سرویس مذهبیافکارنیوز-
آنجا که با پرواز دلداری نمی کردند
آیینه های آسمان کاری نمی کردند
آنجا فقط شور تکاپو بود، در «مردان»
«نامردها» جز سد شدن کاری نمی کردند!
لب تشنه گان وعده دار از بی قراریشان
می سوختند و ناله و زاری نمی کردند
دیدم تو را «تنهائیت» را آه مولا جان!
ای کاش چشمانم مرا یاری نمی کردند
«شن بادها» گلدسته ی امداد خواهی را
جز با خطوط زخم، معماری نمی کردند
بوی چه می داد آتش میدان که از زخمت
حتی ملائک هم پرستاری نمی کردند
می بینی ای باران اسیران دقایق را
می شد که از طفل تو خون جاری نمی کردند
یا ناجوانمردانه رقص شوم اسبان را
بر سینه های پاره اجباری نمی کردند
یا لااقل بعد از جسارت هایِ پی در پی
با جشنِ سرها زینب آزاری نمی کردند
شعر از: مرتضی حیدری آل کثیر
پی نوشت: حروف مقطّعه، گزیده غزلهای عاشورایی، ص ۳۰۲.
شناسه خبر:
۱۶۹۰۷۰
جشن سرها! / شعر
می شد که از طفل تو خون جاری نمی کردند / یا ناجوانمردانه رقص شوم اسبان را / بر سینه های پاره اجباری نمی کردند
۰