آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 37 سوره مبارکه «اعراف» به ستمکارترین مردم اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ ۚ أُولَٰئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِّنَ الْکِتَابِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ؛ چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ بستند، یا آیات او را تکذیب کردند؟! آنها نصیبشان را از آنچه مقدّر شده (از نعمتها و مواهب این جهان) مىبرند، تا زمانى که فرستادگان ما (و فرشتگان قبض روح) به سراغشان آیند که جانشان را بگیرند، از آنها مىپرسند: «کجایند معبودهایى که غیر از خدا مىخواندید؟! (چرا به یارى شما نمىآیند؟!)» مىگویند: «آنها (همه) از نظر ما پنهان و گم شدند» و به زیان خود گواهى مىدهند که کافر بودند».(اعراف/ 37)
در این آیه قسمتهاى مختلفى از سرنوشت شومى که در انتظار افتراگویان و تکذیبکنندگان آیات خدا است، بیان شده. نخست به چگونگى حال آنها به هنگام مرگ اشاره کرده مىفرماید: «چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مىبندند و یا آیات او را تکذیب مىکنند»؟! (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ).
همان طور که در سوره «انعام» ذیل آیه 21 اشاره کردهایم، در چندین آیه از قرآن با تعبیرهاى مختلفى، «ستمکارترین مردم» معرفى شدهاند، ولى صفاتى که براى آنها بیان شده، همه به یک ریشه باز مىگردد و آن شرک و بت پرستى و تکذیب آیات پروردگار است.
در آیه مورد بحث، علاوه بر تکذیب آیات الهى، تهمت و افتراء بر خدا به عنوان صفت بارز آنان، ذکر شده است.
با توجه به این که: از دیدگاه قرآن، ریشه تمام بدبختىها شرک، و سرمایه همه سعادتها توحید است، روشن مىشود: چرا این افراد گمراه و گمراه کننده، ستمکارترین مردمند؟
اینها هم به خویشتن ظلم مى کنند، و هم به جامعهاى که به آن تعلق دارند، بذر نفاق و پراکندگى را در همه جا مىپاشند و مانع بزرگى بر سر راه وحدت صفوف و پیشرفتها و اصلاحات واقعى هستند.
سپس وضع آنها را به هنگام مرگ چنین توصیف مىکند: «آنان چند روزى بهره خود را از آنچه برایشان مقدر شده است مىبرند و از نعمتهاى مختلف، سهم خود را مىگیرند، تا پیمانه عمرشان لبریز گردد و به اجل نهایى برسد، در این هنگام فرشتگان ما که مأمور گرفتن ارواحند به سراغ آنها مىآیند» (أُولئِکَ یَنالُهُمْ نَصیبُهُمْ مِنَ الْکِتابِ حَتّى إِذا جائَتْهُمْ رُسُلُنا یَتَوَفَّوْنَهُمْ).
منظور از «کتاب» در جمله بالا مقدّراتى است که خداوند براى بندگان خود از نعمتهاى مختلف این جهان قرار داده است، اگر چه، بعضى از مفسران احتمال دادهاند: منظور از «کتاب»، کیفر الهى و یا اعم از هر دو بوده باشد.
ولى با توجه به کلمه «حَتّى» که معمولاً اشاره به پایان چیزى است، روشن مىشود که: منظور تنها نعمتهاى گوناگون دنیا است که هر کسى اعم از نیکوکار و بدکار، سهمى از آن دارد و به هنگام مرگ پایان مىگیرد، نه کیفرها و مجازاتهاى الهى که با مرگ پایان نمىیابد.
و تعبیر به «کتاب» از این مقدّرات، به خاطر آن است که شباهت به مسائلى دارد که سهمبندى و نوشته مىشود.
به هر حال از لحظه مرگ مجازاتهاى آنها شروع مىشود، نخستین بار با توبیخ و سرزنش فرشتگان پروردگار که مأمور گرفتن جانشان هستند روبرو مىشوند، «آنها مىپرسند کجا هستند معبودهایى که غیر از خدا مىپرستیدید» (قالُواأَیْنَ ما کُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ).
یک عمر از آنها دم مىزدید و همه چیز خود را نابخردانه در پاى آنها مىریختید؟!
آنها چون دست خود را از همه چیز کوتاه مىبینند و پندارهایى را که درباره معبودهاى ساختگى داشتند همچون نقش بر آب مشاهده مىکنند، در پاسخ مىگویند: «آنها همه گم شدند و از ما دور گشتند» (قالُوا ضَلُّوا عَنّا).
اثرى از آنها نمىبینیم و هیچ گونه قدرتى بر دفاع از ما ندارند، و تمام عبادات ما براى آنها بیهوده بود.
سرانجام مىافزاید: «و به این ترتیب خودشان بر ضد خود گواهى مىدهند که کافر بودند» (وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرینَ).
گر چه ظاهر مسأله این است که فرشتگان سؤالى مىکنند و آنها نیز پاسخ مىگویند، ولى در واقع این یکى از مجازاتهاى روانى براى آنها است که آنها را متوجه وضع ناگوارى که بر اثر اعمالشان دامن آنها را گرفته است مىنمایند و به آنها نشان مىدهند که:
چگونه یک عمر در بیراههها سرگردان بوده و تمام سرمایههاى وجود خود را از دست دادهاند، و هیچ چیز نیاندوختهاند؟
در حالى که راه بازگشت به روى آنها بسته است و این نخستین تازیانه آتشین مجازات الهى است که بر روح آنها نواخته مىشود.