سوره فرقان، آیه 31: («وَ کَذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نَبىٍ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفَى بِرَبِّک هَادِیاً وَ نَصِیراً»).
گاه از این جمله چنین به نظر مى رسد که خداوند براى دلدارى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى گوید: تنها تو نیستى که دشمن دارى بلکه براى هر پیامبرى دشمنى از سوى ما قرار داده شده و لازمه این سخن استناد وجود دشمنان انبیا به خدا است که نه با حکمت خدا سازگار است و نه با اصل آزادى اراده انسانها. مفسران جوابهاى متعددى از این سؤال داده اند.
ما کرارا گفته ایم تمام اعمال انسانها از یک نظر منتسب به خدا است، زیرا همه چیز ما، قدرت ما، نیروى ما، عقل و فکر ما و حتى آزادى و اختیار ما نیز از ناحیه او است، بنابراین وجود این دشمنان را براى انبیا مى توان از این نظر به خدا نسبت داد، بى آنکه مستلزم جبر و سلب اختیار گردد، و به مسئولیت آنها در مقابل کارهایشان خدشه اى وارد شود.
علاوه بر این وجود این دشمنان سرسخت و مخالفت آنان با پیامبران سبب مى شد که مؤمنان در کار خود ورزیده تر و ثابت قدم تر شوند، و آزمایش الهى در مورد همگان تحقق یابد. این آیه در حقیقت همانند آیه 112 سوره انعام است که مى فرماید: («و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شیاطین الانس و الجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا»): "این گونه در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قراردادیم که سخنان فریبنده و بى اساس را به طور سرى به یکدیگر مى گویند." در مقابل گلها، خارها مى روید، و در برابر نیکان ، بدان قرار دارند، بى آنکه مسئولیت هیچیک از دو دسته از میان برود.
بعضى نیز گفته اند منظور از جعلنا (قرار دادیم ) همان اوامر و نواهى و برنامه هاى سازنده انبیاء است که خواه و ناخواه عده اى را به دشمنى مى کشاند و اگر به خدا اسناد داده شده به خاطر آنست که این اوامر و نواهى از سوى او است. تفسیر دیگر اینکه جمعى هستند که بر اثر اصرار در گناه و افراط در تعصب و لجاجت خداوند بر دلهاى آنها مهر مى زند و چشم و گوششان را کور و کر مى سازد این دسته بر اثر کوردلى سرانجام دشمن انبیاء مى شوند اما عوامل آن را خود فراهم ساخته اند.این سه تفسیر با هم منافاتى ندارد و همه آنها ممکن است در مفهوم آیه جمع باشد.