گلوی خرابه(شعر)

کوچکترین نبود ولی چند ساله بود
خونین ترین نبود ولی داغ لاله بود
هرکس که دید چهره ی او را قبول کرد
زهراترین کبود رخ بی قباله بود

صد بغض در گلوی خرابه شکفته شد
هر گوشه ی خرابه خودش باغ ناله بود
سرمست می شد از طبق و نعره می کشید
انگار سر نبود به دستش، پیاله بود

از دامنش بجای کفن استفاده شد
این سهم پاره پاره ی عمر سه ساله بود
از روز دفن گشتن خود احتیاط کرد
آری فقیه بود ولی بی رساله بود

شاعر: رضا جعفری

منبع: حروف مقطعه، گردآورنده:علی اکبر لطیفیان،ص ۱۰۸.