چرا امام حسن(ع) جنگ و شهادت را انتخاب نکرد؟+پاسخ رهبر معظم انقلاب

شنیدن فضایل و برخی ابعاد و ویژگی‌های شخصیتی ائمه (ع) در کلام بزرگان دین باعث ایجاد نگرش و معرفتی نوین در افکار شیعیان می‌شود. در واقع ایام ولادت‌ها و شهادت‌های آن بزرگواران باید فرصتی جهت تبیین معارف و فضایل این بزرگواران باشد تا جامعه اسلامی ضمن اینکه به غم و شادی می‎پردازد، به شعور و معرفت عترت(ع) نیز برسد.

در عصرما رهبر معظم انقلاب اسلامی پیوسته در مناسبات مختلف با نوع نگاه و بصیرت نافذشان بارها و بارها به مناسبات مختلف به بیان مسائل و عبرت‌هایی از ماجراهای اهل‌بیت(ع) پرداختند، امروزه پس از گذشت سال‌ها از آن طرح بحث‌ها، وقتی کمی دقیق می‎شویم، قیمت و بصیرت چنین افرادی برایمان بیش از پیش نمایان می‌شود و لزوم به کارگیری آنها در جامعه را به وضوح حس می‎کنیم.

در ادامه بیاناتی از رهبر معظم انقلاب درباره علت اینکه امام حسن مجتبی(ع) جنگ و شهادت را انتخاب نکردند، منتشر می‌شود:

غبار غلیظ نفاق در زمان امام حسن(ع)

دوران دشوار هر انقلابى، آن دورانى است که حق و باطل در آن ممزوج بشود. ببینید امیرالمؤمنین(ع) از این مى‌نالد: «ولکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنا لک یستولى الشّیطان على اولیائه». در دوران پیامبر(ص) این‌طورى نبود. در دوران پیامبر، صفوف، صفوف صریح و روشنى بود. آن طرف، کفار و مشرکان و اهل مکه بودند؛ کسانى بودند که یکى‌ یکى مهاجرین از اینها خاطره داشتند: او من را در فلان تاریخ زد، او من را زندانى کرد، او اموال من را غارت کرد؛ بنابراین شبهه‌ای نبود. یهود بودند؛ توطئه‌گرانى که همه‌ اهل مدینه - از مهاجر و انصار - با توطئه‌هاى آنها آشنا بودند. جنگ بنى‌قریظه اتفاق افتاد، پیامبر دستور داد عده‌ زیادی آدم را سر بریدند؛ خم به ابروى کسى نیامد و هیچ ‌کس نگفت چرا؛ چون صحنه، صحنه‌ روشنى بود؛ غبارى در صحنه نبود. این‌طور جایى، جنگ آسان است؛ حفظ ایمان هم آسان است، اما در دوران امیرالمؤمنین(ع)، چه کسانى در مقابل على(ع) قرار گرفتند؟ خیال مى‌کنید شوخى است؟

خیال مى‌کنید آسان بود که «عبداللَّه‌بن‌مسعود» صحابى به این بزرگى - بنا به نقل عده‌اى - جزو پابندهاى به ولایت امیرالمؤمنین(ع) نماند و جزو منحرفان به حساب آمد؟ همین «ربیع‌بن‌خثیم» و آنهایى که در جنگ صفین آمدند گفتند ما از این قتال ناراحتیم، اجازه بده به مرزها برویم و در جنگ وارد نشویم، در روایت دارد که «من اصحاب عبداللَّه‌بن‌مسعود»! این‌جاست که قضیه سخت است.

وقتى غبار غلیظ‌تر مى‌شود، مى‌شود دوران امام حسن(ع)؛ و شما مى‌بینید که چه اتفاقى افتاد. باز در دوران امیرالمؤمنین(ع)، قدرى غبار رقیق‌تر بود؛ کسانى مثل عمار یاسر - آن افشاگر بزرگ دستگاه امیرالمؤمنین(ع)- بودند. هرجا حادثه‌‌اى اتفاق مى‌افتاد، عمار یاسر و بزرگانى از صحابه‌ پیامبر(ص) بودند که مى‌رفتند و حرف مى‌زدند، توجیه مى‌کردند و لااقل براى عده‌اى غبارها زدوده مى‌شد؛ اما در دوران امام حسن(ع)، همان هم نبود. در دوران شبهه و در دوران جنگ با کافر غیرصریح، جنگ با کسانى که مى‌توانند شعارها را بر هدف‌هاى خودشان منطبق کنند، بسیار بسیار دشوار است؛ باید هوشیار بود. (70/6/27)

اگر امام حسن(ع) میجنگید و شهید میشد، خونش به هدر میرفت

امام حسن مجتبى (ع) مى‌دانست که اگر با همان عدۀ معدود اصحاب و یاران خود با معاویه بجنگد و به شهادت برسد، انحطاط اخلاقى زیادى که بر خواص جامعۀ اسلامى حاکم بود، نخواهد گذاشت که دنبال خون او را بگیرند! تبلیغات، پول و زرنگی‌هاى معاویه، همه را تصرف خواهد کرد و بعد از گذشت یکى دو سال، مردم خواهند گفت «امام حسن (ع) بیهوده در مقابل معاویه قد علم کرد»، لذا با همۀ سختی‌ها ساخت و خود را به میدان شهادت نیانداخت؛ زیرا مى‌دانست خونش هدر خواهد شد.

گاهى شهید شدن آسان‌تر از زنده ماندن است! حقاً که چنین است! این نکته را اهل معنا و حکمت و دقت، خوب درک مى‌کنند. گاهى زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن در یک محیط، به مراتب مشکل‌تر از کشته شدن و شهید شدن و به لقاى خدا پیوستن است. امام حسن (ع) این مشکل را انتخاب کرد. (75/3/20)