یکی از ضروریات مسلّم دین اسلام، مساله شفاعت است.
علامه مجلسی، ضمن ضروری دانستن مساله شفاعت در بین مسلمین، به شفاعت غیر مسلمانان نیز قائل است.
لازم است به این مهم نیز توجه داشت که شفاعت مسالهای صرفا نظری نیست، بلکه اعتقاد به آن در زندگی انسان نیز، نقش خواهد داشت.
در این میان عدهای از این نعمت، به خاطر اعمالشان محروم خواهند بود.
محرومین از شفاعت، در قرآن
در سوره مبارکه مدثر طی آیات 38 تا 48، درباره معذّبین در جهنم، سخن به میان آمده. در پایانِ معرفی این عده، آنان را محروم از شفاعت معرّفی میکند: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ[مدثر، 48](این گروه) شفاعتِ شفاعتکنندگان برایشان سودی ندارد». چون شفاعت، حاصل برقراری پیوندی عمیق است، بین شفیع و شفاعت شونده است، در حالیکه این عده فاقد این پیوند میباشند، و در نتیجه از شفاعت شافعین محروم میگردند.
عوامل محروم شدن از شفاعت:
1- پایبند نبودن به نماز
اولین جُرمی که اهل جهنم، در این آیات به آن اعتراف میکنند، عدم التزام به نمازشان است؛ «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین [مدثر،43]؛ گفتند ما از نمازگزاران نبودیم».
از مهمترین ارکان اسلام، نماز است. سستی در نماز، علاوه بر اینکه انسان را از بسیاری از جلوههای رحمانی پروردگار، محروم میگرداند؛ آخرین راه نجاتِ آخرت را نیز، به روی او مسدود مینماید. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرموده است: «انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّابالصلاة[2]؛ شفاعت من به کسى که نمازش را سبک بشمارد، نمى رسد».
گویم ز ولی این جمله مدهوش/ ای شیعه به دل بده بدان گوش
فرمود که نرسد برشفاعت ما/ هر کس که کند نماز را فراموش
2- عدم رسیدگی به مساکین
در ادامه آیات سوره مدثر، از جمله کسانیکه مشمول شفاعت نمیشوند، آنانند که، نسبت به حال نیازمندان بسیار فقیر، بی تفاوت بودهاند. «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین [مدثر 44] و مسکین را طعام نمیدادیم». کلمه مسکین از سوی امام صادق(علیه السلام) اینگونه تفسیر شده: «الْفَقِیرُ الَّذِی لایَسْأَلُ وَ الْمِسْکِینُ الَّذِی هُوَ أَجْهَدُ مِنْهُ الَّذِی یَسْأَلُ[3]؛ فقیر کسى است که سؤال نمى کند، و مسکین حالش از او سخت تر است، و کسى است که از مردم سؤال و تقاضا مى کند». ممکن است در اطراف انسان، نیازمندانی وجود داشته باشند، در صورتی که انسان به وجود ایشان علم داشته باشد، وظیفه دارد به وی کمک کند. برخی اوقات به سبب آبرومندی نیازمند، کسی از فقر وی مطلع نمیشود و مؤاخذهای برای اطرافیان نیست. اما گاهی آنقدر وضع آن نیازمند، سخت میگردد، که چارهای جز ابراز نیاز ندارد. این گروه همان مسکینانند. خداوند نسبت به فقرایی که میشناسیم و یاری نمیرسانیم، در قیامت مؤاخذه خواهد کرد، اما نسبت به مساکین؛ علاوه بر مؤاخذه، او را از شفاعت نیز محروم میکند.
اهمیت رسیدگی به حال مساکین تا بدان حد است که مؤمنین علاوه بر بذل مال به شخص مسکین؛ وظیفه دارد دیگران را به این کار تشویق کند؛ «وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ" [حاقه 34] (ویژگی اهل جهنم این است که) و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمینمود». یحضُّ؛ مضارع از حض، به معناى تحریک و تشویق کردن است
3- غرق شدن در لهو و لعب دنیا
در ادامه، خداوند از زبان اهل دوزخ، علت فرورفتن در گناهشان را اینگونه بیان میکند: «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ [مدثر، 45] و با فرو رفتگان و تعمق کنندگان در غرور و اباطیل دنیا فرورفته بودیم». "نخوض" از ماده "خوض"، در اصل به معنى ورود و حرکت در آب است، و سپس به ورود و آلوده شدن به سایر امور نیز گفته شده، ولى در قرآن، غالبا در مورد ورود در مطالب باطل و بیاساس استعمال میشود.
قرآن مجید در زمینه غرق شدن در دنیا، به تحریک شهوات و امیال و آرزوها؛ و غرائز شیطانى میفرماید:
«أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ [بقره 86] اینان کسانیاند که زندگى [زودگذر] دنیا را به جاى آخرت خریدند؛ پس نه عذاب از آنان سبک شود و نه یارى شوند». اسلام؛ با بهرهمندی از دنیا مخالف نیست، اما چانچه دنیا او را فریفته خویش بگرداند؛ و از هدف اصلی خلقتش، دور بگرداند، چنین دنیایی مذموم است و مورد نکوهش؛ پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) در مورد تفاوت این دو میفرمایند: «الدُّنْیا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ ما فیها إلّاما کانَ لِلّهِ مِنْها[6]؛ دنیا از نظر خدا مطرود است و آنچه در اوست نیز مطرود است، مگر آنچه براى خداست».
4- اعتقاد نداشتن به قیامت
از دیگر عوامل دور شدن از شمول شفاعت، عدم باور به معاد؛ و تکذیب زبانی و یا عملی آن است: «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ[مدثر 46] و همواره روز جزا را انکار میکردیم».
در مقابل؛ باورِ به قیامت، انسان را نسبت به واجبات مقید و ملتزم میگرداند. به عنوان نمونه، خداوند در وصف اهل نماز میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ[معارج، 27] و کسانى که از عذاب پروردگارشان ترسانند». از آثار باور به معاد، مقید شدن به واجبات است.
5- رضایت خداوند از شفاعت شوندگان
و در نهایت، آخرین چیزی که شخص را از شفاعت محروم میگرداند، دوری از رضای حضرت حق است؛ چرا که در سوره انبیاء آمده: «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون [انبیاء، 28] او(خدا)، اعمال امروز و آینده و اعمال گذشتهی آنها را میداند؛ و آنها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است، شفاعت نمیکنند؛ و از ترس او بیمناکند». خداوند؛ که صاحب مُلک و ملکوت است، در صورتیکه نخواهد شافعین کسی را شفاعت نمایند؛ ممکن نیست که محبت شفاعت شونده در دل شفیع جای گیرد، تا مشمول رحمت خدا شود.
از این جهت است که امام صادق(علیه السّلام) مىفرماید: «هر کس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود، باید در صدد جلب رضایت خداوند برآید. بدانید هیچ کس رضایت خداوند را جلب نخواهد کرد؛ مگر با اطاعت از خدا و پیامبر و اولیاى الهى از آل محمد (صلی الله علیه وآله)».
لازم به ذکر است: اصل اولی آن است که شخص؛ با اعمال صالح، اسباب دوری از دوزخ را برای خویش فراهم کند. اما در صورت قصور رفتار ایمانی، امید به رحمت الهی و شفاعت شافعین، تنها دلگرمی مومنان است، که امید است با رفتار سوء، خود را از آن محروم نکرده باشند.