جشن تولد شهید در روز شهادتش

در بیست و هشتمین دیدار جامعه قرآنی با خانواده‌های معظم شهدا در سال 1396 هیأتی از فعالان قرآنی کشور به دیدار خانواده شهید «حسین معز غلامی» رفتند.

 

 

این دیدار با تلاوت مهدی سیفی حافظ کل و قاری قرآن کریم آغاز شد و در ادامه پدر شهید با شرح فعالیت‌های قرآنی فرزندش سخن را آغاز کرد و در این خصوص گفت: حسین از 6 سالگی شروع به یادگیری قرآن کرد و تا آخر عمرش هم در این زمینه کوشا بود. در ابتدای کار در زمینه تلاوت فعال بود اما در ادامه شروع به حفظ قرآن کرد و تلاشش این بود که روزانه یک صفحه قرآن را با مفاهیم آیات حفظ کند.

در همان نوجوانی حدود 5 جزء قرآن را حفظ کرد و ما را هم به حفظ قرآن تشویق می‌کرد. همین تلاوت قرآن و مداحی‌ اهل بیت(ع) در کنار خلق نیکو سبب شده بود که حسین در خانواده و فامیل بسیار محبوب باشد و همه او را دوست داشتند.

 

 

هنگامی که به این محل آمدیم حسین در مقطع راهنمایی بود، او را در مدرسه نام‌نویسی کردم و روز اول به مدرسه بردم، با اینکه در مدرسه غریب بود و کسی او نمی‌شناخت در همان روز نخست به بالای سکو رفت و شروع به تلاوت قرآن کرد و از همان روز قاری مدرسه شد، به جز مدرسه در محافل و هیأت‌ها هم تلاوت می‌کرد. کار تلاوت را در کنار حفظ ادامه داد و از محضر اساتیدی چون ابوالقاسمی، سبز‌علی و زکیلو بهره برد و جلسه استاد زکیلو هم‌اکنون به نام حسین مزین شده است.

پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد اما گفت: من دوست دارم جذب سپاه شوم و پاسداری اولویت اول من است حتی اگر مدرک دکتری داشته باشم. به این صورت راهش را انتخاب کرد و به عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در‌آمد.

با‌آغاز توطئه تکفیری‌ها در منطقه، راهی کشور عراق شد و مدتی در آنجا به نبرد با دشمنان اسلام پرداخت. دوبار به عراق اعزام شد اما در ادامه برای نبرد با دشمنان تکفیری راهی سوریه شد، حضورش در سوریه به یک سفر ختم نشد و پس از آن دوبار دیگر هم به این کشور رفت تا اینکه در سفر سوم در تاریخ 4 فروردین‌ماه 1396 در سن 23 سالگی به شهادت رسید.

 

 

پس از شهادتش خیلی بی‌تابی می‌کردم تا اینکه حسین به خوابم آمد و گفت: بابا جان آرام باش، از یک میلیون انسان شاید تنها یک نفر شهید شود و مابقی همه می‌میرند. این خواب حسین کمی مرا آرام کرد تا بتوانم با این داغ کنار بیایم.

در ادامه مادر شهید با اصرار میهمانان لب به سخن گشود و درباره فرزندش گفت: حسین از کودکی به قرآن علاقه داشت و هرچه می‌آموخت به خواهرانش هم یاد می‌داد. ما هم تلاش می‌کردیم تا این علاقه را در درون او بیشتر کنیم. مثلاً حسین علاقه زیادی به دوچرخه داشت و هنگامی که جزء سی قرآن را حفظ کرد پدرش برایش دوچرخه خردید. حتی در ادامه وقتی اجزاء بیشتری را حفظ کرد برایش دوچرخه بهتری خریدیم.

پس از اخذ دیپلم راه پاسداری را انتخاب کرد و در دانشگاه امام حسین(ع) مشغول تحصیل شد. به هیچ‌وجه علاقه نداشت کسی از حافظ قرآن بودنش باخبر شود، هنگامی که در دانشگاه امام حسین(ع) مشغول تحصیل بود به او گفتم آنجا اعلام که حافظ قرآن هستی شاید به تو کمتر سخت بگیرند و یا کار‌هایی در همین رابطه محول کنند، اما مخالفت کرد تا اینکه در دانشگاه مسابقات قرآن برگزار می‌شد و حسین در رشته حفظ شرکت کرد و اول شد و به او 10 روز مرخصی تشویقی دادند.

 

 

بسیار شوخ طبع و خنده‌رو بود و شادی خانواده برایش مهم بود، به حجاب بسیار تأکید داشت و هر‌گاه در فامیل و اقوام موردی می‌دید بسیار مؤدبانه و بدون اینکه طرفش ناراحت شود تذکر می‌داد. همچنین احترام به پدر و مادر از خصوصیات دیگرش بود و در این زمینه برای هم سن و سالانش الگو بود.

سرانجام فروردین‌ماه امسال تنها چند روز مانده به تولد حسین خبر شهادتش از طریق شبکه‌های اجتماعی به دستمان رسید و به جای تولد، شهادتش را جشن گرفتیم.