تیم ملی امید ایران با شکست در برابر ژاپن نتوانست راهی به المپیک بیابد تا چهار سال دیگر به انبوه سالهای المپیک نرفتهمان اضافه شود.
اپیزود اول – قصه از 16 ماه پیش شروع شد
شاید زمانی که بازهم بحث بر سر تعیین سرمربی تیم المپیک آغاز شد، 16 ماه پیش میشد تصور کرد که پایانی اینچنینی به وجود بیاید، زمانی که مربی منتخب حبیب کاشانی (زلاتکو کرانچار) به دلایل شرح داده نشده توسط کمیته صیانت(ساختهشده توسط وزارت ورزش)، جای خود را به محمد خاکپور امتحان پس نداده، داد.
کادرفنی این مربی هم رفتهرفته کوچکتر شد و افرادی مانند مجید صالح از آن جدا شدند تا درنهایت هادی طباطبایی دستیار اول خاکپور و سعید عزیزیان مربی دروازه بان ها، تنها مربیان حاضر در کادرفنی بودند که دیده میشدند(به غیر مجتبی تقوی – مشاور و محمد مایلی کهن – مدیرفنی).
اپیزود دوم – ابتکار در حذف
از سالهای گذشته تاکنون هر بار در مقدماتی المپیک شرکت کردیم معتقد بودیم که بهترین نسل ما در این بازیها شرکت داشته اما هر بار هم بعد از حذف از رقابتها ترجیح دادیم راه نگاهمان را کج کنیم به سمت کمبودها و بیخیال بهترین نسل شویم.
بهترین نسلی که هر بار سعی کردیم با مدلی جدید حذف شدنشان را ببینیم، از دور اول تا مراحل نهایی، از محروم شدن بازیکنان تا محروم کردنشان، هربار سعی کردیم با خوشذوقی شدید و مبتکرانه ، مدلی جدید از حذف شدنشان را به چشم ببینیم.
اپیزود سوم – جام جهانی یکی در میان، المپیک هرگز!
برای رسیدن به جام جهانی عادت کردهایم یکی در میان حضور پیدا کنیم اما در المپیک چشم امیدمان را کور کردیم و به خیال حذف این رشته از این رقابتها نشستهایم تا دیگر حتی به آن فکر هم نکنیم.