نخستین جلسه از سلسله جلسات سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین حسین انصاریان در دهه صادقیه در حسینیه همدانیهای مشهد مقدس برگزار شد. این جلسات به مدت 10 شب در این مکان برگزار میشود.
حجتالاسلام و المسلمین انصاریان در این جلسه اطاعت از خداوند، پیغمبر و اهل بیت(ع) را ضامن خوشبختی و سعادت دنیوی و اخروی دانست و اظهار کرد: اطاعت از خداوند، پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) واجب است، اما این واجب به معنای اجبار نیست، خداوند؛ رحیم، کریم، عفو، غفور و ودود است و در اطاعت به ما زور نگفته، بلکه ما را خلق کرده و مصلحت و سعادت ما را در این میبیند که حرفهایش را گوش بدهیم. خداوند، پیغمبر و اهل بیت(ع) میدانند که ما با چه نوع زندگی اهل خوشبختی دنیا و آخرت میشویم؛ لذا از اطاعت دست برندارید، جدا زندگی نکنید.
وی خاطرنشان کرد: شرح حال علامهٔ مجلسی(ره)، این مرد الهی را خیلی وقت پیش، یکی از علمای خراسان در هزار صفحه نوشت و بسیار زحمت کشید که این مرد بزرگ را بشناساند؛ علامه روایتی را از حضرت رضا(ع) نقل کرده که بسیار کوتاه است و اگر این روایت با خودکار یا خودنویس بر روی کاغذ نوشته شود، یک خط نمیشود؛ اما جزو روایاتی است که باید بگوییم در بین بسیاری از روایات چشم و چراغ روایات است. من به توفیق خداوند، بیش از 55 سال است که با روایات و احادیث سر و کار دارم؛ روایتی از امام رضا(ع) نقل شده بود که برای من بسیار مهم بود، لذا وقتی آن را دیدم، سریع یادداشت کردم. امام رضا(ع) میفرمایند: «جف القلم بحقیقة الکتاب من الله بالسعادة لمن آمن و التقی و بالشقاوة من الله تبارک و تعالی لمن کذب و عصی».
این مفسر قرآن کریم با بیان اینکه امام رضا(ع) مانند پدرانشان تا پیغمبر(ص) و مانند فرزندان دیگرشان از حضرت جواد(ع) تا امام عصر(عج)، چشمهٔ جوشان علم خداوند بودند، گفت: خداوند این چهارده نفر را به دریای دانش خود وصل کرده و روی همین حساب است که اطاعت از این چهارده بزرگوار تا قیامت واجب است؛ چون مافوق خودشان را ندارند و اگر ما در آسیا، آمریکا، آفریقا، اروپا و اقیانوسیه، نسبت به ملک و ملکوت، نسبت به دنیا و آخرت، نسبت به وجود انسان، عالمتر از این چهارده نفر را داشتیم، واجب بود که از آن عالمترها اطاعت کنیم.
وی اطاعت از خداوند را اجباری ندانست و اظهار کرد: قاعدهای در علم اصول است که اساتیدمان در زمان طلبگی به ما یاد دادند و این قاعده عقلی است نه شرعی. این قاعدهٔ عقلی میگوید: «ترجیح بلا مُرَجِّح؛ بر حکیم قبیح است» خدا حکیم است، کلمهٔ حکیم در قرآن بسیار آمده و این حکیم بر ما واجب کرده که طبق آیهٔ ولایت اطاعت از سه نفری که در آن مطرح هستند، واجب است «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» آن سه نفر، (پروردگار، پیغمبر و «الذین یقیمون الصلاة») است که سنّی و شیعه نوشتهاند آیه دربارهٔ «اهلبیت پیغمبر» است؛ البته بعضی از سنّیها نوشتهاند که بخش سوم آیه در ارتباط با امیرالمؤمنین(ع) است، اما پیغمبر(ص) اسلام طبق روایات خودتان، یک امام که برای بعد خودش معرفی نکرد؛ اگر یک امام معرفی کرده، مدرکش را بیاورید! نه در مدارک ما هست و نه در مدارک شما. خود شما این روایت بسیار پرقیمت را نقل کردید که وقتی آیهٔ «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نازل شد، جابر بن عبدالله انصاری که خودش، پدرش، پدربزرگش، پدرِ پدربزرگش و مادرانش عرب اصیل بودند، پیش پیغمبر آمد و گفت: «یا رسول الله، من قرآن میخوانم و به این آیه رسیدهام: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»، من دو بخش این آیه را خوب میفهمم، «اطیعوا الله» امر است و امر بر وجوب دلالت دارد و اطاعت از خدا واجب است، اما یا رسول الله من معنی «اولی الامر» را نمیفهمم» این روایت را ما شیعهها نداریم و من این مطلب را از جلد اول «ینابیع الموده» چهار جلدی که نویسندهاش یک عالم حنفی مذهب سنی است نقل میکنم. این عالم سنی با سند نقل میکند و میگوید: «پیغمبر دستش را روی شانهٔ امیرالمؤمنین(ع) گذاشت و گفت: جابر، منظور خدا از این «اولی الامر» که خودش، قرآن و همهٔ واقعیاتش را در سینهٔ من ریخته، این علی بن ابیطالب است، بعدش فرزندش امام حسن، بعد امام حسین، بعد علی بن حسین و بعد پیغمبر(ص)، امام باقر تا امام زمان(عج) را شمرد».
اطاعت از خداوند واجب است، اما واجب به معنی اجبار نیست
وی افزود: اگرچه «اطیعوا الله» امر است و امر بر وجوب دلالت دارد و اطاعت از خدا واجب است، اما واجب به معنی اجبار نیست؛ بلکه واجب به این معناست که شما بدون اطاعت از خدا، نه در دنیا و نه در آخرت خوشبخت نمیشوید؛ البته میتوانید هم اطاعت نکنید، مگر تمام مردم دنیا اکنون مطیع خدا هستند و مگر خدا به آنها زور گفته است؟ پروردگار عالم راه را نشان میدهد، اگر میخواهید در دنیا امنیت داشته باشید، لقمهٔ حلال داشته باشید، خودتان خوب باشید، زن و بچهتان خوب باشند، خورشید اطاعت از خدا باید در زندگی شما طلوع داشته باشد؛ اگر هم نمیخواهید، کاری به کارتان ندارم و فقط نان و آبتان را میدهم، اما بدانیم خوشبختی همه جانبهٔ ما در گرو اطاعت از پروردگار مهربان عالم است.
حجتالاسلام و المسلمین انصاریان به باز بودن دَرِ علم همه امامان و پیغمبران به روی مردم اشاره و عنوان کرد: خدا هر امام و پیغمبری که برای مردم آورد، دَرِ علم، اخلاق و ایمانش را به روی مردم باز کرد تا وقتی از دنیا رفت و یا شهید شد. ما در این 124 هزار پیغمبر و چهارده معصوم اصلاً دَرِ بسته نمیبینیم؛ این بزرگواران همواره پاسخگوی مردم بودند. نقل است امیرالمؤمنین(ع) گرم جنگ و در حمله به دشمن بود که یک نفر آمد و یک مسأله راجع به پروردگار پرسید، یکی از این جنگجویان گفت: بندهٔ خدا اکنون چه وقت مسأله است؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اصلاً ما داریم جنگ میکنیم که مسألهٔ خدا برای مردم حل شود، برای چه به او ایراد میگیری؟ حضرت شمشیرش را در غلاف کرد و گفت: خیلی راحت مسألهات را بگو و نگران نباش! مسألهاش را گفت و امیرالمؤمنین جواب داد و سپس جنگ را ادامه داد.
راستگو و امین باشید و از پیغمبر اطاعت کنید
وی به توصیههای عملی و اخلاقی امام صادق(ع) در زندگی دنیوی اشاره کرد و افزود: روزی شخصی بعد از اعمال حج برای زیارت پیغمبر به مدینه آمد و گفت بروم امام خود را ببینم، به در خانهٔ امام صادق(ع) آمد، دید اتاق شلوغ است، یک گوشه نشست. خلوت که شد، امام صدایش کرد و فرمود: جوان جلو بیا! آمد و روبروی حضرت زانو زد، امام فرمود: خدا پدرت را رحمت کند، شیعهٔ واقعی ما بود، پدرش کوفی بود. آن جوان به امام صادق(ع) عرض کرد: یا ابن رسول الله! ما که هر سال نمیتوانیم به مدینه بیاییم، شاید من اکنون که از شما خداحافظی کردم و رفتم، دیگر تا آخر عمرم نتوانم به مدینه بیایم یا تا آخر عمرم شما را دیگر زیارت نکنم و عمر شما یا عمر من کفاف ندهد، یک نصیحت به من داشته باشید که تا آخر عمرم برای من بس باشد و نیاز به نصیحت دیگران نداشته باشم. حضرت فرمود: اول «علیک بصدق الحدیث و اداء الامانه؛ آدم راستگو و امینی باش و از کذب و خیانت پرهیز کن؛ وقتی به کوفه برگرشتی، زبانت زبان صدق باشد؛ زبان ریا، نفاق، دورویی، و کلاهگذاری سر مردم نباشد» مردم فکر میکنند لسان صدق یعنی مثلاً به همسرت دروغ نگو؛ اگر میگویی کفش میخرم، همان روز بخر و ببر. این صدق است، اما این جزیی از صدق است؛ زبان صدق یعنی زبانی که در حرف آن روغنِ سیاهِ بدبویِ کثیف ریا نیست. زبان صدق یعنی زبانی که دوز و کلک ندارد؛ زبانی که سر مردم کلاه نمیگذارد؛ زبانی که مردم را گمراه نمیکند، زبانی که مردم را فریب نمیدهد؛ «علیک بصدق الحدیث»، در اینجا حدیث یعنی گفتار، راست بگو! دوم «و اطیعوا الرسول»، از پیغمبر من هم اطاعت کنید. پیغمبر اکرم را خودِ خدا معرفی کرده است: «ما ارسلناک الا رحمة للعالمین»، یعنی دریای رحمت که به تمام جهانیان فراگیر است. بیایید و تشنگی دنیا و آخرتتان را اینجا سیراب کنید.