مؤمن به شیطان امان نمی دهد

سرویس مذهبی افکار- روزى يكى از بازرگانان متدين در صحن مقدس امام حسين عليه السلام در كربلا همراه جمعى نشسته بود و گفتگو مى كرد. در اين وقت يك نفر آمد و در وسط صحن به آنها گفت: فلان تاجر از دنيا رفت. بازرگان مذكور تا اين سخن را شنيد، به حاضران گفت: آقايان گواه باشيد كه اين تاجر تازه گذشته، فلان مبلغ از من طلبكار است .

یکى از حاضران گفت: چه چیز موجب شد که این سخن را در این وقت بگویى؟
بازرگان گفت: من مبلغى را از اين تاجر فوت شده، قرض گرفتم و هيچ گونه سندى به او نداده ام و هيچ كس جز خودش اطلاع نداشت، ترسيدم شيطان با وسوسه خود مرا گول بزند و اين مبلغ را به بهانه اينكه كسى اطلاع ندارد به ورثه او ندهم، شما را گواه گرفتم تا براى شيطان هيچ گونه فرصت و راه طمع به سوى من باقى نماند و توطئه شيطان را جلوتر نابود نمايم.