وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ
اراده ما بر این است که بر مستضعفان روی زمین منت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثین زمین قرار دهیم، و حکومت آنها را در زمین پابرجا بسازیم.
قلب مؤمنین به این امر، روشن و مطمئن است؛ چرا که قادر مطلق در آیه ای دیگر فرموده: «إنّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» همانا فرمان اوست که هرگاه چیزی را اراده کند که باشد، پس آن چیز خواهد بود و محقق خواهد شد.
ما نیز هرگاه شرایط را سخت و پیچیده دیدیم یا حداقل در نزدیکی ظهور، تردید کردیم باید به اراده خدا و توان تحقق آن، بیندیشیم تا دلمان قرص شود. مثال خداوند متعال برای این منت و نعمت سنگین، غلبه مستضعفین بر مستکبرین بوده و چه چیز بالاتر از اینکه موسی علی نبینا و آله و علیه السلام در آن شرایط اختناقی که فرعون ترتیب داده بود اینگونه طومار فرعون را بپیچد؟
جوی که موسی (علیه السلام) در آن پرورش یافت، جو علو و استیلای ظاهری فرعون و تفرقه میان مردم و استضعاف بنی اسرائیل بود؛ استضعافی که روز به روز شدیدتر می شد. خدا اراده کرد که همان مستضعفین پیشوا شوند تا دیگران به ایشان اقتدا کنند.
شیخ طوسی گوید: عده ای از اصحاب ما چنین روایت کرده اند
که این آیه در شأن مهدی موعود امام قائم علیهالسلام نازل گردیده است که خداوند منت نهاده پس از استضعاف، ایشان را امام روی زمین گرداند و وارث چیزهایی بنماید که در دست ستمکاران بوده است.
از آغاز امامت مهدی موعود تا به امروز، عالمیان، منتظر تحقق این اراده هستند اما نکته اینجاست که علاوه بر فاعلیت فاعل و اراده اراده کننده که پیشتر گفتیم، قابلیت قابلین هم شرط است. اینکه کدام امت، اهلیت و شایستگی درک ظهور امام عصر را داشته باشند، مؤمنین را در اعصار گذشته در خوف و رجا نگه داشته است.
ذکر چند نکته به بهانه آغاز امامت حضرت صاحب الزمان (عج) خالی از لطف نیست؛ اول اینکه مگر نه این است که من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه؟ حال کدامیک از ما می تواند ادعا کند که آنچنان که شایسته است به امام زمان معرفت پیدا کرده است؟ اگر کسی هست که حبذا و خرما و طوبی له و اگر نیست بشارت باد بر او مرگ جاهلی!
نکته دوم که شاید برطرف کننده خطر نکته اول باشد این است که باید نوع نگاه به مسئله حضور و ظهور اصلاح شود. باید مثالی بزنم تا فرق دو نوع نگاه، مشخص شود. نگاه اول، اینگونه است که «او خواهد آمد» و قریب به اتفاق، این نگاه، جاری و ساری است. اما این نگاه، تبعات دارد و مهمترین آنها، آسوده خاطری است؛ چرا که منتظر می گوید، خب حالا که حضرت نیامدند، قرار است بیایند پس فرصت هست پس آهسته هم حرکت کنم قبل از او می رسم و نگرانی وجود ندارد، پس به آب و آتش زدن نمی خواهد پس مضطر و مستأصل نمی شوم پس صبرم تمام نمی شود چون خود او هم هنوز نیامده است.
نگاه دوم قائل است که ایشان هستند، منتظرند، ندای هل من ناصر هم بر لسان مبارکشان جاری است و در انتظار لبیک از طرف منتظران هستند. در این نگاه، منتظران حضرت، خود را عقب می بینند؛ باید خود را به آب و آتش بزنند که خدمت حضرت برسند و کاری دنبال کنند. می خواهند از انواع ولایت قطب عالم امکان بهره ببرند. در این مسیر، نیش های راه به نوش تبدیل می شود، اما از سکون و بی تحرکی خبری نیست؛ از نشستن خبری نیست؛ آرام و قرار گرفته می شود و عند فناء الصبر یأتی الفرج معنا می شود.
الحاصل اگر اینطور بنگریم که او آمده است و سالها هم از امامتش گذشته اما منتظران هنوز قابلیت و اهلیت درک و خدمت را کسب نکرده اند شاید قدری بهتر حرکت کنیم و در مسیر انتظار، محکم تر گام برداریم.
مسعود پیرهادی