گردباد شد، آن مرد زیر آوار ماند، آن مرد تمام شد

کشور کهن ایران، از دیر باز مهد عیاران و جوانمردان بزرگی بوده است که با نثار جان خود، برای این سرزمین افتخارآفرینی کرده اند. در عصر حاضر نیز علی رغم استیلای ارزش های مادی غربی بر بخشی از سرزمین مان که مروج مادی گری و رفاه طلبی است، همچنان شاهد شنیدن اخباری در خصوص از خود گذشتگی افراد مختلف برای حفظ جان سایرین هستیم.از ماجرای ریز علی خواجوی گرفته که با احساس مسئولیت و پذیرش خطرات مختلف برای نجات جان مسافران قطار تلاش کرد تا ماجرای اهدای «کلیه» معلم به شاگرد مبتلا به بیماری اش، همه نشان از افتخارآفرینی هم میهنان مان در ترجیح ارزش های معنوی بر ارزش های مادی دارد.

 

اما ماجرایی که چندی پیش باز هم تمرکز اذهان را به سوی خود جلب کرد، از خود گذشتگی معلم جوان سیستانی برای نجات جان شاگردانش بود؛ که با واکنش های گسترده در سطح جامعه مواجه شد.

 

معلم فداکار سیستانی که بود؟

 

حمیدرضا گنگو زهی معلم جوان مدرسه ای در روستای نوکجو از توابع شهرستان خاش، کسی بود که با نثار جانش، توانست جان سه تن از شاگردان خود را از مرگ حتمی نجات دهد.

 

مرحوم گنگو زهی متولد سال 67 بود که بعد از اتمام تحصیلاتش برای خدمت به منطقه محروم خود، به شغل معلمی روی آورد و وی دارای دو فرزند به نام های یسنی و عسل بود که یکی از دختران وی به سندروم دان مبتلا است. وی نیروی خرید خدمتی بود که از شهریور ماه پارسال به استخدام در آمده بود و به گفته برادر همسرش، در 7 ماه گذشته مزه حقوق ماهی 450 هزار تومانی خود را نیز به علت تأخیر در پرداخت، نچشیده بود.

 

شرح واقعه

دیوار کاهگلی مجاور مدرسه شهید رحیمی در روزهای گذشته به علت بارش باران استحکام خود را از دست داده بود و به علت کمبود امکانات در منطقه خاش، امکان بازسازی مجدد آن فراهم نیامده بود.

 

پس از اتمام تعطیلات نوروزی مدارس، در روز 15 فروردین ماه، مرحوم گنگو زهی و همکارش عبد الغفور شهنوازی هنگامی که متوجه می شوند گرد باد موسمی در منطقه شروع به وزیدن کرده است و ممکن است موجب ریزش دیوار کنار مدرسه شود، فریاد می زنند و به سه دانش آموزانی که در آن منطقه در حال بازی بودند هشدار می دهند ولی به دلیل صدای محیط، دانش آموزان متوجه هشدار معلمین خود نمی شوند. به همین جهت هر دو همکار با سرعت خود را به دیوار مذکور می رسانند و با رسیدن گرد باد به دیوار، دانش آموزان را از کنار دیوار دور می کنند؛ ولی خود اسیر ریزش دیوار می شوند.

 

مرحوم گنگو زهی هیچ مجالی برای دور شدن از دیوار نمی یابد و به طور کامل زیر دیوار قرار می گیرد؛ ولی شهنوازی همکار وی می تواند سر خود را از آسیب دیدن نجات دهد ولی پایش در زیر دیوار می ماند. با تلاش بچه ها اهالی محل خود را به دیوار خراب شده می رسانند و پس از مدتی هر دو معلم فداکار را از زیر خرابه ها، بیرون می کشند.

 

شرح واقعه به روایت همکار مرحوم گنگو زهی

 

شهنوازی که خود حادثه را از نزدیک دیده و در متن حادثه قرار داشته، بسیار متأثر است و می گوید: «ما با هم در یک کاسه نان میخوردیم. حالا شما خودتان بفهمید من چه احساسی دارم».

 

وی ادامه می دهد: بعد از فاصله انداختن بین بچه ها و دیوار، نتوانستیم خود را نجات دهیم که بعد از فرو ریختن دیوار، حمیدرضا گنگو زهی به سرش ضربه می خورد.

 

 شهنوازی می گوید: مدرسه معلم دیگری هم داشت که با کمک مردم محلی همکارانش را از زیر آوار در آورد. بچه های مدرسه تا رسیدن کمک فقط فریاد میزدند و گریه میکردند. دیواری که تا دقایقی پیش پناه بازی آنها بود حالا معلم هایشان را دفن کرده بود.

 

نبود مرکز درمانی، عدم وجود آمبولانس، عدم آنتن دهی موبایل و پنچری پراید! ماجرا زمانی دردناک تر می شود که بدانیم در صورت وجود مرکز درمانی و دسترسی به یک پزشک و یا بهیار امکان زنده ماندن مرحوم گنگو زهی بالا می بود.

شهنوازی که خود بر اثر ریزش دیوار بدنش زخمی شده و بعدا مشخص می شود که پایش نیز شکسته شده است، به دلیل نبود امکانات اولیه مجبور می شود که همکار خود را سوار پراید قدیمی خود کند و او را به نزدیک ترین مرکز درمانی برساند. این در حالی است که در منطقه مذکور تلفن های همراه آنتن دهی نداشتند و همین مسأله موجب می شود که نتوانند با هیچ مرکز درمانی تماس بگیرند و از آنها درخواست کمک کنند. در حالی که مرحوم گنگو زهی در ماشین همکارش درحال جان دادن است، پراید شهنوازی پنچر می شود و او در شرایط فوق العاده مضطربانه مجبور به تعویض تایر ماشین می شود ولی هنوز فاصله زیادی تا نزدیک ترین مرکز درمانی منطقه باقی مانده است، زیرا نزدیک ترین مرکز اورژانس حدود 400 کیلومتر تا محل وقوع حادثه فاصله دارد.

 

در همین اثنا مرحوم گنگو زهی جان به جان آفرین تسلیم می کند. شهنوازی در این باره می گوید: «دیر رسیدیم، این نقطه هر قدر که فکرش را بکنید، دور است و اهالی این منطقه از همه چیز و همه کس دورند و آنها در نقطه صفر زندگی می کنند. صدها کیلومتر دورتر از اولین جایی که کمترین امکانات را داشته باشد».

 

پای درد دل همسر معلم فداکار سیستانی

 

همسر 25 ساله مرحوم گنگو زهی می گوید: حمید رضا گلی بود که لیاقت زیستن در کنارش از من گرفته شد.

 

وی ادامه می دهد: حمیدرضا همسری فداکار و معلمی نمونه بود و الان من با دو فرزند خردسال تنها ماندم و هیچ چیز نمی تواند جای او را برایمان پر کند.

 

طیبه شهنوازی می گوید: صبح روز حادثه حمید رضا زودتر از همیشه از خواب بیدار شد و فرزندانمان را در آغوش گرفت، وقتی از او پرسیدم چه شده که امروز زودتر بیدار شدی؟ گفت دلم آغوش بچه ها را خواست.

 

 وی ادامه می دهد: ساعت 11 شب خبر فوت همسرم را به من دادند. الان هم حمیدرضا کنارم نیست هم اینکه بار مشکلات زندگی و نگهداری از دو فرزند بر دوش من افتاده است. عسل و یسنی هر شب گریه می کنند و می گویند به بابا زنگ بزن که بیاید.

 

تجلیل از اقدام معلم سیستانی حداقل کار ممکن مسئولین

 

آنچه که مشخص است حمیدرضا گنگو زهی اکنون بین ما نیست و خانواده وی «نان بیارش» را از دست داده است. مسئولین امر می بایست علاوه بر اقداماتی که در تجلیل از این اقدام ایثارگرایانه انجام می دهند، به مسائل معیشتی زندگی خانواده وی به طور جدی بپردازند تا حداقل بخشی از اثرات تبعی نبود مرد خانواده جبران گردد.

 

در همین زمینه معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش خبر از بررسی موضوع برای انجام اقدامات متقضی در خصوص خانواده مرحوم گنگو زهی داده است.

 

حمید رضا کفاش ادامه داده است: وزیر نیز دستور دادند که بخش های مختلف آموزش و پرورش متناسب با مأموریتشان به این موضوع ورود کنند و معاونت پرورشی و فرهنگی نیز بحث الگو سازی را در دستور کار قرار داده است.

 

 وی همچنین از نام گذاری اماکن ورزشی به نام این معلم فداکار خبر داده است و اضافه شدن داستان این ایثارگری در منابع و کتب درسی را جزء برنامه های آموزش و پرورش اعلام کرده است.

 

واکنش های مسئولین به ایثارگری معلم سیستانی

 

بعد از انتشار خبر، ایثارگری و از خود گذشتگی معلم سیستانی در بخش های خبری و رسانه های مختلف، مسئولین امر نسبت به این حادثه واکنش نشان دادند.

 

دکتر حسن روحانی رئیس جمهوری کشورمان در یک پیام توییتری این گونه از معلم فقید سیستانی تجلیل کرد: «یاد و نام حمیدرضا گنگو زهی معلمی که با نثار جان خود به همه ما درس شجاعت و فداکاری آموخت، جاودان خواهد بود.

 

 وزیر آموزش و پرورش نیز علاوه بر اینکه با حضور در منطقه خاش با خانواده مرحوم گنگو زهی دیدار کرد و به آنها تسلیت گفت، پیامی نیز صادر کرد و در آن اقدام معلم فقید را نشان دهنده روحیه فداکاری و عشق معلمان ایران زمین به دانش آموزان میهن دانست.

 

عزت الله ضرغامی رئیس پیشین سازمان صدا و سیما نیز مرحوم گنگو زهی را به رستم خاش تعبیر کرد و این حادثه تأسف بار را حماسه ای غرور آفرین از ایثار و فداکاری معلمان ایران دانست.

 

این آخرین واقعه نخواهد بود!شاید خبری که معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی و تجهیز مدارس بعد از انتشار خبر فوت مرحوم گنگو زهی داد، زنگ خطر جدی را برای مسئولین به صدا در آورد.

 

مرتضی رئیسی اظهار داشت: در حال حاضر 1000 مدرسه خشت و گلی در کشور وجود دارد و  این خبر ضرورت «اقدام و عمل» جدی مسئولین را در کنار اظهار تأسف و همدردی آنها با خانواده داغدار می طلبد تا از بروز حوادث مشابه دیگر در آینده جلو گیری شود.

 

و آخرین کلام چند روز پیش، دانش آموزان مدرسه روستای شهید رحیمی نوکجو از توابع خاش با معلمشان خداحافظی کردند و هرگز فراموش نمیکنند مشق آن روز را که «گرد باد شد، دیوار ریخت، آن مرد زیر آوار ماند، آن مرد تمام شد».