ازدواج جزء آن دسته از دستورات خداوند محسوب میشود که ارزش و جایگاه ویژهای دارد و سفارشات فراوانی در این مورد شده است. اما با توجه به این موارد بودند پیامبرانی که ازدواج نکرده اند و شاید در نظر برخی افراد آنها به مقابله با خداوند ایستاده اند، زیرا به سفارش پروردگار عمل نکرده اند البته بگذریم که همه اینها خواست و مصلحت پروردگار بوده است و این امر در زندگی اولیاء خدا و پیامبران بسیار مشهود است.
در این مطلب سعی کردیم تا به این سوال که " چرا حضرت عیسی (ع)، ازدواج نکردند؟ " پاسخ دهیم.
دلیل تجرد حضرت عیسی (ع)
حضرت امام صادق علیهالسّلام میفرماید: «به حضرت عیسی بن مریم گفته شد که چرا ازدواج نمیکنی؟
آن حضرت گفت: برای چه ازدواج کنم؟
گفتند تا فرزند دار شوی.
گفت: اولاد و فرزند چه کار میکنند اگر زنده بمانند مایه و منشأ فتنه هستند و اگر هم بمیرند باعث حزن و اندوه میشوند.
بر اساس گواهی تاریخ، حضرت عیسی (ع) ازدواج نکرد، ولی این هرگز به دلیل مخالفت وی با ازدواج نبوده، اما از روایت امام صادق علیه السّلام نیز میتوان این طور برداشت کرد که حضرت عیسی (ع) با ازدواج مخالف بوده است، آن حضرت ممکن است سخنان مذکور را در پاسخ انتقادها و فشارهای فراوان افراد مختلف در مورد ازدواج نکردن او گفته باشد، و افزون بر این فرمایش حضرت عیسی (ع) ناظر بر نفس اصل ازدواج نیست و منظور آن حضرت از فتنه بودن اولاد، اولاد و فرزندان ناپاک و ناصالح منظور است.
یعنی آنکه ازدواج کردن امر واجبی نیست بلکه مستحب است، قرآن کریم نیز اولاد و مال را از جهاتی مایه فتنه میداند، چنان که میفرماید: «انما اموالکم و اولادکم فتنة والله عنده اجر عظیم؛ اموال شما و فرزندانتان صرفاً (وسیله) آزمایش (برای شما) هستند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است» و در برخی از آیات دیگر خداوند متعال نسبت به خطر اموال و اولاد غیر صالح هشدار داده است؛ و این به معنای مخالفت با ازدواج و داشتن فرزند نیست، ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) به دلیل عمر کوتاه آن حضرت، اشتغال مداوم وی به سفرهای تبلیغی به نقاط مختلف جهان و... بوده است و از آنجایی که ازدواج فی نفسه واجب نیست و صرفا یک کار پسندیده محسوب میشود، اما زمانی که کار مهمتری انسان را از اقدام به آن بازدارد ترک آن مانعی نداشته و مسؤلیت و کار حضرت عیسی (ع) مهمتر از پرداختن به ازدواج آن حضرت بوده و تشخیص این مطلب نیز با خود ایشان که پیامبر خداوند بود، است.
ازدواج به خودی خود امر واجبی نیست و خداوند به خاطر مصالحی که برای حفظ زندگی فردی و اجتماعی بشر لازم است آن را تشریع نموده است؛ و همین مستحب در مواردی برای برخی افراد خاص واجب میشود، مثل کسانی که اگر ازدواج نکنند دچار گناه میشوند.
اما باید در نظر داشت که مصلحت ازدواج، در شرایطی محقق میشود و شاید عدم تحقق این شرایط سبب شده است که بعضی از انبیاء نظیر حضرت عیسی (ع) یا حضرت یحیی (ع) ازدواج نکنند:
«أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحینَ [آل عمران/۳۹]خداى تعالى تو را به یحیى مژده مى دهد فرزندى که تصدیق کننده کلمه اى از خدا است (یعنى عیسى) و سیدى است که زن نمى گیرد، و پیامبرى است از صالحان»
توجه به این نکته بد نیست که؛ حضرت یحیی در جوانی به شهادت رسیده اند و شاید اگر بیشتر زنده میماندند، ازدواج میکردند و حضرت عیسی (ع) نیز مدت زیادی در قید حیات مادی نبودند؛ و ۳۱ سالگی به آسمان عروج میکنند.
نظرات مختلف پیرامون علت مجرد بودن حضرت عیسی (ع)
در این باره نظرات دیگری نیز ابراز شده است که به آنها اشاره میکنیم:
۱-مرحوم فیض کاشانی در المحجةالبیضاء پس از برشمردن فواید ازدواج، یکی از آفات آن را نیز بازداشتن انسان از عبادت معرفی میکنند؛ زیرا ممکن است ازدواج، باعث غفلت انسان شده و یا کسب و کار برای خانواده باعث جمع آوری مال و دنیا دوستی بشود، وی سپس میگوید: پیامبر اسلام ـ. صلّی الله علیه و آله ـ. این توانایی را داشتند که هم ازدواج کنند و هم از عبادت الهی غافل نشوند و این به خاطر علوّ درجه حضرت رسول ـ. صلی الله علیه و آله ـ. میباشد و کسی هم قابل مقایسه با ایشان نیست؛ ولی حضرت عیسی (ع) احتیاط کردند و برای آن که دچار غفلت نشوند ازدواج را ترک کردند و یا شاید برای ایشان کسب روزی حلال و تأمین زندگی یک خانواده ممکن نبوده است و لذا اقدام به ازدواج نکردهاند و یا این که شاید حال معنوی ایشان به گونهای بوده که ازدواج مانع عبادت ایشان بوده است.
وی در پایان اضافه میکند که به هر حال، باید رفتار انبیاء را به بهترین وجه آن توجیه کنیم.
در نهج البلاغه خطبة ۱۶۰ نیز عبارتی آمده است که به نوعی مؤید سخن فوق است، حضرت علی (ع) در توصیف حضرت عیسی (ع) میفرمایند: «. لم تکن له زوجة تفتنه و لا ولد یحزنه...»؛ یعنی عیسی ـ. علیه السّلام ـ. نه همسری داشت که او را فریفتةخود سازد و نه فرزندی که باعث حزن و اندوه او شود.
۲- حضرت عیسی و یحیی (ع) هر دو، همزمان با هم و در یک منطقه بودهاند؛ یعنی در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی میزیستهاند؛ و هر پیامبری بر اساس شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه خود برنامهای مناسب با آن محیط برای هدایت و مبارزه با انحرافات آنها دارد؛ بنابراین شاید انحرافات جامعه بنیاسرائیل در زمان این پیامبران به گونهای بوده است که یکی از راههای مبارزه با آن فرهنگ، ترویج زندگی زاهدانه و دنیاگریزی بوده است تا گرایش افراطی مردم به شهوات مهار شود.
چنان که توصیفاتی که حضرت علی (ع) در نهج البلاغه از حضرت عیسی (ع) آوردهاند شاهد این است که حضرت عیسی (ع) بسیار زندگی زاهدانهای داشتهاند.
ناگفته نماند که ایشان بنیاسرائیل را دعوت به ترک ازدواج نمیکردند و این را یک امر ارزش تلقی نمیکردند.