احمد نوراللهی رأس ساعت 14 و سر وقت و همراه دکتر عبدالصمد ابراهیمی دوست مشترکمان به دفتر تحریریه آمد. با صورتی خندان، برخلاف اینکه فکر میکردم با تیپ اسپورت ی بیاید، با کت و شلوار به روزنامه آمد و قبل از اینکه گفتوگو را شروع کنیم، خودش اعلام کرد خیلی اهل پرحرفی نیست. هرچه هم از مصاحبه گذشت، متوجه درستی این صحبت شدیم. احمد اهل لفاظی نبود و راست هم میگفت اما این پسر خجالتی خیلی مبسوط و مفصل با ما درباره خط خوردن از تیم امید و حواشی این روزهای خود به صحبت نشست. مصاحبه ما با پسر محجوب پرسپولیس را بخوانید که خواندنی است.
از بعد از بازی پدیده مشهد و پرسپولیس آغاز میکنیم. انصافاً با خودت گفتی کی حال دارد تا بندرعباس برود و...
نه، میتوانید از همین دکتر ابراهیمی که کنارم نشسته، بپرسید. پای من بعد از بازی راهآهن یزدان و پرسپولیس هم درد میکرد. (ابراهیمی سری به نشانه تأیید نشان میدهد و رشته کلام را به دست میگیرد) اتفاقاً بعد از آن بازی با هم از ورزشگاه شهدای شهرقدس به تهران برگشتیم و در جریان مصدومیت احمد قرار گرفتم. (احمد ادامه میدهد) جلوی پدیده هم با درد بازی کردم و تعویض شدم. با این وجود روز اردوی تیم ملی و ساعت 9 صبح اولین نفر به هتل آکادمی رفتم تا خودم را به مربیان معرفی کنم. آقای سعید عزیزیان آنجا بود. ماجرا را گفتم و ایشان به من گفت به دکتر ابارشی پایم را نشان بدهم. دکتر تیم امید هم بعد از معاینه پایم گفت MRI بگیرم.
همین جا نگه دار! میگویند احمد نوراللهی با هماهنگی پزشک پرسپولیس برگه MRI تهیه کرد که نشان میداد مصدوم است اما نبود!
(با تعجب) مگر چنین چیزی میشود؟! من بعد از آن 5 روز کامل استراحت کردم. اتفاقاً جواب آزمایش MRI خودم را به بندرعباس هم فرستادم. بعد از 5 روز استراحت، یک روز تمرین کردم و روز هفتم مقابل استقلال خوزستان به میدان رفتم.
و بهترین بازیکن میدان شدی. انصافاً اگر جای محمد خاکپور بودی و میدیدی احمد نوراللهی مصدوم مثل شاخ شمشاد جلوی استقلال خوزستان بازی میکند و ستاره پرسپولیس هم شده، چه واکنشی نشان میدادی؟
همان روزی که به اردو رفتم، دکتر ابارشی به خود آقای خاکپور زنگ زد و تلفنی استعلام گرفت. خودشان گفتند استراحت کند. همین جا اعلام میکنم اگر آقای خاکپور میگفت بیا بندرعباس، میرفتم. دکتر تیم امید یا کادر فنی به من گفتند برو استراحت کن. اگر نمیخواستم به بندرعباس بروم، وسایلم را جمع نمیکردم و به هتل آکادمی نمیرفتم. از همان خانه تماس تلفنی میگرفتم و...
آن روز که اردوی تیم امید را ترک کردی، با خود محمد خاکپور هم حرف زدی؟
نه، دکتر ابارشی تماس گرفت و به من گفت سرمربی تیم امید گفته بروم استراحت کنم.
بعدش چطور؟ با هیچیک از مربیان تیم امید صحبتی نکردی؟
نه، دیگر نه آنها تماسی گرفتند و نه من زنگ زدم.
با حبیب کاشانی هم حرف نزدی؟
قبل از خط خوردن از تیم امید از طرف ایشان زنگ زدند و سایز کت و شلوارم را خواستند تا اینکه... (لحظهای درنگ میکند و سپس میگوید) البته بعد از خط خوردن هم حاجحبیب تماس گرفت و بابت یک سال حضور در اردوی تیم امید از من تشکر کرد.
برخیها میگویند محمد خاکپور اعتقاد چندانی به سبک بازی احمد نوراللهی ندارد و به همین دلیل او را خط زده است.
اوایل دعوت به تیم امید که بازیکن فیکس بودم و ارتباط خوبی هم داشتیم ولی رفته رفته اخلاق آقای خاکپور عوض شد. دیگر با من سرد شد و این مسئله را متوجه شدم.
دلیلش چه بود؟
باور کنید نمیدانم.
با توجه به مصدومیت روزبه چشمی تصور میشد تو را حتماً با خود به امارات و قطر ببرند.
نه، ربطی نداشت. اصلاً پست من و روزبه چشمی یکی نیست. من بارها این اواخر و در اردوهای ترکیه و امارات روی نیمکت امید نشستم و صدایم درنیامد. با این حال خط خوردم.
برخی شایعات هم حکایت از آن دارد که یکی از دلایل خط خوردن تو به تعریف و تمجیدهای دائمیات از علی دایی برمیگشت.
بعید میدانم به خاطر تعریف از علی دایی خط خورده باشم. در واقع اگر این شایعه صحت داشته باشد، خندهدار است اما من که نمیتوانم بزرگی آقای علی دایی را کتمان کنم. ایشان همیشه حکم استاد و برادر بزرگتر مرا داشته و اگر هم کسی از من بخواهد اسم دایی را نیاورم، امکان ندارد گوش کنم. من قدرشناس زحمات تمام کسانی هستم که کمک کردند امروز در پرسپولیس بازی کنم.
اولین نفر چه کسی زنگ زد تا خبر خط خوردن تو از تیم امید را بدهد؟
اتفاقاً یکی از گلایههای من این بود که یک سال در سرما و گرما در اردوهای تیم امید حضور داشتم اما یک نفر از این تیم تماس نگرفت مرا در جریان خط خوردنم قرار بدهد. ساعت 19 روز جمعه جلسه بدرقه ملیپوشان امید بود و من تا ساعت 18:30 منتظر تماس دوستان ماندم که خبری نشد. حتی لباس برداشتم، چمدانم را بستم اما... وقتی خبری نشد، متوجه شدم حتماً مشکلی پیش آمده است. (ابراهیمی توضیح میدهد) آن روز ساعت 18:30 احمد با من تماس گرفت. از من پرسید خانهای؟ من هم جواب مثبت دادم. احمد راه افتاد و آمد منزل ما و حتی گفتم میخواهی زنگ بزنم و دلیل عدم تماس مسئولان امید با تو را بپرسم که ناگهان خبر آمد نوراللهی خط خورده است.
نظر اعضای خانوادهات در مورد این اتفاق چه بود؟
با توجه به اینکه مادرم فرهنگی و بازنشسته آموزش و پرورش است، نگران این بود که نکند مشکلی به وجود آوردهام یا مسئلهای پیش آمده است. او با من تماس گرفت و وقتی توضیح دادم، آرام شد. پدرم هم همینطور. به هر حال هر دو پذیرفتند که فوتبال است و این خط خوردنها در آن طبیعی است و خیلی راحت پذیرفتند.
پرسپولیسیها به ویژه مهدی طارمی حمایت ویژهای پس از خط خوردن از تیم امید از تو داشتند. در این رابطه صحبتی نداری؟
از همه دوستان و همبازیانم تشکر میکنم که از من حمایت کردند و روحیه دادند.
حتی مهدی طارمی پا را فراتر نهاد و قرار جام جهانی روسیه را گذاشت!
مهدی که لطف دارد. پوشیدن پیراهن تیم ملی و بازی در جام جهانی آرزویی بزرگ و برای من افتخاری است. تلاش میکنم با ارائه بازیهای خوب در پرسپولیس به تیم ملی بزرگسالان برسم. برای تیم امید هم از ته دل آرزوی موفقیت و صعود به المپیک را دارم.
حالا که اسم مهدی طارمی وسط آمد، میخواستیم بپرسیم رفاقت شما دو نفر از کجا کلید خورد؟
پارسال و در اردوی اردبیل. البته بعدتر که به همراه پرسپولیس به ترکیه رفتیم، این رفاقت صمیمانهتر شد. از همان اوایل تا به امروز همیشه با مهدی هماتاق هستیم و به دوستی با این بازیکن بااخلاق هم افتخار میکنم.
تا به حال پیش آمده که شما دو نفر دعوا یا جروبحث کنید؟
(با خنده) اگر چشم نزنم، تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است.
این داستان استیون جرارد و کریستیانو رونالدو از کجا شکل گرفت؟
(دوباره میخندد) خب من، استیون جرارد را دوست دارم و مهدی هم عاشق رونالدوست اما حتماً بنویسید هیچکدام هم ادعایی نداریم!
حالا شماره 8 پرسپولیس را به خاطر استیون جرارد انتخاب کردی یا علی کریمی؟
افتخاری بزرگ نصیبم شده که این فصل پیراهن علیآقا کریمی را بپوشم.
شنیدیم بخشی از مبلغ قراردادت با پرسپولیس را بخشیدی تا صاحب پیراهن شماره 8 این تیم شوی.
(با بیمیلی) دوست ندارم در این رابطه حرفی بزنم. بهای شماره 8 پرسپولیس خیلی بالاتر از این حرفهاست و شاید بهتر باشد بگویم اصلاً نمیتوان روی آن قیمت گذاشت. فقط امیدوارم وارث خوبی برای بازیکنان بزرگی باشم که این شماره را پوشیدهاند.
لابد داستان بازیکنان شماره 8 پرسپولیس را خوب میدانی. همه یا عاصی بودند یا یاغی اما تو...
بنویسید من شماره 8 سر به زیر پرسپولیس هستم. (بلافاصله هم ادامه میدهد) البته شوخی کردم. دست همه عزیزانی که قبل از من شماره 8 پرسپولیس را پوشیدند، میبوسم و میدانم چقدر زحمت کشیدند تا این پیراهن ماندگار شود. اگر امروز پرسپولیسیها به شماره 8 علاقه دارند، به خاطر ناصر محمدخانیها، مرتضی کرمانیمقدمها، مجتبی محرمیها، علی کریمیها، مهدی هاشمینسبها و علی انصاریانهاست.
این چند روز که به آزادشهر رفته بودی، چهکار کردی؟
یکی، دو تا مدرسه فوتبال را از نزدیک دیدم. به اولین مربیام آقای جواد قزلسفلو که اهل مینودشت استان گلستان است، سر زدم و سعی کردم از بودن کنار همشهریانم لذت ببرم.
جالبترین اتفاقی که بعد از معروف شدن در آزادشهر برایت پیش آمد، چه بود؟
یک روز پشت چراغ قرمز یک بنده خدایی خیلی با من گرم گرفت و احوالپرسی کرد. بلافاصله رو به برادرم کردم و گفتم دیدی چقدر معروف شدم؟! آن آقا اشاره کرد شیشه ماشین را پایین بدهم و همین کار را کردم. بعد رو به من کرد و گفت شناختی؟ من فلانیام، بند 2 زندان گرگان با هم بودیم و... حالا شما تصور کنید با شنیدن این جمله برادرم چقدر به من خندید!
شنیدیم از آزادشهر با علی دایی تماس گرفتی و از او خواستی برای حل مشکل سوشا مکانی پیشقدم شود.
با خودم گفتم علیآقا چهره شناختهشدهای است و شاید بتواند به سوشا کمک کند. البته همانطور که آقای دایی گفت به شرطی که حقی از کسی ضایع نشود و در چارچوب قانون.
ظاهراً در این تماس تلفنی کلی هم علی دایی تو را نصیحت کرده است.
علیآقا گفت که شهرت شمشیر دولبه است و همیشه این حرف را میزند که باید در تهران و پرسپولیس مراقب خود باشیم.
مشکلی که برای سوشا مکانی اتفاق افتاد را چطور ارزیابی میکنی؟
به قول علیآقا شهرت شمشیر دولبه است. اصلاً نمیخواهم از سوشا دفاع کنم اما این موضوع دارد در جامعه ما به یک معضل تبدیل میشود که همه منتظرند یکی گاف بدهد یا فیلمی منتشر شود و درباره آن نظر بدهند. هنوز حکمی صادر نشده و هیچ کدام هم به درستی نمیدانیم قضیه چیست. اما با این وجود حکم صادر میکنیم و به خودمان اجازه میدهیم طرف را قضاوت کنیم. حتی شنیدم این رفتار و گفتارها اعتراض قاضی پرونده را هم در پی داشته است. سوشا پسر بامعرفتی است که حالا گرفتار شده و فقط امیدوارم به سرنوشت مجاهد خذیراوی دچار نشود.
در حمایت از مهدی طارمی از اینستاگرام خداحافظی کردی اما چه شد که دوباره برگشتی؟
برنگشتم! من فقط بعد از خط خوردن از تیم امید پستی گذاشتم و اعلام کردم مشکلی برای همراهی تیم امید ندارم، همین!
اگر جای سوشا مکانی بودی، بعد از این اتفاقات چهکار میکردی؟
طبیعتاً توی جامعه ما شرایط جوری است که دید منفی نسبت به آدم به وجود میآید اما همانطور که گفتم هنوز کسی به درستی نمیداند ماجرا چیست. گرچه سخت است ولی زندگی ادامه دارد. سوشا باید از نو شروع کند و دوباره استارت بزند.
میگویند دور و بر تو و مهدی طارمی هم بازیگران تلویزیونی و سینمایی کم نیست.
ما حواسمان کاملاً جمع است. ممکن است دوستانی داشته باشیم ولی همه میدانند من و مهدی طارمی اهل حاشیه نیستیم.
ماجرای این پیشنهاد باشگاه چینی گرینلند شینهوا چیست؟
حدود یک ماهی میشود این پیشنهاد رسیده است اما بلافاصله جواب رد دادم. در شرایط فعلی قصد جدایی از پرسپولیس را ندارم. ضمن آنکه دانشجوی تربیت بدنی دانشگاه آزاد هم هستم.
ترم چند؟
دانشجوی رشته تربیت بدنی و ترم پنجم دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر هستم.
با محسن بنگر که صحبت میکردیم، میگفت احمد نوراللهی نباید به چین و قطر برود.
آقامحسن و همینطور آقارضا (نورمحمدی) به عنوان کاپیتان و بزرگترهای پرسپولیس به من خیلی لطف دارند. حق با آقامحسن است. البته آرزوی من از بچگی بازی در پرسپولیس بوده و نمیخواهم به این راحتی پیراهنی که به دست آوردم را از دست بدهم.
برای تماشای بازی پرسپولیس به استادیوم آزادی هم رفته بودی؟
آخرین بار بازی پرسپولیس و شاهین بوشهر به استادیوم آزادی رفتم. بازی با نتیجه 2-2 تمام شد. اتفاقاً یک عکس هم با لباس پرسپولیس در دوران بچگی دارم که برایتان میفرستم.
آن زمان طرفدار کدام بازیکن پرسپولیس بودی؟
علیآقا کریمی و آقاکریم باقری را خیلی دوست داشتم.
بچههای آزادشهر و استان گلستان معمولاً یا کشتیگیر میشوند یا والیبالیست. تو چرا فوتبالیست شدی؟
والیبال را خیلی دوست داشتم و اتفاقاً پشتخطزن بودم. (میخندد) یک جورهایی شهرام محمودی آزادشهر بودم!
سبک بازی کدام هافبک لیگ برتری کشورمان را میپسندی؟
قاسم حدادیفر و امید ابراهیمی و البته محسن مسلمان که مغز متفکر خط میانی ماست.
بااستعدادترین فوتبالیستی که روبهرو یا کنارش بازی کردی، چه کسی بوده است؟
مهدی طارمی که همه چیز را با هم دارد.
آیا تاکنون تحت تأثیر آدم مشهوری قرار گرفتی؟
اولین بار که علیآقا دایی را در باشگاه پرسپولیس دیدم، حسابی دچار استرس شدم. تمام بدنم یخ کرد و عرق کف دستانم نشست. باور نمیکردم آقای گل جهان را از نزدیک ببینم و اتفاقاً بعدها که با طارمی صحبت کردم، متوجه شدم مهدی هم در مواجهه با علیآقا همین حالات را پیدا کرده است.
از بین همتیمیهایت کدامیک از آنهاست که دوست نداری با او در یک آسانسور گیر بیفتی؟
(حسابی میخندد) بنویسید مهرداد کفشگری! باور کنید با او از استرس آدم میمیرد!
سختترین مشکل دوران حرفهایات که باید بر آن غلبه میکردی، چه بوده است؟
لحظات سخت زیاد داشتم اما اوایل حضورم در پرسپولیس و جا افتادن در این تیم خیلی دشوار بود. خیلیها مسخرهام میکردند. خیلیها میگفتند با این همه هافبک پرسپولیس دیوانهای اینجا آمدی و... خدا را شکر که به لطف آقای دایی همان بازی دوم فیکس شدم.
بهترین توصیهای که تا حالا دریافت کردی، چه بوده؟
اولین مربیام جواد قزلسفلو همیشه میگفت به هر جا که رسیدی، مغرور نشو و بدان بالاتر از تو هم وجود دارد.
بهترین لحظه فوتبالیات؟
گلی که در کرج و همراه پرسپولیس به سایپا زدم. دو روز بعد در جشن تولد دانیال پسر دکتر ابراهیمی، علیآقا دایی را دیدم که به شوخی به من گفت پسر من به چلسی گل زدم، اینقدر ندویدم که تو دویدی. (بلند بلند میخندد!)
چه شد؟!
اتفاق جالبی که پس از آن گل افتاد، من از خود بیخود شده و به سمت تماشاگران رفتم و یک مرتبه دیدم همه نارنجیپوش هستند! اشتباهی برای تقسیم شادی پس از گل به سمت هواداران سایپا رفتم که کلی سوژه خنده همبازیانم شد.
نمیخواهی برای استقلالیها کری بخوانی؟
نه، بعد از فوت هادی نوروزی و محبت استقلالیها، تصمیم گرفتم تا اطلاع ثانوی کری نخوانم. هرچند قشنگی فوتبال ما به این کری خواندنهاست اما دربی قبلی نشان داد چقدر همدلی و رفاقت استقلالیها و پرسپولیسیها قشنگتر است.