
سرویس مذهبیافکارنیوز- صفوان بن یحیى گوید: أبو قرّه محدّثرفیق شبرمه از من خواست ترتیب ملاقات او را با امام رضا علیه السّلام بدهم، من نیز اذن دخول گرفتم و آن حضرت اجازه فرمود، أبو قرّه داخل شد و از امام علیه السّلام مسائلى در حلال و حرام و فرائض و أحکام پرسید تا اینکه رسید به پرسشهاى توحیدى گفت: قربانت گردم، نحوه کلام خداوند با موسى را توضیح فرمایید؟
فرمود: خدا و رسول او داناترند که به چه زبانى با او سخن راند، به زبان سریانى یا عبرانى،
أبو قرّه با اشاره به زبان خود گفت: فقط از این زبان از شما سؤال مى کنم!
فرمود: سبحان اللَّه از این طرز تفکّر! و پناه بر خدا در شباهت او به خلق، یا تکلّم حضرت حقّ همچون سخنرانان، و لیکن تبارک و تعالى هیچ چیزى مانند او نیست؛ نه گوینده و نه عمل کننده اى.
پرسید: پس چگونه بوده؟
فرمود: کلام آفریننده به مخلوق همچون کلام مخلوق با مخلوق نیست، و نه با حرکت لب و زبان، بلکه بدو مى فرماید: «بشو»، و کلام حضرت حقّ با موسى بنا بر مشیّت او از امر و نهى بود بدون آنکه تردّدى در نفس پیش آید.
أبو قرّه پرسید: نظر شما در باره کتب[آسمانى] چیست؟
فرمود: تورات و انجیل و زبور و فرقان و هر کتابى که نازل شده همه و همه کلام خداوند است که آنها را براى روشنایى و هدایت جهانیان نازل فرموده، و همه آنها محدّث(پدیده) مى باشند، و آن غیر خود خداوند است، آنجا که فرماید: «یا آنان را یاد کرد و پندى پدید آورد» ۱، و نیز: «آنان را هیچ یاد کرد و پند تازه اى از پروردگارشان نیاید مگر اینکه آن را بشنوند در حالى که بازى مى کنند» ۲، و خود خداوند سبب تمام کتابهایى مى باشد که نازل فرموده است.
أبو قرّه گفت: آیا آنها فنا و نابود نمى شوند؟
فرمود: اجماع مسلمین است که هر چه جز خدا نابود مى شود، و همه چیز جز خدا فعل او است، و تورات و انجیل و زبور و فرقان نیز فعل اویند، آیا نشنیده اى مردم مى گویند:
«ربّ قرآن» و خود قرآن روز قیامت مى گوید: «یا ربّ، آن فلانى است - حال اینکه ربّ او را از خودش بهتر مى شناسد - روزش عطشان و شبش بیدار بود، شفاعت مرا در باره او بپذیر»، و همچنان است کار تورات و انجیل و زبور، و همه آنها محدّث(پدیده) و مخلوقند، محدث(پدید آورنده) آنها کسى است که هیچ کس مانند او نیست، و مایه هدایت براى عاقلان است، پس کسى که مى پندارد پیوسته با او بوده اند در اصل مى گوید که خداوند نخست قدیم و یکتا نیست، و کلام پیوسته با او بوده و ابتدایى ندارد و معبود نیست.
أبو قرّه گفت: ما روایت شده ایم که: «تمام آن کتب روز قیامت مى آیند در حالى که همه مردمان در زمین بلندى در صفى واحد در برابر ربّ العالمین ایستاده اند و نظاره مى کنند تا همه آن کتابها از صحنه قیامت مراجعت به حضرت حقّ کنند، زیرا آنها از خدا هستند و جزئى از او مى باشند، پس به سوى حضرت حقّ مى روند».
حضرت رضا علیه السّلام فرمود: این مانند عقیده نصارى در باره مسیح است که: او روح او است و جزئى از او مى باشد و در او باز مى گردد، و همین گونه مجوس در باره آتش و خورشید معتقدند: آن دو جزئى از خدا بوده و در آن مراجعت مى کنند. پروردگار ما بسى برتر از آن است که جزء جزء شود یا مختلف باشد، و تنها گوناگونى و تألیف از صفات متجزّى است، زیرا هر جزء جزء شده اى در توهّم آید، و کثرت و قلّت مخلوقى است که دلالت بر خالقى مى کند که آن را آفریده است.
أبو قرّه گفت: ما روایت شده ایم که: «خداوند دیدار و هم سخنى خود را میان دو تن از پیامبران تقسیم فرمود، صحبت را به موسى علیه السّلام و رؤیت را به محمّد صلّى اللَّه علیه و آله عطا کرد».
حضرت فرمود: پس آنکه از طرف خدا[این مطلب را] به جنّ و انس رسانید که:
دیده ها او را درک نکند، علم مخلوق به او احاطه نیابد، چیزى مانند او نیست، آیا جز محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بود؟ گفت: چرا.
فرمود: چگونه ممکن است مردى به سوى تمام مخلوق آید و به ایشان گوید که از جانب خدا آمده و آنان را به فرمان خدا بسوى خدا خوانده و بگوید: دیده ها خدا را در نیابند و علمشان به او احاطه نکند و چیزى مانندش نیست، سپس همین مرد بگوید: من به چشمم خدا را دیدم و به او احاطه علمى پیدا کردم و او به شکل انسان است؟! آیا حیا نمى کنید! زنادقه نتوانستند چنین نسبتى به او دهند که او چیزى از جانب خدا آورد آنگاه از راه دیگر خلاف آن را گوید.
أبو قرّه گفت: خدا فرموده: «بدرستى او را در فرود آمدن دیگرى دید۳».
حضرت فرمود: پس از این آیه، آیه اى است که دلالت بر آنچه پیغمبر دیده مى کند، خدا فرماید: «دل آنچه را دید دروغ نشمرد» یعنى دل محمّد آنچه را چشمش دید؛ دروغ نشمرد، آنگاه خدا آنچه را محمّد دیده خبر دهد و فرماید: «پیغمبر از آیات بسیار بزرگ پروردگارش دید»، و آیات خدا غیر خود خدا است، و باز فرماید: «مردم احاطه علمى به خدا پیدا نکنند»، در صورتى که اگر دیدگان او را بینند علمشان به او احاطه کرده و معرفت او واقع شده است.
أبو قرّه گفت: پس روایات را تکذیب مى فرمایید؟
فرمود: هر زمان روایات مخالف قرآن باشند تکذیبشان کنم، و آنچه مسلمین بر آن اتّفاق دارند این است که: احاطه علمى به او پیدا نشود، دیدگان او را ادراک نکنند، چیزى مانند او نیست.
و او از آن حضرت علیه السّلام در باره این آیه پرسید: «پاک است آن که بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الأقصى برد۴»،
حضرت فرمود: خداوند خبر فرموده که او را برده، سپس علّت آن را فرموده که: «تا برخى از نشانه هاى خویش را به او بنماییم»، پس آیات خدا غیر از خدا است، پس عذر خود واضح بیان داشته که چرا این کار را انجام داده، و چرا نشان داده، و فرموده: «پس به کدام سخن پس از[سخن] خداى و آیات او ایمان مى آورند؟ ۵»، پس خبر داده که آن غیر خدا است.
أبو قرّه گفت: پس خدا کجاست؟! حضرت فرمود: «کجا» مکان است، و این پرسش حاضر از غایب است، و خداوند متعال غایب نیست، و هیچ کس بر او وارد نشده، و او به هر مکانى موجود، مدبّر، صانع، حافظ، نگه دارنده آسمانها و زمین است.
أبو قرّه گفت: مگر او جداى از همه؛ بالاى آسمان نیست؟
فرمود: او خداى آسمانها و زمین است، او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود، و اوست که شما را در زهدانها(رحمها) چنان که خواهد مى نگارد، و او هر جا که باشید با شماست، اوست که به آسمان پرداخت و آن دودى بود، و اوست کسى که به آسمان پرداخت و هفت آسمان بساخت، و اوست کسى که بر عرش(در مقام استیلا و تدبیر امور جهان) بر آمد، او بود و خلق نبود، و او همان گونه بود و آفرینشى در کار نبود، همچون دیگر منتقلین انتقال نمى یابد.
أبو قرّه گفت:چرا هنگام دعا دستهاى خود را به آسمان بالا مى برید؟
فرمود: خداوند هر کدام از بندگان را به نوعى از عبادت استعباد فرموده، و خداوند را پناهگاه و مکانهایى براى عبادت است که بدان پناه مىبرند، بندگان خود را ملزم به رعایت گفتار، علم و عمل و توجّه و مانند آنها فرمود. توجّه در نماز به کعبه نمود و حجّ و عمره را برایش توجیه فرمود، و مخلوق خود را هنگام دعا و طلب و تضرّع ملزم به باز کردن دستان و بالا بردن به سمت آسمان فرمود تا نشان از حال استکانت و بندگى و خوارى در برابر او باشد.
أبو قرّه گفت: أهل زمین به خداوند نزدیکترند یا فرشتگان؟
فرمود: اگر مراد تو از نزدیکى؛ وجب و ذراع باشد که تمام اشیاء همگى فعل خداوند مى باشند هیچ کدام او را از دیگرى باز نمى دارد، همان طور که بالاترین مخلوق را تدبیر مى کند پایینترینشان را نیز اداره مى کند، و بى هیچ سختى و زحمت و بى نیاز از هر مشاوره و رنجى أوّل و آخرشان را یکسان اداره مى فرماید، و اگر مرادت این است که کدامیک در وسیله به او نزدیکترند، پسمطیعترین آنان به اللَّه مقرّبترین ایشان مى باشد،و شما خود روایت کرده اید کهنزدیکترین حالى که بنده به خداوند دارد حالت سجده است،
و نیز اینکه: چهار فرشته که در چهار سمت خلق؛ بالا و پائین و شرق و غرب آنان مى باشند روزى با هم برخورد کرده و هر کدام از دیگرى پرسید و همگى گفتند: «از جانب خدا است، مرا براى فلان مقصود ارسال فرموده» و این مطلب نشان از آن دارد که آن(نزدیکى) در منزلت است نه تشبیه و تمثیل.
أبو قرّه گفت: آیا شما این روایت را که: «وقتى خداوند غضب مى کند فرشتگان حامل عرش متوجّه خشم خدا شده و سنگینى آن را بر دوش خود در مى یابند و سجده کنان در افتند، و چون غضب او فروکش کند عرش سبک شده و به همان جاى قبلى خود مراجعت مى کنند» دروغ مى شمارید؟
فرمود: بمن بگو ببینم آیا خداوند از آن زمان که بر ابلیس لعن نمود تا امروز و تا روز قیامت از ابلیس و یارانش خشنود است یا غضبناک؟! گفت: آرى او بر همه آنان غضبناک است.
فرمود: پس چه زمان خشنود مى شود تا بار عرش بر دوش آنان سبک گردد در حالى که او در صفت غضب پیوسته بر شیطان و اتباعش ماندگار است؟! سپس حضرت فرمود: واى بر تو چطور جرأت مى کنى پروردگار خود را به تغیّر از حالى به حالى دیگر وصف کنى، و همان که بر مخلوقین جارى مى شود را بر حضرت حقّ جارى سازى؟ پاک و منزّه است که مخلوق زوال پذیر باشد و محلّ تغییر قرار گیرد!
صفوان گفت:
أبو قرّه از پاسخهاى آن حضرت متحیّر شد و از دادن هر جوابى واماند تا برخاسته و رفت.
پی نوشت:
۱ - طه / ۱۱۳.
۲ - انبیاء / ۲.
۳ - نجم / ۱۳.
۴ - اسراء / ۱.
۵ - جاثیه / ۶.
۶ - اعراف / ۱۸۰.
7- الاحتجاج-ترجمه جعفرى، ج۲، ص: 393تا402.