با گذشت چهارده قرن از ظهور دین اسلام و با توجه به اختلافات و جداییهایی که میان مسلمانان افتاده و موجب بروز وضعیت تأسفبارِ امروزِ جامعه اسلامی شده است؛ ضرورت شناخت دوباره اسلام ناب و خالص بیش از پیش احساس میشود و یکی از بهترین راهها برای دستیابی به چنین شناختی گوشفرادادن به فریادها و نجواهای کسی است که حبیب و همراه همیشگی رسول خدا بود. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد امیرالمؤمنین(ع) این است که وقایع مهم تاریخ زندگی خود را با دقت و ظرافت تمام بیان کرده است و حالا فرصتی فراهم آمده است که با قلم شیوای حجتالاسلاموالمسلمین محمد محمدیان در کتاب «علی(ع) از زبان علی(ع)» که به تازگی رونمایی شده است؛ زندگی این اسطوره تکرارنشدنی تاریخ اسلام را از زبان خودش مطالعه کنیم.
علت نامگذاری این کتاب این است که تمامی ماجراهای آن از زبان امیرالمؤمنین(ع) بیان شده است که این سبکِ نگارشِ زندگینامه ائمه اطهار در نوع خود ابتکاری ویژه است. یقیناً مطالعه زندگی پرفراز و نشیب امیرالمؤمنین از زبان خودش زیبایی این اثر را مضاعف کرده است. این کتاب تمام وقایع مهم زندگانی پربرکت امیرالمؤمنین(ع) از تولد و رشد در کنار پیامبر(ص) تا شهادت مظلومانه ایشان را از زاویه اولشخص بیان کرده است.
میتوان این کتاب را رمانی جذاب دانست که خواندن یک صفحه از آن، مخاطب را ترغیب به خواندن تمام کتاب میکند. «علی(ع) از زبان علی(ع)» کتابی گیرا و جوانپسند است که حتی در طراحی جلد آن نیز هوشمندانه و فاخر عمل شده است.
زبان این کتاب روان، بدون تکلف و فارغ از هرگونه کلمات دشوار است که فهم مطالب را برای عامه مردم آسان و برقراری ارتباط با مخاطب را قویتر میکند. در تدوین این کتاب از منابع اصیل و معتبری استفاده شده که در پاورقیهای فراوانِ آن به این منابع اشاره شده است.
این کتاب دارای 10 فصل با عناوین دوران مکه، دوران مدینه، دوران خلفا، دوران خلافت، دوران جنگ جمل، دوران جنگ صفین، دوران حکمیت، دوران جنگ نهروان، دوران غارتها و دوران شهادت است.
در ادامه یک بند از کتاب «علی(ع) از زبان علی(ع)» را مطالعه میکنید.
(در جنگ خندق) آن روز بزرگترین پهلوان قریش، بلکه برترین جنگجوی عرب، عمروبن عبدِوَد به میدان آمده بود و همچون شتر مست صدا در گلو میپیچاند و میغرید و مبارز میطلبید؛ پیوسته اشعار حماسی میخواند؛ گاهی با نیزهاش بازی میکرد و گاهی شمشیرش را میچرخاند. اما کسی از مسلمانان به مبارزه با او برنخاست؛ زیرا کسی امید پیروزی بر او را نداشت تا بر سر غیرت بیاید و از روی بصیرت در مقابل او اظهار وجود کند! رسول خدا با اشارهای مرا فراخواندند و با دست خود عمامهای بر سرم بستند و همین شمشیر را که امروز همراهم است به دست من دادند. برای مقابله با عمروبن عبدِوَد رهسپار میدان نبرد شدم. (موقعیت سنی و جسمی من در برابر او چنان بود که) زنان مدینه از نگرانی برای من میگریستند و از کشتهشدن من به دست وی بیمناک بودند! خداوند او را به دست من هلاک کرد؛ هرچند عرب برای او هماوردی تصور نمیکرد و پهلوانی در ردیف وی نمیشناخت.