روز شهادت امام باقر حضرت محمد بن علی بن الحسین سلام اللّه علیهم در هفتم ذی الحجه سال یکصد و چهارده هجری در عهد خلافت هشام بن عبدالملک واقع شده است. به مناسبت این روز به دو نمونه از برخورد حضرت امام باقر با مخالفان اعتقادی خویش اشاره میشود که حضرت با رفتار خود زمینه هدایت آنها را فراهم آورد؛
محمد بن منکدر یکی از زهّاد و متصوفه آن عصر است؛ میگوید در یک روز بسیار گرم به خارج شهر مدینه رفته بودم، چشمم افتاد به محمد بنعلی الباقر در حالی که غرق در عرق شده بود و به دو غلام سیاه تکیه کرده بود و معلوم بود که برای کاری از کارهای دنیا از قبیل سرکشی به امور زراعتی آمده است. در دل خود گفتم ببین بزرگی از بزرگان قریش چگونه حرص دنیا او را وادار کرده است که در این هوای گرم اینجا آمده است. خوب است او را موعظه ای کنم. جلو رفتم و سلام گفتم و با صدای بلند سلام مرا پاسخ داد. من گفتم: شما یکی از بزرگان قریش هستید و سزاوار نیست در یک چنین هوای گرمی در طلب دنیا بیرون آیید. اگر اکنون در همین حال مرگ برسد و روح شما قبض بشود، چه جوابی نزد خدا خواهید داشت؟ می گوید امام این حرف را شنید، فرمود: به خدا اگر در همین حال مرگ مرا فراگیرد، در حالی رسیده است که مشغول اطاعت خدا هستم. من این کار را برای تحصیل روزی و برای این که به تو و امثال تو احتیاجی نداشته باشم می کنم. من باید از آن روزی بترسم که مرگ من برسد در حالی که من مشغول معصیت هستم. محمد بن منکدر می گوید گفتم: خدا تو را رحمت کند که خواستم تو را موعظه کنم و متنبه سازم، تو مرا موعظه کردی و متنبه ساختی و مرا به اشتباه خود متوجه ساختی. امام باقر با این عمل و این منطق خود به آن مرد صوفی مآب و سایر کسانی که در اشتباه به سر می بردند فهماند که در اسلام کار و کوشش برای اداره زندگی گناه نیست، بلکه عین اطاعت و عبادت حضرت حق است.«مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 338 و 339 »
نمونه دیگیر آن به برخورد امام باقر (ع) با مردی مسیحی است که او به صورت سخریه و استهزاء، کلمهی «باقر» به کلمه ی «بقر» یعنی گاو را تصحیف کرد و معاذ الله به آن حضرت گفت: «انت بقر» یعنی تو گاوی.
امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم. » .
مسیحی: تو پسر زنی هستی که آشپز بود. حضرت در پاسخ فرمودذندکه شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود.
مجدد مرد مسیحی دست از گستاخی بر نداشت و گفت: مادرت سیاه و بی شرم و بدزبان بود. که امام در ج.اب فرمودند: اگر این نسبتها که به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.
مشاهده ی این مقدار حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه ی مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند و سرانجام مرد مسیحی پس از مدتی مسلمان شد. «بحارالانوار ، جلد 11، حالات امام باقر، صفحه ی 83.»