درباره واقعه عاشورا شبهات و ابهامات مختلفی وجود دارد؛ از وجود دو طفلان حضرت مسلم بن عقیل علیهالسلام گرفته تا آمادگی زعفر جنی و گروهی از جنیان برای یاری امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا. این شبهات اگرچه اصل قضیه عاشورای سال ۶۱ هجری را زیر سؤال نخواهد برد، اما پاسخهای متنوع و گاه مختلفی که برای آنها عرضه میشود، ذهن را مشغول و درگیر میکند.
در گفتوگویی که با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر تاریخ اسلام، انجام شده به بررسی برخی از شبهات موجود در این باره پرداخته است. این استاد دانشگاه و محقق عاشورایی تأکید کرده است که: «در روز عاشورا گروهی از جنیان آمدند و خواستند امام حسین علیهالسلام را یاری کنند، اما، چون متأسفانه کسانی در ظاهر انسان، اما پستتر از حیوان با امام روبهرو بودند، امام نخواست در این رویارویی از قدرتهای مافوق طبیعت و ماورایی استفاده کند؛ بنابراین خواسته جنیان را نپذیرفت تا ماجرا به همین حالت پیش برود تا برای آزادگان عالم حجتی باشد.»
* شبهاتی که در مورد حضرت رقیه سلامالله علیها دختر امام حسین علیهالسلام وجود دارد، چقدر درست است؟ آیا شهید مطهری شهادت حضرت رقیه سلامالله علیها را در خرابههای شام از پایه و اساس در کتاب حماسه حسینی رد کردهاند؟
در برخی از نقلهای تاریخی در مورد دختران امام حسین علیهالسلام آمده است که آن حضرت دو دختر به نامهای فاطمه و سکینه داشتهاند. اگر ما این نقل را اصل بگیریم- که ظاهراً شهید مطهری هم این نقل را که شیخ مفید ذکر کرده اصل قرار داده است- وجود دختری به نام رقیه برای آن حضرت موضوعیت نخواهد داشت.
اما نقلهای دیگری هست که برای امام حسین علیهالسلام سه دختر و برخی هم چهار دختر ذکر کردهاند. در نقلی که سه دختر برای امام حسین علیهالسلام گفته است، نام دو تن یعنی فاطمه و سکینه را ذکر کردهاند و نام سومی را نیاوردهاند. نقلی که میگوید حضرت چهار دختر داشتهاند، از فاطمه، سکینه و زینب نام بردهاند، اما اسمی از چهارمین دختر نیست.
*ایرادی که بر آنها وارد میشود این است که وقتی میگویید سه یا چهار دختر، چرا سومی یا چهارمی را نام نبردهاند؟!
چون این نقلها از لحاظ اعتبار در یک حد هستند، لذا بعید نیست دختری که اسمش در این دو نقل ذکر نشده همان حضرت رقیه سلامالله علیها باشد؛ بنابراین نمیتوانیم بهصرف استناد به یک نقل، بهطورکلی وجود حضرت رقیه سلامالله علیها را انکار کنیم.
حضور امام محمدباقر علیهالسلام در واقعه عاشورا
* پرسش دیگری که پاسخهای متناقضی به آن داده میشود، در خصوص حضور امام محمدباقر علیهالسلام در واقعه عاشوراست. آیا آن حضرت در سال ۶۱ هجری در کربلا حضور داشتند؟
بنا بر نقل قول مشهور، امام محمدباقر علیهالسلام متولد سال ۵۷ هجری قمری است و فاجعه کربلا هم در سال ۶۱ اتفاق افتاده است. در عین حال، چون هم نقل تاریخی داریم مبنی بر حضور آن حضرت در فاجعه کربلا و هم حدیثی منقول از خود امام باقر علیهالسلام هست که اشاره به حضورشان در واقعه کربلا داشته، بنابراین از آنجا که همراه با پدر بزرگوار خود به این سفر آمده، ایشان در فاجعه کربلا حضور داشتند. آن حضرت در آن زمان چهار ساله بودند و جزو اسرای این فاجعه خونین و تکاندهنده به شمار میآیند.
* موضوع دو طفلان جناب مسلم بن عقیل نیز از موضوعات بحثبرانگیز حادثه عاشوراست. این دو کودک چگونه توانستند از زندان ابن زیاد فرار کنند و این ماجرا چقدر صحت دارد؟
بحث طفلان مسلم در تاریخ واقعه کربلا به عنوان یک مسئله مسلم و مسجل در بین مورخین ثبت نشده است. یعنی اینگونه نیست که این قضیه قطعی باشد.
فقط در بین بزرگان شیعه از شیخ صدوق (ره) نقلی بدون ارائه سند داریم که داستان طفلان مسلم مطرح شده و دیگران از او نقل کردهاند. ولی چون در منابع دیگر ذکر نشده است و خود شیخ صدوق هم سندی ارائه نکرده است، لذا نمیتوان آن را به عنوان یکی از مسلمات در ارتباط با واقعه کربلا تلقی کرد و درباره آن سخن گفت.
چرا همسر حضرت زینب (س) در کربلا نبود؟
* یکی دیگر از شخصیتهای بسیار مهم و مؤثر در واقعه کربلا، حضرت زینب سلامالله علیها هستند. اما در خصوص آن حضرت این پرسش مطرح است که چرا همسر ایشان، عبدالله بن جعفر، در کربلا حضور نداشته و امام حسین علیهالسلام را در سفر به کربلا همراهی نکرد؟
عبدالله بن جعفر با اینکه یکی از بزرگان بنیهاشم بود، فرزند شهید بزرگ اسلام جعفر بن ابیطالب و برادرزاده امیرالمؤمنین علیهالسلام و بزرگ شده دست آن حضرت بود و افتخار همسری بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب کبری سلامالله علیها را داشت، اما نسبت به ولایت امیرالمؤمنین و همچنین امام حسین علیهالسلام از معرفت کافی برخوردار نبود، با وجود اینکه به این بزرگواران عشق میورزید.
او نه تنها موقعیتی را که امام حسین علیهالسلام در آن قرار داشت درک نمیکرد، بلکه به خیال خود در مقام نصیحت اباعبدالله علیهالسلام بر آمد و خواست امام را از تصمیمی که گرفته منصرف کند. بنابراین بسیار تلاش کرد تا حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به این مسیر و راهی که در پیش گرفته نرود. البته او در اثر عدم بصیرت کافی تصور میکرد مسئله، مسئله جان امام حسین علیهالسلام است و تلاش داشت تا جان آن حضرت حفظ شود. حال آنکه مسئله، مسئله تکلیف همه مسلمانان و بهخصوص امام حسین علیهالسلام بود.
متأسفانه عبدالله بن جعفر این مسئله را درک نکرد؛ لذا تلاش کرد که امام را از رفتن به این سفر بازدارد و، چون موفق نشد خودش هم از همراهی با آن حضرت کناره گرفت.
* در برخی از نقلها گفته شده که حضرت علیاکبر علیهالسلام، پسر بزرگ امام حسین علیهالسلام بوده است. آیا حضرت علیاکبر علیهالسلام از امام سجاد علیهالسلام بزرگتر بودند؟ "علی اوسط" کیست؟
نقلی داریم که دو فرزند امام حسین علیهالسلام نامشان علی بوده؛ علیاکبر و علیاصغر علیهماالسلام؛ لذا اگر این نقل را درست بدانیم، حضرت علیاکبر علیهالسلام که در کربلا به شهادت رسیدند از امام سجاد علیهالسلام که با توجه به این نقل علیاصغر شناخته میشوند بزرگتر بودند. بر اساس این نقل طفل شیرخواری که در کربلا به شهادت رسید نامش عبدالله رضیع بوده.
نقل دیگری هم هست که امام حسین علیهالسلام به سبب جنایت و کینهتوزی شدیدی که بنیامیه نسبت به امیرالمؤمنین علیهالسلام داشت و گذاشتن نام علی را ممنوع کرده بود، فرموده بودند اگر خدا من را تا روز قیامت زنده بدارد و به من فرزند پسر بدهد همه را علی مینامم. اگر این نقل را اصل قرار بدهیم، بنابراین هر ۳ پسر امام حسین علیهالسلام که در کربلا حضور داشتند اسمشان علی بوده و به این ترتیب امام سجاد علیهالسلام علی اوسط هستند. اما در اینکه این نقلها کدامیک درستتر و قابلقبولتر است محققین به نتیجه قطعی نرسیدهاند.
زعفر جنی و یارانش به کمک امام حسین (ع) آمد
* گفته میشود که در روز عاشورا در صحنه کربلا زعفر جنی و یارانش به کمک امام حسین علیهالسلام شتافتند، اما آنحضرت بنا بر دلایلی به آنها اجازه نبرد نداد. آیا این ماجرا صحت دارد؟
بله، این ماجرا صحت دارد. همانگونه که در برخی روایات آمده ائمه علیهمالسلام، امامان انس و جن هستند. همانطور که پرسیدید در روز عاشورا گروهی از جنیان آمدند و خواستند امام حسین علیهالسلام را یاری کنند، اما چون متأسفانه کسانی در ظاهر انسان، اما پستتر از حیوان با امام روبهرو بودند امام نخواست در این رویارویی از قدرتهای مافوق طبیعت و ماورایی استفاده کند؛ بنابراین خواسته جنیان را نپذیرفت تا ماجرا به همین حالت پیش برود تا برای آزادگان عالم حجتی باشد.
* چرا برخی از شخصیتهای بنیهاشم، امام حسین علیهالسلام را در کربلا یاری نکردند؟
این سؤال بسیار مهم و عبرتآموزی است. دلیل آن چیزی نیست جز عدم معرفت کامل به جایگاه ولایت و داشتن بصیرت این شخصیتها که بتوانند وظیفه خود را بهموقع تشخیص دهند و وارد میدان شوند و از امام زمان خود حمایت کنند. هر کس از بنیهاشم که امام حسین علیهالسلام را در قیامشان همراهی نکرد، دچار خسران عظیمی شد که هیچ جای توجیهی ندارد.
ایرانیها در سپاه امام حسین (ع)
* آیا هیچ ایرانیای همراه امام حسین علیهالسلام در نهضت کربلا حضور داشته؟
ما به تصریح اسم کسی یا شماری از ایرانیان را نداریم که بگویند این افراد ایرانی در سپاه امام حسین علیهالسلام حضور داشتهاند. اگرچه معدود افرادی را گفتهاند از موالی یعنی وابستگان به اباعبدالله یا برخی از اصحاب آن حضرت در کربلا بودهاند. البته موالی بیشتر به مسلمانان غیرعربی گفته میشد که به یکی از تیرهها و قبایل بزرگ عرب پیوند خورده بودند. ممکن است در بین چند نفری که اسمشان در واقعه کربلا ذکر شده و از موالی بودهاند برخی از آنها ایرانیهایی بودهاند که در کربلا به امام حسین علیهالسلام پیوسته باشند. منتها سند و مدرکی برای اثبات آن وجود ندارد.
* چرا ایرانیانی که در لشکر مختار حضور داشتند، در حادثه کربلا به یاری امام حسین علیهالسلام نیامدند؟
دلیل این امر این است که تا قبل از قیام مختار به سبب وضعیتی که حاکمان جائر و فاسد اموی در عالم اسلام حاکم کرده بودند، ایرانیان مسلمان به عنوان شهروندان درجه ۲ و ۳ محسوب میشدند. حاکمان عرب آنان را از هرگونه دخالت در امور سیاسی و اجتماعی منع کرده بودند و طوری جلوه داده بودند که اینها برابر با اعراب نیستند؛ لذا خود ایرانیان هم آنطور که باید و شاید نسبت به ذات مقدس امام حسین علیهالسلام شناخت نداشتند؛ بنابراین در نامهنگاریهایی که برای دعوت از امام حسین علیهالسلام به کوفه شده بود، ما نامی از ایرانیان نمیبینیم.
البته مطلبی را مدتی قبل در یکی از آثار عصر خودمان دیدم که سندش را بهدرستی نداده بودند. به هر حال اگر این قضیه صحت داشته باشد، نشان میدهد که عدهای از ایرانیان قصد یاری رساندن امام حسین علیهالسلام را داشتهاند، ولی عمر سعد لعنتالله علیه مانع شده است.
موضوع آن مطلب هم از این قرار بود که عمر سعد ۴۰۰نفر را (غیر از کسانی که مأمور بستن شریعه فرات بودند) مأمور کرده بود تا مانع عبور موالی- که در آن زمان به ایرانیان مسلمان میگفتند- برای یاری رساندن به امام حسین علیهالسلام بشوند. اگر این گزارش درست باشد، نشان میدهد که ایرانیان قصد داشتند امام حسین علیهالسلام را یاری کنند، ولی با ممانعت لشکریان عمر سعد مواجه شدند.
البته با توجه به وضعیتی که نسبت به ایرانیان در جامعه اعمال شده بود، ظاهراً خود ایرانیان مسلمان هم پذیرفته بودند که در این مسائل حق ورود ندارند؛ لذا متنی را نداریم که امام حسین علیهالسلام کسی را فرستاده باشد تا با بزرگان ایرانیان مذاکره کند و آنان را به یاری خود بطلبد.
* آیا ازدواج حضرت قاسم علیهالسلام در کربلا واقعیت دارد؟
این مسئله از موارد بیاساس و غیرواقعی است، چون در هیچیک از منابع دستاول و اصلی مربوط به واقعه قیام امام حسین علیهالسلام به این مسئله پرداخته نشده و از نظر عقلانی هم قابلقبول نیست که در آن موقعیت بخواهد چنین مسئلهای اتفاق بیفتد. این داستان که جعل شده و در وقایع کربلا آورده شده، میخواهد بگوید که حضرت قاسم علیهالسلام با کدام دختر امام حسین علیهالسلام بنای ازدواج داشته. دو دختر امام حسین علیهالسلام که در واقعه کربلا از آنها یاد شده، یکی فاطمه است که همسر حسن مثنی، پسرعموی خود بوده. ازدواج پسر امام حسن مجتبی علیهالسلام و حضرت سکینه سلامالله علیها هم در اینکه در آن مقطع همسر داشتهاند یا نه، مشخص نیست.
ماجرای غسل شهادت در شب عاشورا
* گفته شده امام حسین علیهالسلام و یارانشان در شب عاشورا غسل شهادت کردند. وقتی آب نبود و اهل حرم تشنهبودند، چطور این اتفاق افتاده؟!
گفته میشود در روز هفتم محرم دشمن به فرمان عبیدالله بن زیاد آب را روی اهل بیت امام حسین علیهالسلام بست، ولی از هفتم محرم به بعد تا شب عاشورا در یکی از این شبها اباعبدالله علیهالسلام، حضرت عباس علیهالسلام را همراه ۲۰ نفر که مشک در دست داشتند و ۳۰ نفر که از آنها حفاظت میکردند، به فرات فرستادند و آنها توانستند همراه خود آب بیاورند، اما در اینکه در روز عاشورا همه آن بزرگواران تشنه بودند و هیچ ذخیره آبی نداشتند شکی نیست. مسلماً امام حسین علیهالسلام به عنوان امام بر حق مسلمانان این مسئله را بهتر میدانستند که اگر آب بهقدری کم باشد که انسان بین تشنه ماندن، وضو گرفتن یا غسل کردن بماند، باید وضو و غسل را رها کند و بدل از آن تیمم کند و آب را برای شرب نگهدارد. چهبسا آبی که در اختیار بوده، قابل شرب نبوده.
در بعضی از نقلها داریم حتی حضرت دستور دادند چاهی را حفر کردند و به آب هم رسیدند، اما از ظاهر قضایا برمیآید که آن آب قابل شرب نبوده. یعنی با آن میشد غسل کنند و وضو بگیرند، ولی نمیشد آن را بیاشامند. هرچند نقلی هم داریم که دشمن آن چاه را هم با حملهای پر کرد و نگذاشت از آن استفاده کنند.
* آیا قاضی شریح به قتل امام حسین علیهالسلام فتوا داد؟ اگر اینگونه است چرا مختار او را به قتل نرساند؟
خیر، این غلط مشهوری است که در افواه رایج است. در هیچ یک از منابع معتبر درباره واقعه کربلا چنین چیزی نیامده. قاضی شریح در عین اینکه نسبت به ائمه علیهمالسلام بیمعرفت بود، بیرگتر از آن بود که بخواهد از خود چنین رد خائنانهای باقی بگذارد. ضمن اینکه در هیچ یک از منابع اصلی چنین چیزی نیامده. باید گفت: اگر او چنین کاری کرده بود قطعاً در هنگام قیام مختار جزو کسانی قرار میگرفت که بهعنوان دست داشتن در فاجعه کربلا باید نابود میشد.
اما میبینیم مختار با علم به اینکه او نسبت به اهل بیت معرفت چندانی نداشت، اما چون شریح در قضاوت تبحر داشت، او را در پست قضاوت کوفه حفظ کرد. البته او بعد از مدتی استعفا داد. حال آنکه اگر چنین چیزی قطعی بود، باید مختار او را بهسرعت میکشت. این مسئله در برخی از کتابهای کماعتبار متأخر آمده که سندیت ندارد.
* درست است که خواجه ربیع در حق امام حسین علیهالسلام کوتاهی کرد؟ آیا این همان خواجه ربیعی است که مزارشدر مشهد است؟
اسم کامل خواجه ربیع، ربیع بن خثیم است. او در عهد امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میزیسته و شخصیت اجتماعی خود را در آن زمان به نمایش گذاشته. اگرچه تا موقع شهادت امام حسین علیهالسلام هم زنده بوده. او در زمان امام علی از دستور امام نافرمانی میکند، درحالیکه قاری قرآن بود و در کوفه گروهی شاگرد و پیرو داشت. زمانی که امیرالمؤمنین علیهالسلام قصد حرکت بهسوی معاویه و نبرد صفین را داشت، ربیع بن خثیم با ۴۰۰ نفر از همفکرانش و قاریان قرآن حاضر به همراهی با امیرالمؤمنین نشدند و گفتند، چون آنها هم مسلماناند ما مقابل آنها سلاح به دست نخواهیم گرفت، اما برای اینکه نشان دهند از جنگ فراری نیستند گفتند که ما را بهسوی یکی از مرزها بفرستید. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هم آنها را بهطرف مرز دیلم یعنی گیلان امروزی اعزام کرد. آن زمان دیلمیان هنوز اسلام نیاورده بودند و گهگاهی به مناطق مرزی مسلمانان تعرض میکردند؛ بنابراین خواجه ربیع نسبت به امیرالمؤمنین نافرمانی کرده و سابقه بدی از خود بهجا گذاشته و بعد از شهادت آن حضرت و صلح امام حسن مجتبی علیهالسلام از آن منطقه در عهد معاویه به سمت خراسان رفت و در فتوحات زمان معاویه در خراسان و ماوراءالنهر حضور داشت و در این منطقه ساکن شد. البته وقتی خبر شهادت امام حسین علیهالسلام را شنید منقلب شد و مدتی بعد از واقعه کربلا هم از دنیا رفت.
* آیا درست است که حضرت سکینه با مصعب بن زبیر ازدواج کرد؟
این یک نقل معروف است که در منابع اهل تسنن آمده و آنها این نقل را حمل بر روابط حسنه اهل بیت علیهمالسلام با شخصیتهای مورد احترام میکنند. در برخی از منابع شیعه هم آمده و آن را بهعنوان یک واقعیت پذیرفتهاند، اما من با ادلهای که الآن جای بیانش نیست بر این باور هستم که این واقعه نمیتواند صحت داشته باشد و اگر هم صحت داشته باشد مسلماً با میل و رغبت و موافقت حضرت سکینه و بالاتر از او امام سجاد علیهالسلام که هم امام آن بانو و هم برادر او و صاحباختیار او بوده، نبوده و به جبر و زور این کار صورت گرفته.