ناصر مهدوی، دینپژوه در نشست تخصصی قرآنی مدیران فرهنگی و کارشناسان قرآنی دانشگاههای علوم پزشکی با عنوان «نگاهی نو به قرآن» یکی از دلایل موفقیت عارفان و انسانهای بزرگ دوران گذشته را دلبستگی و وابستگی آنان به قرآن دانست و گفت: حافظ شاعر بزرگ ایرانی قرآن کریم را با چهارده روایت خوانده و حفظ کرده است و انس عجیبی با آن داشت. مولوی نیز اینگونه بود و شاعرانی نظیر اقبال نیز معتقد بودند مثنوی، قرآن فارسی است. قرآن چنان حقایقی را در دل خود نهفته داشته و دارد که اگر کسی بدان چشم بدوزد میتواند از آن گرمی و روشنی بگیرد.
وی با بیان اینکه صورتزدگی، آفتی در تاریخ دینی شده و جای معنا را گرفته است، گفت: آرام آرام از درون و محتوا خالی شدیم و توجه به مراسم، مناسک و حجم عمل، جای توجه به مغز عمل را گرفت. گویی قرآن را در تاریخ به گونهای نگریستهایم که اگر ظاهر قرآن را تقدیس کنیم به تکلیفمان عمل کردهایم و از رحمت خداوند برخوردار شدهایم، اما خود قرآن چنین اجازهای به ما نمیدهد و حتی یک آیه وجود ندارد که خداوند به دلایل واهی راه بهشت را بر انسان باز کند. خداوند همان اندازه که به نماز دعوت میکند در ادامه به انفاق، عمل و اندیشه نیک نیز دعوت میکند.
مهدوی با اشاره به اینکه بهشت را به یک بهانه بزرگ میدهند و این بهانه، زندگی اخلاقی در روی زمین است اظهار کرد: حفظ کردن قرآن بسیار سادهتر از عمل به آن است. صورتِ عتابآلود برخی آیات برای بیدار کردن انسان است و این موارد همه و همه به خاطر انسان ذکر شده است و خداوند شان بنده خود را دوست دارد و دوست دارد بندگانش در همین زندگی روزگار ارجمندی پشت سر بگذارند؛ خداوند در قرآن میگوید آمدن قرآن به دلیل این است که اندوه بشر روی زمین و در همین جهان کم شود. خداوند انسان را اخلاقی و محترم دوست دارد و از انسانی که مسوولیت اخلاقی خویش را فراموش میکند روی بر میگرداند. ایمان نیز برای شکوفایی نفس انسان است. مطرح کردن خدا، مرگ، آخرت همه و همه به یک نقطه مرکزی بر میگردد و آن این نقطه این است که خداوند انسان را نفیس و عالی دوست دارد.
صاحب اثر زیبایی شناسی عاشورا، اظهار کرد: مطابق آنچه در قرآن آمده است، کسانی که در این دنیا، اخلاقی زندگی نمیکنند عاقبت شرمآوری دارند و تمام این تاکیدات به دلیل این است که انسان را به سوی اخلاقی زندگی کردن و رستگاری سوق دهد. بخش زیادی از روانشناسی امروز از نگاه قرن بیستمی فاصله گرفته و در عصر حاضر به روانشناسی شناختی رسیده ایم که دلیل مشکلات انسان را نفس خود او میداند. همچنان که قرآن برای اینکه بشر رنج و درد متحمل نشود او را به خویشتنداری فرا خوانده است و ریشه بزرگی از مشکلات انسان را نفس سرکش و پرخواهی ها، تکبر و ... میداند و این تشخیص معجزه آسای قرآن است.
این استاد دانشگاه، اعجاز قرآن را در منطق عظیم آن دانست و ادامه داد: پیام قرآن، انسانیترین دردناکترین و دلسوزانهترین پیامی است که در تمام تاریخ برای انسان نازل شده است. عدم خویشتنداری و رها کردن نفس ریشه مشکلات انسان است. اخلاقی زندگی کردن اندوه و غم انسان را از وجود او بیرون میبرد و قرآن کریم نیز این نکته میگوید؛ انسان میتواند ابلیس درون خود را کنترل کند؛ مهار نکردن این ابلیس مصائب فاجعه باری برای او در پی دارد. ریشه بسیاری از تزاحمهای بشری به دلیل عدم تسلط انسان بر نفس خویش بوده است و قرآن آدمی را به این مهم دعوت کرده تا او به انسانی فاخر تبدیل شود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تفکیک ایمان اعتقاد و برشماری تفاوتهای این دو عنوان کرد: وقتی شما به خدا ایمان دارید زندگی معنا پیدا میکند و به ادمی انگیزه نگهداری خود میدهد و این انگیزه به قدم برداشتن فروتنانه انسان کمک میکند. انسان موجودی فاخر است و گوهری ارزشمند دارد، اما این گوهر بدون اخلاق و اخلاقی زیستن بی فایده است. اعلام پیروزی خداوند در برابر ابلیس در روی این زمین و با وجود انسانهای رحیم صورت میگیرد و نه در قیامت و بهشت. مشکل ما این است که در تاریخ از قرآن غایب شدهایم و بین ما و قرآن غیاب به وجود آمده و خطابی در کار نبوده است. با سوز دل به سراغ قرآن نرفتهایم؛ کسانی مانند ابن سینا، فارابی، سعدی، حافظ قرآن را برای رفتن به بهشت نخوانده اند بلکه دردمندانه به سراغ آن رفته اند تا به وسیله آن زخمهای خود را ترمیم کنند. قرآن برای کسانی است که با عطش به سراغ آن میروند؛ درد دارند و در میکوبند. اگر ادمی از سر نیاز و درد به سراغ این درد برود تردید نکنید که این در به روی او گشوده خواهد شد.