بعد از اعتقاد به خداوندی واحد و قادر، از دو جهت، می توان به وجود اجنه و ارواح ایمان و اعتقاد پیدا کرد:
1_ راه اول به این صورت که خدایی که موجود است، و به آن اعتقاد پیدا شده؛ از وجود چنین موجوداتی خبر می دهد، شیوه مقابله و زندگی مشترک با آنان را بیان می فرمایند و به این ترتیب، ما موحدین، به وجود این موجودات یقین و علم پیدا می کنیم و به وجود آنها معتقد خواهیم شد.
2_ راه دوم، تجربه، آزمون و خطاست؛ به این ترتیب که مشاهدات فردی و گروهی بشر، داشتن ارتباط با موجوداتی عجیب و خارق العاده، اثر گذاری این موجودات بر عالم هستی و اشیاء پیرامون ما و... بیانگر واضحی بر وجود موجودات ماورائی است.
عالمان علوم غریبه اجنه و ارواحی را احضار می کنند، از عالم بعد و قبل از اجنه و ارواح خبر می گیرند؛ از مسائل مخفی خبردار می کنند و ... و این مسائل نمی تواند راه توجیهی جز وجود این موجودات خاص داشته باشد.
همین منکرین مسائل اثبات شده و به تجربه رسیده ای چون، خداوند متعال، اجنه و ارواح؛ با شنیدن اولین کلمات و فرضیات یک دانشمند؛ به وجود موجودات فضایی، وجود موجوداتی در سیارات دیگر، وجود سیارات قابل حیات در همسایگی کهکشان ها و ... ایمان و یقین پیدا می کنند، و اسفبارترین بخش این یقین، آن است که بعد از مدتی توسط خود دانشمند و یا سایر دانشمندان، این فرضیات باطل معرفی می شوند. آنجاست که به ایمان مقطعی عده ای مدعی علم، باید خندید.
بنابراین، به منکرین علوم غریبه و یا عالم ماوراء توصیه می کنیم که یا نسبت به قوت بخشیدن به اصول اعتقادی اقدام نمایند. و یا آنکه به پژوهش در مساله علوم غریبه و عالم ماوراء الطبیعه، روی آورده و اقدام نمایند تا به عینه با موجودات خارق العاده ای چون اجنه و ارواح، آشناییت پیدا نمایند.
اگر شخص منکری، مردانه و جوانمردانه و با یقین تمام، به انکار خود پافشار است، یقین خود را محک زده، و به بزم عالمان علوم غریبه پا نهد تا با دروغ یا حقیقت آن مواجه شود. و اگر کمترین تردید و شک و یا ترسی در دل دارد، بداند که یقین به انکار خود ندارد و باید بیشتر اهل دقت و تامل و پژوهش گردد...
در پایان نکته ای حائز اهمیت است، و آن اینکه همین منکرین مسائل اثبات شده و به تجربه رسیده ای چون، خداوند متعال، اجنه و ارواح؛ با شنیدن اولین کلمات و فرضیات یک دانشمند؛ به وجود موجودات فضایی، وجود موجوداتی در سیارات دیگر، وجود سیارات قابل حیات در همسایگی کهکشان ها و ... ایمان و یقین پیدا می کنند، و اسفبارترین بخش این یقین، آن است که بعد از مدتی توسط خود دانشمند و یا سایر دانشمندان، این فرضیات باطل معرفی می شوند. آنجاست که به ایمان مقطعی عده ای مدعی علم، باید خندید.