قرآن سرتاسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتما اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم هر شب تفسیر آیاتی از این معجره الهی را برای شما آماده میکنیم. در این گزارش تفسیرآیات281-283سوره بقره را میخوانید:سوره بقره آیه 281
وَاتَّقُواْ یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ
و پروا کنید از روزی که در آن به پیشگاه خداوند بازگردانده می شوید و سپس هرکس (جزای) آنچه را کسب کرده، بدون کم وکاست داده می شود و به آنان ستمی نمی رود.(281)
این آیه به منزله ی جمع بندی و هشدار عمومی در پایان آیات ربا است. در تفاسیری همچون کشّاف، المیزان، مجمع البیان، کبیر فخر رازی و برهان آمده است که این آیه، آخرین آیه ای بوده که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده، ولی به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اینجا قرار گرفته است.
پیام ها:
1- قیامت، روز مهمی است. تنوین کلمه (یوماً) اشاره به عظمت آن روز دارد.
2- ربا گرفتن و رسیدن به دنیا، ساده و زودگذر است، آنچه ابدی وباقی است، قیامت است. (واتقوا یوماً)
3- تقوی و یاد قیامت، قوی ترین عامل برای دور شدن از ربا وسایر محرّمات است. (و اتقوا یوماً ترجعون فیه)
4- ضامن اجرای نظام اقتصادی اسلام، ایمان و تقوای مردم است. (واتقوا یوماً)
5 - در معاملات این جهان، امکان کم و کاست هست، ولی در معامله با خداوند هیچگونه کم و کاستی نیست. (توفّی کلّ نفس ما کسبت)
6- ملاک جزا و پاداش، عمل است، نه آرزو. (ماکسبت)
7- نگران انفاق و ترک سود رباهایتان نباشید، از اعمال نیک شما اندکی کاسته نمی شود. (توفّی کلّ نفس... لا یظلمون)
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا تَدَایَنْتُم بِدَیْنٍ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمّیً فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَایَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ مِنْ رِّجَالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَیهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَیهُمَا الْأُخْرَی وَلَا یَأْبَ الْشُّهَدَآءُ إِذَا مَا دُعُواْ وَلَا تَسْئَمُواْ أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً إِلَی أَجَلِهِ ذَ لِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَدَةِ وَ أَدْنی أَلَّا تَرْتَابُواْ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَرَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُواْ إِذَا تَبایَعْتُمْ وَ لَایُضَآرَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ وَإِنْ تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که بدهی مدّت داری (بر اثر وام یا معامله) به یکدیگر پیدا می کنید، آنرا بنویسید. و باید نویسنده ای در میان شما به عدالت (سند را) بنویسد. کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن خودداری کند، همانطور که خدا به او تعلیم داده است. پس باید او بنویسد و آن کس که حقّ بر ذمّه او (بدهکار) است املا کند و از خدایی که پرورگار اوست بپرهیزد و چیزی از آن فروگذار ننماید. و اگر کسی که حقّ بر ذمّه اوست، سفیه یا (از نظر عقل) ضعیف و یا (به جهت لال بودن) توانایی بر املا کردن ندارد، باید ولیّ او (بجای او) با رعایت عدالت (مدّت و مقدار بدهی را) املا کند و دو نفر از مردان را (بر این حقّ) شاهد بگیرد و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از گواهان، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند (انتخاب کنید) تا اگر یکی از آنان فراموش کرد، دیگری به او یادآوری کند. و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای ادای شهادت) دعوت می کنند خودداری نمایند. و از نوشتن (بدهی های) کوچک یا بزرگِ مدّت دار، ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید،) این در نزد خدا به عدالت نزدیکتر و برای ادای شهادت استوارتر و برای جلوگیری از شک و تردید بهتر می باشد، مگر اینکه تجارت و داد و ستد نقدی باشد که در میان خود دست به دست می کنید که ایرادی بر شما نیست که آنرا ننویسید. و هنگامی که خرید و فروش (نقدی) می کنید، (باز هم) شاهد بگیرید و نباید به نویسنده و شاهد (به خاطر حقّگویی) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرد) و اگر چنین کنید از فرمان خداوند خارج شده اید و از خدا بپرهیزید و خداوند (راه درست زندگی را) به شما تعلیم می دهد وخداوند به هر چیزی داناست.(282)
بزرگترین آیه ی قرآن، این آیه است که درباره ی مسائل حقوقی ونحوه ی تنظیم اسناد تجاری می باشد. این آیه نشانه ی دقّت نظر وجامعیّت اسلام است که در دوره جاهلیّت و در میان مردمی عقب افتاده، دقیق ترین مسائل حقوقی را طرح کرده است.
کلمه «تداینتم» از «دَین» به معنای بدهی، شامل هرگونه معامله غیر نقدی، وام و خرید سَلَف می شود.
در حدیث آمده است: اگر کسی در معامله سند و شاهد نگیرد و مالش در معرض تلف قرار گیرد، هرچه دعا کند، خداوند مستجاب نمی کند و می فرماید: چرا به سفارشات من عمل نکردی؟!**کنزالدقائق، ج 2، ص 467.***
اگر دقّت در حفظ حقوق فردی ضروری است، حفظ بیت المال بمراتب ضروری تر است!
تنظیم سند، حتّی در معاملات نقدی مفید است، ولی ضرورت آن به اندازه ی معاملات نسیه نیست. چون در معاملات موعددار، ممکن است طرفهای معامله ویا شاهدان از دنیا بروند یا فراموش کنند، بنابراین لازم است نوشته هم بشود.
از فرمان نوشتن، معلوم می شود که اسناد تنظیم شده ای که همراه با گواهی عادل باشد، قابل استشهاد است.
از این آیه استفاده می شود که جامعه اسلامی باید یکدیگر را در حفظ حقوق حمایت کنند. زیرا هر معامله ای، نیاز به کاتب و چند شاهد دارد.
در زمانی که در تمام جزیرة العرب به گفته مورخان، 17 باسواد بیشتر نبوده، این همه سخن از نوشتن، نشانه ی توجّه اسلام به علم وحفظ حقوق است.
پیام ها:
1- ایمان، بستر ومقدّمه عمل به احکام، وخطاب؛ (یا ایّها الّذین آمنوا) تشویقی برای عمل به احکام است.
2- مدّت بدهکاری، باید روشن باشد. (الی اجل مسمّی)
3- برای حفظ اعتماد و خوش بینی به همدیگر و آرامش روحی طرفین و جلوگیری از فراموشی، انکار و سوءظنّ، باید بدهی ها نوشته شود. (فاکتبوه)
4- برای اطمینان و حفظ قرارداد از دخل وتصرّف احتمالی طرفین، سند باید با حضور طرفین وتوسط شخص سوّمی نوشته شود. (ولیکتب بینکم کاتب)
5 - نویسنده ی قرار داد، حقّ را در نظر گرفته و عین واقع را بنویسد. (بالعدل) شرط گزینش نویسنده ی اسناد، داشتن عدالت در قلم است.
6- به شکرانه سواد و علمی که خداوند به ما داده است، کارگشایی کنیم. (ولا یأب کاتب ان یکتب کما علّمه اللّه)
7- اهل هر فن وحرفه ای مسئولیّت ویژه دارد، کسی که قلم دارد باید برای مردم بنویسد. (ولا یأب کاتب ان یکتب)
8 - باید بدهکار که حقّ بر ذمّه اوست، متن قرار داد را بگوید و کاتب بنویسد، نه آنچه را بستانکار ادعا نماید. (و لیملِل الّذی علیه الحقّ)
9- اقرار انسان علیه خودش، قابل قبول است. (فلیملل الذی علیه الحقّ)
10- بدهکار، هنگام املای قرارداد باید خدا را در نظر بگیرد و چیزی را فروگذار نکند و تمام خصوصیّات بدهی را بگوید. (ولیتّق اللّه ربّه)
11- تدوین قانون باید به گونه ای باشد که حقّ ناتوان ضایع نشود. اگر بدهکار، سفیه یا ضعیف و ناتوان و یا گنگ و لال بود، سرپرست و ولیّ او متن قرارداد را بگوید و کاتب بنویسد. (فان کان الذی علیه الحقّ سفیهاً او ضعیفاً... فلیملل ولیّه)
12- سفیهان وناتوانان در مناسبات اجتماعی، نیازمند ولیّ هستند. (فلیملل ولیّه)
13- توجّه به حقوق طبقه محروم و اقشار ضعیف، از سوی مسئولان وسرپرستان لازم است. (فلیملل) صیغه امر نشانه لزوم این کار است.
14- مردان، در گواه شدن وگواهی دادن بر زنان مقدّم می باشند. (شهیدین من رجالکم)
15- گواهان باید عادل ومورد اطمینان و رضایت طرفین باشند. (ممن ترضون)
16- هر کدام از مردها به تنهایی می توانند شاهد باشند، ولی اگر شاهد یک مرد و دو زن بود، آن دو زن به اتفاق هم ادای شهادت کنند. تا اگر یکی لغزش یا اشتباه کرد، نفر دوّم یادآوری کند. (فتذکّر احدیهما)
دو زن به جای یک مرد در گواهی، یا به خاطر روحیّه ی ظریف و عاطفی آنهاست و یا به جهت آن است که معمولاً زنان در مسائل بازار و اقتصاد حضور فعّال ندارندو آشنایی آنها با نحوه ی معاملات کمتر است.
17- اگر برای شاهد گرفتن از شما دعوت کردند، خودداری نکنید، گرچه گواه شدن بدون دعوت واجب نیست. (ولا یأب الشهداء اذا ما دعوا)
18- مبلغ قرارداد مهم نیست، حفظ اطمینان و حقّ الناس مهم است. (ولاتسأموا ان تکتبوه صغیراً او کبیراً)
19- ثبتِ سند به صورت دقیق و عادلانه سه فایده دارد:
الف: ضامن اجرای عدالت است. (اقسط)
ب: موجب جرأت گواهان بر شهادت دادن است. (اقوَم)
ج: مانع ایجاد بدبینی در جامعه است. (ادنی ألاّ ترتابوا)
20- اگر فایده واسرار احکام برای مردم گفته شود، پذیرفتن آن آسان می شود. (ذلکم اقسط...)
21- معطل شدن امروز برای نوشتن قرارداد، بهتر از فتنه و اختلاف فرداست. (ادنی الا ترتابوا)
22- در معاملات نقدی، لزومی به نوشتن نیست. (اِلاّ أن تکون تجارة حاضرة)
23- در معاملات نقدی، اگرچه نوشتن لازم نیست، ولی شاهد بگیرید. (فلیس علیکم جناح ألاّ تکتبوها واشهدوا اذا تبایعتم)
24- کاتب و شاهد در امان هستند و نباید به خاطر حقّ نوشتن و حقّ گفتن مورد آزار و اذیّت یکی از طرفین قرار گیرند. (لایضارّ کاتب ولاشهید)
25- اگر ادای شهادت و یا نوشتن قرارداد، نیازمند زمان یا تحمّل زحمتی بود، باید شاهد و کاتب به نحوی تأمین مالی شوند وگرنه هر دو ضرر خواهند کرد. (ولا یضارّ کاتب ولا شهید)
26- کاتب وشاهد حقّ ندارند سند را به گونه ای تنظیم کنند که به یکی از طرفین ضرری وارد شود. (لایضارّ کاتب ولاشهید)
27- هرگونه خدشه در سند، از هرکس که باشد، فسق و گناه است.(فانّه فسوق)
28- کاتب و شاهد، مرزبان حقوق مردم هستند و شکستن مرزها همان خروج از مرز وفسق است.(فانّه فسوق)
29- قلب پاک و با تقوی، همچون آینه علوم و حقایق را می گیرد. (واتقواللّه و یعلّمکم اللّه)
30- خداوند تمام نیازهای مادّی و معنوی شما را می داند و بر اساس آن، احکام و قوانین را برای شما بیان می کند. قانون گذار باید آگاهی عمیق و گسترده داشته باشد. (واللّه بکل شی ء علیم)
وَإِنْ کُنْتُمْ عَلَی سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ کَاتِباً فَرِهَنٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَنَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَاتَکْتُمُواْ الْشَّهَدَةَ وَمَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ ءَاثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ
و اگر در سفر بودید و نویسنده ای نیافتید، وثیقه ای بگیرید و اگر به یکدیگر اطمینان داشتید (وثیقه لازم نیست.) پس کسی که امین شمرده شده، امانت (و بدهی خود را بموقع) بپردازد و از خدایی که پروردگار اوست پروا کند. و شهادت را کتمان نکنید و هر کس آنرا کتمان کند، پس بی شک قلبش گناهکار است و خداوند به آنچه انجام می دهید داناست.(283)
هرگاه برای تنظیم سند بدهی نویسنده ای نبود، می توان از بدهکار گرو و وثیقه گرفت، خواه در سفر باشیم یا نباشیم. بنابراین جمله ی (ان کنتم علی سفر) برای آن است که معمولاً در سفرها انسان با کمبودها برخورد می کند. نظیر جمله ی (اذا حضر احدکم الموت الوصیة) یعنی هنگامی که مرگ به سراغ شما آمد وصیّت کنید. با اینکه می دانیم وصیّت مخصوص زمان مرگ نیست، لکن آخرین فرصت آن، زمان فرا رسیدن مرگ است.
پیام ها:
1- شرط وثیقه، بدست گرفتن و در اختیار بودن است. (مقبوضة)**امام باقر علیه السلام فرمود: «لارهن الاّمقبوضة» رهن، بدون قبض نمی شود.تهذیب، ج 7، ص 176.***
2- کار از محکم کاری عیب نمی کند، در برابر طلب، وثیقه بگیرید.(فرهان مقبوضة)
3- جایگاه افراد در احکام تفاوت دارد. برای ناشناس رهن وبرای افراد مطمئن بدون رهن. (فرهان مقبوضة فان أمن...)
4- نگذارید اعتمادها و اطمینان ها در معاملات سلب شود. (فان امن بعضکم بعضاً فلیؤدّ الذی اؤتمن) فلسفه رهن گرفتن، اطمینان است که اگر بدون آن اطمینان بود، رهن گرفتن ضرورتی ندارد.
5 - افراد آگاه به حقوق مردم، در برابر مظلومان مسئولند. (ولاتکتموا الشهادة)
6- آنجا که بیان حقّ لازم است، سکوت حرام است. (ومن یکتمها فانّه اثمٌ قلبه)
7- انحراف درونی، سبب انحراف بیرونی می شود. قلب گناهکار، عامل کتمان گواهی می شود. (ولم یکتمها فانّه آثم قلبه)
8 - ایمان به اینکه خداوند همه کارهای ما را می داند، سبب پیدایش تقوا وبیان حقایق است. (واللّه بما تعملون علیم)