نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآنآمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان میپذیرد و نه اسرار آن منقضی میشود. در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را میتوان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی میشود و از بین میرود.
سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
وقال علیه السلام:مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللّهِ أَنَّهُ لاَ یُعْصَى إِلاَّ فِیهَا، وَلاَ یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاَّ بِتَرْکِهَا.
امام(علیه السلام) فرمود: براى پستى این دنیای ( فریبنده پرزرق و برق) همین بس که تنهاجایى است که معصیت خدا در آن مى شود، و براى رسیدن به پاداش هاى الهى راهى جز ترک آن نیست.
درباره پستى دنیا و بى ارزش بودن زرق و برق آن در قرآن مجید تعبیرات مختلفى دیده مى شود. گاهى از آن تعبیر به لهو و لعب شده: (وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ) و گاه از آن تعبیر به زخرف شده و این که اگر مردمِ دنیاپرست همگى به دنیا اقبال نمى کردند به قدرى دنیا بى ارزش بود که براى کافران خانه هاى پرزرق و برق و زینتى قرار مى دادیم: (وَلَوْلاَ أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَیْهَا یَتَّکِئُونَ * وَزُخْرُفاً وَإِنْ کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالاْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ). و در احادیث اسلامى به برگ درخت نیم جویده در دهان ملخ تشبیه شده است (وَإِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لاََهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فِی فَمِ جَرَادَة تَقْضَمُهَا). و امثال این تعبیرات. آنچه در این گفتار حکیمانه مى بینیم تعبیر جدیدى در این زمینه است. امام(علیه السلام)مى فرماید: «براى پستى دنیا (ى فریبنده و پرزرق و برق) همین بس که معصیت خداوند فقط در آن انجام مى شود و براى رسیدن به پاداش الهى راهى جز ترک آن نیست»; (مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللّهِ أَنَّهُ لاَ یُعْصَى إِلاَّ فِیهَا، وَ لاَ یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاَّ بِتَرْکِهَا). امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى به دو نکته در پستى دنیا اشاره مى کند: نخست این که جاى معصیت الهى تنها اینجاست و دوم این که وسیله رسیدن به سعادت جاویدان ترک آن است. عجیب آن است که در حدیثى از امام سجاد(علیه السلام)مى خوانیم که مى فرماید: «خَرَجنا مع الحُسَینِ فَما نَزَلَ مَنزِلا وما ارتَحَل مِنه إلاّ ذَکَر یحیى بنَ زکرِیّا وقَتْلَه وقال یَوماً: وَمِن هَوانِ الدُّنیا على اللهِ عزّ وجَلّ أنّ رأسَ یحیى بنَ زکرِیّا أُهدِیَ إلى بَغیّ مِن بَغایا بنی إسرائیل; ما با امام حسین (پدرم به سوى کربلا) خارج شدیم امام هر زمان در منزلى پیاده مى شد و یا از آن حرکت مى کرد به یاد یحیى بن زکریا و قتل او مى افتاد و روزى فرمود: در پستى دنیا در برابر خداوند متعال همین بس که سر یحیى بن زکریا (پیامبر بزرگ الهى) براى زن آلوده اى از زنان آلوده بنى اسرائیل هدیه فرستاده شد». این تعبیر اشاره روشنى است به پیش بینى شهادت امام(علیه السلام). امام کاظم(علیه السلام) در حدیث معروف هشام بن حکم که در آغاز جلد اوّل اصول کافى آمده است خطاب به هشام مى فرماید: «یا هِشام! إنّ العُقَلاءَ ترَکوا فُضولَ الدُّنیا فَکَیف الذّنوب، وتَرْکُ الدّنیا مِن الفَضْلِ وتَرْکُ الذّنوبِ مِنَ الفَرْضِ; عاقلان اضافات دنیا را ترک کرده اند تا چه رسد به گناهان، چراکه ترک دنیا فضیلت است و ترک گناهان فریضه». از حدیث بالا به خوبى استفاده مى شود که منظور از ترک دنیا ترک ضروریات و نیازهاى زندگانى ساده نیست چراکه در احادیث دیگر، کمکى براى رسیدن به آخرت شمرده شده (نعم العون الدنیا على الآخرة) بلکه به تعبیر امام کاظم(علیه السلام)منظور فضول دنیاست، زرق و برق ها، زینت و تجملات بى حساب و مانند آن است بنابراین هیچ منافاتى بین کلام حکیمانه بالا و روایاتى که درباره لزوم برخوردارى از حدّ معقول زندگى آمده نیست. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) از راهى عبور مى کرد، چشمش به بزغاله مرده اى افتاد که در محل گردآورى زباله ها افتاده بود، به اصحابش فرمود: ارزش این بزغاله چقدر است؟ عرض کردند: اگر زنده بود شاید به اندازه یک درهم نیز نبود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «والّذِی نَفْسِى بِیَدِهِ لَلدُّنیا أهوَنُ عَلى اللهِ من هذا الجَدْى على أهْلِه; دنیا کم ارزش تر است در پیشگاه خدا از این بزغاله در نزد صاحبانش».