جدایی پاکو خمز از تراکتور ، آدم را یاد اظهارنظر شجاع خلیلزاده ، کمی بعد از حضورش در تراکتور میاندازد: «خمز بهترین مربی دوران ورزشی من است.» شاید خمز در مجموع مربی بدی نبود و اصلا چه بسا کوچش از ایران صرفا هم فنی نبوده باشد، اما تردید اصلی، در صداقت کلام جناب خلیلزاده است؛ پدیده عجیبی که مثل مایع، به سرعت میتواند شکل هر ظرفی را به خودش بگیرد و تغییر حالت بدهد!
در دوران موفق همکاری با برانکو ، شجاع از رکورداران تعریف و تمجید از او بود. خلیلزاده بارها در حمایت از مربی کروات مصاحبه کرد و میگفت «باید خدا را شکر کنیم برانکو را داریم.» او بعدها روی حمایت از یحیی شیفت کرد و از جمله گفت: «تا به حال ندیده بودم یک مربی تا این اندازه روی کارش وقت بگذارد. گلمحمدی راحت میتواند خارج از ایران مربیگری کند.» در تیم ملی هم شرایط همینطور بود. او از جدیترین حامیان اسکوچیچ به شمار میرفت و برای تمجید از دراگان، روزی سه بار به کیروش یورش میبرد، اما آبان دو سال پیش و بعد از کودتای حامیان کارلوس، به حمایت از مربی پرتغالی پرداخت و کلمه به کلمه همین حرفها را زد: «نیازی به گفتن من نیست. همه میدانند کیروش چه مربی بزرگ و کاربلدی است»، هرچند در نهایت پاداش شیرینزبانیاش را نگرفت و در جامجهانی یک دقیقه هم بازی نکرد! حالا هم از زمانی که امیر قلعهنویی آمده، شجاع به جدیترین حامی او تبدیل شده و حتی حاضر است برای خوشایند سرمربی فعلی، میکسزون ورزشگاه آزادی را تبدیل به چالهمیدان کند و با ادبیات چارواداری توی شکم خبرنگاران برود. از قضا او در طغیان زمستان گذشتهاش به سود قلعهنویی، بار دیگر به همان کیروش بزرگ و کاربلد طعنه زد. الان هم مطمئن باشید شجاع متن کوبنده حمایت از مربی بعدی تراکتور را آماده کرده، فقط جای اسمش خالی است.
داستان امثال خلیلزاده، شاید حکایت آن مصرع جانانه در ستایش یکرنگی و آزادگی باشد: «قالی از صدرنگ بودن زیر پا افتاده است.» شجاع این همه سال در سطح بالا بازی کرد، اما امروز در اصفهان و تهران سردترین استقبال از او میشود و احتمالا در تبریز هم فقط منتظرند تاریخ مصرفش به پایان برسد! هر که و هر کجا هستید، حمایت و ستایش امثال خلیلزاده را جدی نگیرد. این بندههای «باد»، بنیاد ندارند.