﴿الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون ﴾[1]آنان کسانى هستند که پیمان خدا را [که توحید و وحى و نبوت است ] پس از استوارى اش [با دلایل عقلى و علمى و براهین منطقى با عدم وفاى به آن ] مى شکنند و آنچه را خدا پیوند خوردن به آن فرمان داده است [مانند پیوند با پیامبران و کتاب هاى آسمانى و اهل بیت طاهرین و خویشان ] قطع مى نمایند و در زمین تباهى و فساد بر پا مى کنند، آنانند که زیانکارند.
گروهی وفادار به این عهد و گروهی نقض کنندۀ این عهد
انسان ها در مواجۀ با پیمان های خداوند دو گروه می شوند: گروهی وفادار به این عهد و گروهی نقض کنندۀ این عهد. عهدهای خداوند برای تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان ارائه شده است.
خداوند پیمان های خود را از طریق علمی که به انبیاء داده است و یا نازل کردن کتب الهی ارائه می دهد. قبول و عمل کردن به این پیمان ها، مصداق وفاداری به آن است و همچنین عدم قبول و عمل نکردن به آن ها مصداق نقض پیمان ها است.
مفسرین بزرگ قرآن بر اساس آیات و روایات پیمان های خداوند را در چند مصداق بیان کرده اند. ربوبیت خداوند یکی از حقایق و عهدهایی است که به تمام انسان ها ارائه شده است. در قرآن مجید ربوبیت خداوند به طور صریح بیان شده که به نوعی ابطال تمام بت ها، ربّ ها و فرهنگ های باطل است. ربوبیت این نکته را بیان می کند که مالک در تمام عوالم هستی، یکتاست و او پرورش دهنده چه در عالم تکوین و چه در مسائل پرورش حقیقی است. ربّ یعنی وجود مقدسی که مالک، مدبر، پرورش دهنده و متصرف است.
انواع تربیت های خداوند
تربیت و پرورش دادن خداوند دو نوع است: نوع اول پرورش و تربیت تکوینی است. نطفه در صلب تولید می شود و انتقال به رحم پیدا می کند. پروردگار عالم در پشت آن سه تاریکی و ظلمت (تاریکی شکم، تاریکی رحم و تاریکی بچه دان)صورتگری کرده است و علقه را مضغه و مضغه را به استخوان بندی تبدیل کرده و بعد بر استخوان ها گوشت رویانده و زمانی که آماده حیات شد، روح به آن دمیده است.
این نوع پرورش تکوینی در انسان، حیوانات و جمادات توسط رب یکتا صورت می گیرد.
نوع دوم پرورش و تربیت تشریعی است. زمانی که انسان به سن تکلیف می رسد، تربیت تشریعی خداوند آغاز می شود. یعنی انسان مکلف به اموری می شود که باعث پرورش و تربیت اوست. پروردگار عالم بهترین و صحیح ترین روش تربیت را برای انسان ارائه داده است. تمام مکاتبی که در مقابل خداوند به وجود آمده دارای عیب و نقص اند و در طول حیات انسان کاربرد واقعی ندارند. پیروی از روش های تربیتی تشریعی خداوند، باعث هدایت انسان و پیروی از مکاتب دیگر، باعث ضلالت و گمراهی انسان می شود که این امر را تجربه زندگی بشر نیز ثابت کرده است.
اگر انسانها درست عمل میکردند، بستر فساد در جوامع ایجاد نمیشد
على بن ابى حمزه می گوید: دوستى داشتم که از نویسندگان دفاتر بنى امیه بود، به من گفت: از حضرت صادق براى من اجازه بگیر تا خدمت آن جناب مشرف شوم. من براى او اذن حضور گرفتم، هنگامى که به محضر امام رسید، سلام کرد و نشست، سپس گفت: فدایت گردم من در دیوان بنى امیه به شغل کتابت مشغول بودم، و از این راه ثروت انبوهى به دست آورده ام، فعلاً از چنین درآمدى چشم پوشیده ام.
امام صادق فرمود: اگر بنى امیه کسى را براى کتابت امورشان نمی یافتند و مأمورى را براى جمع کردن مالیات پیدا نمی کردند و کسى نبود که به سودشان بجنگد و در جماعتشان حاضر شود، قدرت بر سلب حق ما اهل بیت را نداشتند. اگر همه مردم آنان را ترک می نمودند، و با آنچه داشتند رها می شدند، به جز اندک مالى که در اختیارشان بود، چیزی نداشتند. به طور قطع با کمبود نیرو و ثروت در میان امت کاری از دستشان برنمی آمد.
کاتب بنی امیه به آن حضرت گفت: از آنچه که به آن گرفتار شده ام راه نجاتى هست؟ حضرت فرمود: اگر تو را براى رسیدن به ساحل نجات راهنمایى کنم می پذیرى؟ عرضه داشت: آرى می پذیرم. فرمود: از آنچه از این طریق حقوق گرفته شده و در اختیار دارى جدا شو، چنانچه صاحب اموال را می شناسى به آنان برگردان، و اگر نمی شناسى همه آن ها را در راه خدا صدقه بده، در صورت انجام این کار، من بهشت را براى تو ضمانت می کنم.
على بن ابی حمزه می گوید: جوان کاتب مدتى طولانى سر به زیر انداخت، سپس به حضرت گفت: فدایت شوم انجام می دهم.
اگر انسان ها از طاغوت ها فرمان نمی بردند و خدا را رب خود قرار می دادند، جهان اسلام به فساد کشیده نمی شد و خون ها ریخته نمی شد. خداوند در آیۀ عهد ، از میان تمام اسماء خود، فقط اسم «رب» را ذکر می کند و این خود دلیلی بر اهمیت ارائه ربوبیت است.