمانی که فوتبال بازی میکرد، فقط مورد اقبال مردم و رسانههای داخلی نبود و ژرمنها نیز او را میستودند، نگاهی به صفحهای از هفتهنامه معتبر فوتبال آلمانها در 3 دهه قبل میاندازیم.
صفحهای از مجله معتبر کیکر را ورق میزنیم و بخشهای از گزارش یک بازی انجام شده مثل مصاف 30 سال قبل روت وایس اسن (یکی از تیمهای مرحوم احدی در آلمان) را که مقابل اونیون زولینگن بوده و با نتیجه 2 بر صفر به سود «اسنیها» و با درخشش بازیکن ارزشمند ایرانی تمام شده، بازبینی میکنیم.
بدیهی است در این گزارش جالب در مورد اسطوره چپ پا به نکات جالبی میرسیم.
به عنوان مثال کیکر با چاپ تصویری از لحظهای که گل دوم روت وایساسن توسط احدی زده شده، از وی تعریف کرده و در زیر تصویر گل نوشت با این گل احدی برد 2 بر صفر را روت وایس اسن را قطعی کرد.
کیکر حتی افزود:گلی از کتابهای آموزشی!
با همین چند کلمه، معتبرترین نشریه فوتبال آلمان، از «گل مدرسهای و آموزشی» درجه یک احدی یادکرده است.
و در بخشی دیگر نیز به ستاره فوتشده کنونی کشورمان، نمره خوب 3 بازی را داده است.
*بیتوجهی تا کی و چه زمان؟!
ذکر آنچه در این گزارش آرشیویی در مورد مرحوم احدی نوشته شده، در کنار بیشمار گزارشهای رسانههای داخلی کشورمان، فقط و فقط بهانهای است که بگوییم فوتبال کشورمان «قدر» چهرههای با ارزش خودش را نمیداند که نمیداند.
این فوتبال – که خانوادهای بزرگ از دستگاه و سازمان فوتبال کشور در کنار ارکانی مثل باشگاهها، رسانهها و ...است- بعد از پشت سرگذاشتن سالهای سال از حیات خود، باید نظیر دیگر ممالک، یادگرفته باشد که «توجه» به این معنی نیست که فقط در سالهای دوران پا به توپ شدن و پا په توپ بودن، او را مد نظر داشته باشد.
بلکه بعد از این همه سال، دیگر باید یادگرفته باشد که امثال مرحوم احدی، حتی در تمام دوران زندگی و سالهای بعد از بازنشستگی، باید در کانون توجه باشند.
چرا که قهرمان ورزشی در هر مقطع سنی نیاز به «توجه» دارد.
اگر چنین روال منطقی که در همه جا رعایت میشود، در ایران عزیز لحاظ میشد، هیچگاه احدی و احدیها در کنج عزلت قرار نمیگرفتند.
آنوقت تیمهای ملی و باشگاهها در اختیارشان بود که متناسب با توانمندی و تجربه در پستهای مختلف، در کنار فوتبال مانده و همانند سالهای جوانی خدمت کنند.
آنگاه رسانهها در باد چهرههای عصر کنونی نمیماندند و هریک در خلال سال، به سراغ احدیها میرفتند. با آنها صحبت میکردند، نقطه نظراتشان را منعکس میکردند و از احوالشان جویا میشدند.
و در نقطه مقابل احدی و احدیها حس نمیکردند که هر روز در این محدوده جغرافیایی، غریبتر شده و با خانه و کاشانه اصلی خود یعنی جامعه فوتبال فاصله گیرند.
متاسفانه با بیتوجهیها، احدی و احدیها از جمعمان رفتند. تا بیش از این دیرنشده، به فکر و توجه به دیگر سرمایههای فوتبال کشور باشیم!