موضوع "حق" از موضوعاتی است که در اسلام بر روی آن صحبت بسیار شده و اقسامی را بر آن مترتب دانسته اند. در این فرصت بر آن هستیم تا در رابطه با یکی از مهم ترین انواع آن یعنی "حق الناس" مروری داشته باشیم.
با مرور در منابع دینی، مال و جان و عرض مسلمان حرمت خاصّی دارد و اگر تضییع شود با ندامت و پشیمانی جبران نمیشود و باید حقوق از دست رفته مردم جبران شود. علی علیه السلام فرمود: «یکی از شرایط توبه این است که حقوق مردم را بپردازی تا خدا را به گونه ای ملاقات کنی که پاک باشی.»
حقالناس نه تنها مال و دارایی مردم را شامل میشود بلکه افزون بر آن حیثیت، آبرو، جان و سایر حقوق آنان نیز از مصادیق حق الناس به شمار میآید و حریم مردم را در همه این موارد باید پاس داشت.
علی بن حمزه میگوید: «دوستی داشتم که در دستگاه بنی امیه به شغل نویسندگی اشتغال داشت». روزی به من گفت از امام صادق علیه السلام برای من وقت ملاقات بگیر.
من از آن حضرت وقت ملاقات گرفته و او به نزد آن حضرت آمد. سلام کرد و نشست و گفت: «قربانت گردم، من مدتی در دستگاه بنی امیه دفترداری کردهام، و از این راه مال بسیاری بدست آورده و در پیدا کردن آن اموال مقید به حلال و حرام نبودم.»
امام فرمود: «اگر بنی امیه کسانی امثال شما را نمی یافتند که برای آنها دفترداری کنند و مالیات وصول کنند، و با سپاهیان آنها به جنگ بروند و در اجتماعشان شرکت کنند، آنها نمی توانستند حق ما را غصب کنند، و اگر مردم آنها را به حال خود وامی گذاشتند چیزی جز آنچه بطور اتفاق دستشان می رسید به چنگ نمی آوردند.»
جوان گفت: «آیا اکنون برای من راه نجاتی هست؟» حضرت فرمود: «اگر بگویم انجام می دهی؟» عرض کرد: «آری انجام می دهم.» حضرت فرمود: «از هرچه در دستگاه آنها بدست آورده ای چشم بپوش، هر مالی را که صاحب آن را می شناسی به او برگردان، و هرچه صاحبش را نمی شناسی برایش صدقه بده، و در عوض من برای تو بهشت را از طرف خدا ضمانت می کنم.»
جوان لختی سر به زیر انداخت و بعد از مدتی فکر سر برداشت و عرض کرد: «انجام می دهم.» آن گاه جوان با ما به کوفه برگشت و هرچه داشت یا به صاحبانش داد و یا انفاق کرد حتی لباسهای تن خود را و من پولی جمع کردم و برایش لباسی تهیه کردم و مقدار پولی هم برای مخارج زندگی اش به او دادم. چند ماهی گذشت، جوان مریض شد، و ما روزها به عیادت او می رفتیم، روزی دیدم در حال جان دادن است. چشمش را باز کرد و به من گفت: «یا علی، وَفی لی وَاللَّه صاحِبُک»، یعنی هرچه امام صادق علیه السلام وعده داده بود وفاکرد، این را بگفت و از دنیا رفت، و ما او را به خاک سپردیم. بعد که من به محضر امام رسیدم، حضرت فرمود: ای علی، ما به وعده ای که به رفیق تو داده بودیم وفاکردیم.
فراموش نکنیم حق الناس نه تنها مال و دارایی مردم را شامل می شود بلکه افزون بر آن حیثیت، آبرو، جان و سایر حقوق آنان نیز از مصادیق حق الناس به شمار می آید و حریم مردم را در همه این موارد باید پاس داشت.
غیبت؛ مصداقی از مصادیق حق الناس
مرحوم سید عبدالله شبر در کتاب اخلاق چنین فرموده است: «غیبت از جمله گناهانی است که مشتمل بر دو حق، یعنی حق الله و حق الناس، می باشد. یعنی غیبت کننده از دو جهت مدیون است اول نسبت به خدای تعالی که مخالفتش را مرتکب شده، دوم نسبت به کسی که آبرویش به وسیله غیبت مورد حمله قرار گرفته است. لذا کسی که می خواهد از این گناه توبه کند باید از هر دو جهت تسویه حساب نماید»
برای ادای حق الله بر غیبت کننده واجب است توبه نماید به این امید که بدین وسیله از حق خدا پاک شود. اما برای ادای حق الناس قاعده این است که از صاحب حق که غیبتش را کرده است طلب حلالیت کند. در این میان داشتن الگو می تواند برای طی کردن مسیر بسیار آموزنده و لازم باشد.
در عصر کنونی امام خمینی (ره)می تواند به عنوان یک شخصیت برجسته، الگویی سازنده باشد. با این همه تمام حرکتها، رفتارها حتی کسوت های او درسهایی عمیق و پرمعنی و جلوه هایی از حکمت الهی و روح ملکوتیش است.
حفظ آبروی مردم و پرهیز از غیبت، تهمت، تحقیر و استهزا و ناسزاگویی نیز از اموری است که در سیره آن بزرگ مرد تاریخ به روشنی پیدا بود. او نیک می دانست که حرمت مؤمن، از حرمت کعبه بالاتر است. چنان که از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است: «آن حضرت به کعبه نگاه کرده آن را مورد تعظیم قرار داد و عظمت آن را بیان کرد، سپس فرمود: حق و احترام مؤمن از تو بالاتر است.»
از این رو امام (ره) در رعایت و پاسداشت آبروی مردم به ویژه در پرهیز از غیبت بسیار جدی بودند و هیچ گاه نه تنها وجود نورانی خود را از این صفات تاریک و ناپسند دور نگه می داشتند، بلکه دیگران را نیز شدیدا نهی می کردند. مرحوم حاج سیداحمد آقا در این باره می گوید: «آنچه مورد اتفاق همه است، اینکه امام از جوانی حاضر نبودند در مجلس غیبت و در مجلس دروغ و گناه بنشینند. امام از همان اول شدیدا از دروغ و غیبت پرهیز داشتند. از همان اول در مجلس غیبت نمی نشستند یا حرف را قطع میکردند.
همسر امام (ره) نیز در این باره می گوید: من شصت سال بود که با این مرد زندگی کردم و در تمام این مدت شصت سال یک مرتبه ندیدم که ایشان یک غیبت از کسی بکنند یا یک دروغ بگویند.
یکی از همراهان امام رحمه الله در نجف اشرف (حجة الاسلام فرقانی) نیز دراین باره می گوید: امام همیشه می فرمودند: «حرف دیگران را نزنید» می گفتند: «واللّه من راضی نیستم کسی روی فرش بیرونی من یا روی فرش من نشسته باشد و به کوچک ترین فردی اهانت یا غیبت کند.» و این باعث می شد که ما واقعا ملاحظه کنیم که حتی اشخاص بزرگی که به منزل امام رحمه الله می آمدند، تا می خواستند نسبت به کسی چیزی را بگویند، بلافاصله جلوگیری می کردیم و می گفتیم حاج آقا راضی نیستند در بیرونی شان از این مقوله ها صحبت کنید.
امام(ره) چنان در پرهیز از غیبت و حفظ آبروی مردم مراقب بودند که حتی از سخنانی که شاید به غیبت منجر شود نیز دیگران را باز می داشت. چنانکه یکی از بستگان نزدیک ایشان می گوید: هیچ وقت ندیده ام آقا از من توقعی داشته باشندو توقع ایشان از ما فقط این بود که ما گناه نکنیم. گاهی اوقات ما می نشستیم راجع به یک میهمانی یا راجع به چیزی صحبت می کردیم، ایشان می گفتند: «حرف غیر نزنید» می گفتیم: «آقا اینکه حرف کسی نیست. ما داریم یک مطلبی را می گوییم، چیزی را تعریف می کنیم.» می گفتند: «وقتی حرف غیر به میان آمد، شاید ناخودآگاه به غیبت کشیده بشود مگر خودتان حرف ندارید؟ حرف خودتان را بزنید. چرا حرف غیر را می زنید؟»