آیت الله بهجت: با وجود اینکه مراجع قم امضا کردند که دولت سلطنتی باشد، نه جمهوری، وقتی رضا خان پهلوی در جمع علمای قم و علمای تبعیدی نجف وارد شد، با چکمه وارد شد! خدا می داند کار در زمان پهلوی چه قدر بر اهل علم و علما سخت شد. اهل علم به هیچ وجه نمی توانستند مشغول درس و بحث باشند.
آیت الله محمد تقی بهجت فومنی: آقایی در بروجرد عده ای را درس می داد، پاسبان می آمد آن ها را در شهربانی می برد، آن آقا از جلو و بقیه از عقب و پشت سر او، مدت ها کار آن ها همین بود. آقایی می گفت: تا مشغول به درس می شدیم، پاسبان می آمد و اجازه ها را می خواست و سوال و جواب و بازپرسی می کرد. همیشه کارمان همین بود!
به خدا پناه می بریم، زمانی هارون الرشید به نجف رفت و دید مردم به قبری احترام می گذارند و زیارت می کنند، پرسید که این قبر کیست؟، پیرمردها در جواب او گفتند: « وقتی حیوانی از دست ما فرار می کند، به این جا پناه می برد و از آبا و اجداد خود شنیده ایم که مزار امیرالمومنین علی (ع) است.»، لذا آن جا را زیارت کرد و نماز خواند و گفت: «ای پسر عمو! من به وسیله تو، به این مقام رسیده ام»، ولی در ادامه گفت: «فرزندان تو مرا اذیت می کنند»، دروغ گو! تو متمکن بودی از اذیت آن ها، یا آن ها متمکن بودند که تو را اذیت کنند؟ تا می توانستند دروغ می گفتند و حتی به این مقدار راضی نبودند که ائمه اطهار (ع) به نشر حلال و حرام بپردازند. تا پیش از زمان منصور، بنی عباس با علوییون در برابر بنی امیه و بنی مروان متحد بودند، ولی وقتی منصور روی کار آمد، بین علوییون و عباسیون جدایی انداخت.