شرط رهایی از عذاب الهی از دیدگاه امام‌ رضا (ع)

یازدهم ذی‌القعده مصادف است با ولادت "عالم آل محمد" پادشاه و شاه کرم ایران زمین" شمس الشموس" امام رضا (ع)؛ کنیه، این حضرت ابوالحسن وابوعلی است و القاب این بزرگوار؛ صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر و مشهورترین آن رضا است و از این روی به این بزرگوار" رضا" می‌گویند که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند.

یکی دیگر از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان است. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان است و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملا این مطلب روشن می‌شود که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

امام رضا علیه السلام تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و مدت امامت امام هشتم(ع) در حدود ۲۰ سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: ۱۰ سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون، پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود، پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مامون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

اخلاق امام رضا (ع) :

از ابراهیم بن عباس نقل شده است که گفت: «هیچ کس را فاضل‌تر از ابوالحسن رضا علیه‌السلام ندیده و نشنیده ام. از او چیزهایی دیده‌ام که از هیچ کس ندیدم: هرگز ندیدم با سخن گفتن به کسی جفا کند؛ ندیدم کلام کسی را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود؛ هیچ‌گاه حاجتی را که می‌توانست برآورده سازد، رد نمی‌کرد؛ هرگز پاهایش را پیش روی کسی که نشسته بود دراز نمی‌کرد؛ ندیدم به یکی از دوستان یا خادمانش دشنام دهد؛ هرگز ندیدم در خنده‌اش قهقهه بزند بلکه خنده او تبسم بود؛ چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش می‌آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتی دربان و نگهبان را بر سفره خویش می‌نشانید و با آن‌ها غذا می‌خورد؛ شب‌ها کم می‌خوابید و بسیار روزه می‌گرفت؛ سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمی‌داد و می‌فرمود: این سه روز برابر با روزه یک عمر است؛ بسیار صدقه پنهانی می‌داد».

ایشان از عابدترین مردم در زمان خود و بالاترین آن‌ها در پارسایی و تقوی بود، تا جایی که دشمنان آن حضرت هم بدان معترف بودند و نمی‌توانستند آن را انکار کنند.

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامی‌ که امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: " ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان پیامبر خدا(ص) برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد". امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن شد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت کنند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: " کلمه لا اله‌ الا الله حصار من است پس هرکس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود. " سپس امام فرمودند: " اما این شروطی دارد و من خود از جمله آن شروط هستم".

این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه "لااله‌الاالله" که مقوم اصل توحید در دین است، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام است که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

مناظرات امام (ع) :

به دستور مامون علی ابن موسی الرضا(ع) مناظراتی در مجلس مامون برگزار می‌کردند. در یکی از این مناظرات علی ابن موسی(ع) با دانشمندان ادیان دیگر از جمله زرتشتی (هربذه اکبر)، یهودی (راس الجالوت)، مسیحی (جاثلیق) و صائبی (عمران) به مباحثه پرداخت و هر کدام را با استفاده از کتاب و عقاید مورد قبول آن شخص مغلوب کرد. در پایان مناظره عمران اسلام آورد و از طرف علی ابن موسی سرپرست صدقات بلخ قرار گرفت.

تالیفات علی بن موسی رضا(ع) :

از علی بن موسی رضا برخی تالیفات یاد شده که علمای شیعه از آنها به اجمال و تفصیل یاد کرده‌اند، اما مؤلفات وی، به تفضیل، عبارت‌اند از: آنچه به محمد بن سنان در پاسخ پرسش‌های وی در خصوص علل احکام شرعی نوشته‌ است.

عللی که فضل بن شاذان گوید آنها را از علی بن موسی رضا، یکی پس از دیگری، شنیده و جمع آوری کرده‌است و به علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری اجازه روایت آن‌ها را از وی از علی بن موسی رضا داده‌است.

سه رساله که برای مامون عباسی درباره اسلام و دستورهای دینی نوشته ‌است. این سه رساله را صدوق در عیون اخبار الرضا با اسناد متصل ذکر کرده‌ است.

مختصر احادیثی گهربار از امام رضا(ع(:

*ایمان چهار رکن دارد: ۱ ـ توکّل بر خدا ۲ ـ رضا به قضای خدا ۳ ـ تسلیم به امر خدا ۴ ـ واگذاشتن کار به خدا.

*به راستی کسی که در پی افزایش رزق و روزی است تا با آن خانواده خود را اداره کند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.

*بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: زمانی برای مناجات با خدا، زمانی برای تأمین معاش، زمانی برای معاشرت با برادران و معتمدانی که عیب‌هایتان را به شما می‌شناسانند و در دل شما را دوست دارند و ساعتی برای کسب لذّت‌های حلال. با بخش چهارم توانایی انجام دادن سه بخش دیگر را به دست می‌آورید.

* مومن٬ مومن نیست مگر آنکه سه خصلت در او باشد: رازپوشی٬ مدارا با مردم٬ و شکیبایی در سختی و گرفتاری.

* نصف عقل آدمی اظهار دوستی و محبت به عموم مردم است.

*بعد از انجام‌ واجبات، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن، نزد خداوند بزرگ‌ نیست.

* از امام‌ رضا (ع) از حقیقت‌ توکل‌ سؤال‌ شد. فرمود: این‌ که‌ جز خدا از کسی‌ نترسی.

* خداوند شراب را حرام کرده برای آنکه منشا فساد اجتماعی است. عقل را از درک حقایق باز می‌دارد، حیا را از شرابخور می‌برد و در مواجهه با مردم، شرم نمی‌کند و با این همه باعث بیماری نهانی در اعضای داخلی می‌شود.