بلندایی از موعود باوری و موعود یاوری

تاریخ ایمان داستانهای باشکوهی از زندگی مومنین در سینه دارد که به زیبایی و درخشش آنها به خود می بالد. فصلی از این داستانها مربوط به موعودباورانی است که با تمام جان تشنه ی موعود بودند و در این انتظار و اشتیاق مقدس آنچنان خوش درخشیدند که به شرف همراهی با موعود رسیدند و چنان در این همراهی شایستگی و لیاقت از خود نشان دادند که الگویی جاویدان و چراغ راهی نورانی برای مومنین و تشنگان حقیقت شدند. در این نوشتار فرازهایی از زندگی بانویی موعودباور و موعودیاور و افتخاراتشان را مرور می کنیم.

وی که در زمینه ی صادرات و واردات کالا فعالیت می کرد با ایجاد و مدیریت یک شبکه ی بزرگ اقتصادی توانسته بود در منطقه رونق اقتصادی به وجود بیاورد که در نتیجه ی آن امنیت منطقه هم افزایش پیدا کرده بود. وی با اشراف خوبی که به بازار جهانی داشت نمایندگیهای زیادی را در کشورهای مختلف تاسیس کرده بود. اشتغال زایی و رفع محرومیت از جامعه اهداف اصلی حرکتهای اقتصادی اش به حساب می آمدند و برخلاف بسیاری از همکارانش که برای رسیدن به سود بیشتر هیچ خط قرمزی برای خود قائل نبودند، تنها به تجارت سالم اعتقاد داشت. نه تنها خودش از دروغ، رشوه، ربا، کم فروشی، احتکار و … دوری میکرد بلکه با تدابیر درست بر تمام شبکه ی اقتصادی گسترده اش نظارت میکرد.

به دست آوردن چنین ثروت و شکوهی از راه شرافتمندانه، از طرفی از هوش و کاردانی و اعتماد به نفس بالای او خبر می داد و از طرفی دیگر از ایمانی قوی که تصمیمهایش را جهت دهی می کرد. چرا که برخلاف بسیاری از اطرافیانش به وجود خدای یگانه اعتقاد داشت و تمام بایدها و نبایدهایش را با این تراز می سنجید. روی خانه ی مجللش که با عاج فیل و مروارید تزیین شده بود بارگاهی از حریر سبز نصب کرده بود که فقرا و درماندگان آنجا را به راحتی پیدا می کردند و در هر ساعت از شبانه روز برای کمک گرفتن به دیدارش می رفتند.

 

بین مردم شهر به مادر یتیمان معروف بود از بس که پناه بی پناهان شده بود. با آنکه بسیار زیبا بود و با مردان زیادی هم مراوده ی کاری داشت ولی برخلاف بسیاری از زنان و دختران پیرامونش که هیچ حدی از حیا و عفت برای خود نگه نمی داشتند اینقدر عفیفانه رفتار می کرد که همه طاهره صدایش می کردند. توقعی غیر از این هم نمیشد داشت در خانواده ای اصیل و خداباور بزرگ شده بود.

پدرش از بزرگان و ذی نفوذان بادرایت منطقه بود که همه او را به شجاعت، دلاوری و حمایت از مظلوم می شناختند. مادرش نیز از سرشناسان و معدود خداباوران و اخلاق گرایان شهر بود. با وجود تمام این کملات و موفقیتها، او گمشده ی دیگری داشت که در مدحش شعر می سرود. می دانست و فطرت خداجویش نیز گواهی می داد که موعودی خواهد آمد و جهان را از تیرگی نجات خواهد داد و قلبها را به خدا گره خواهد زد.

اگر چه خودش اهل مطالعه و تحقیق بود ولی هر جا هم که انسان آگاه و دانشمندی پیدا می کرد در مورد موعود و ویژگیهایش پرس و جو می کرد.

اتفاقا پسرعمویش هم عالم مسیحی بزرگ و مشهوری بود که موعود را از میان آیه های انجیل برای او روایت میکرد و به او بشارت می داد در آینده ای نه چندان دور موعود می آید. پس همواره در این اندیشه بود که چنان پاک زندگی کند که لایق دیدار موعود گردد.

در یک سفر تجاری با جوانی از خویشاوندانش که به امانتداری و درستکاری معروف بود قراردادی بست و جوان را به همراه کاردارش به ماموریت فرستاد. وقتی از سفر موفق و پرسودشان برگشتند کاردارش آنچه از جوان در طی سفر دیده بود را برایش بازگو کرد. چیزهایی که قلب خدیجه که تشنه ی موعود بود را به تلاطم انداخت. کاردار از خلق و خوی جوان گفت، از بحیرای راهب که تا جوان را دیده او را آخرین پیامبر خطاب کرده و گفته بود: «او به زودی در میان شما مبعوث می شود.»، از ابری که همواره بر سر جوان حرکت میکرد و مانع تابش مستقیم خورشید و آزار جوان می شد و … .

خدیجه حضور شخصیتی بزرگ و وقوع اتفاقی بزرگتر را حس میکرد و بی تاب بود. آنچه از کاردارش شنیده بود را با ورقه بن نوفل، پسرعموی دانشمندش در میان گذاشت و جواب شنید که «صاحب این کرامتها پیامبر آخرین است.» پسرعمویش که اطلاعات فراوانی از عهد عتیق و عهد جدید داشت مکرر می گفت: «مردی از میان قریش از طرف خدا برای هدایت مردم برانگیخته می شود و با یکی از ثروتمندترین زنان قریش را ازدواج می کند.» و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود چند بار به او گفته بود: «روزی فرا می رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین ازدواج می کنی.» خدیجه خودش نیز با قلب پاکش چنین سرنوشتی را در خواب و رویای صادقه دیده بود. بالاخره خدیجه تصمیمش را گرفت و تلاطم روح و جانش برای رسیدن به موعود را پاسخ داد.

پیکی فرستاد و تمایلش برای ازدواج را به جوان اعلام کرد. جوان نیز پذیرفت و با عمویش به خواستگاری خدیجه رفتند. جوان اگر چه از یک خانواده ی سرشناس و خداباور قریش بود ولی یتیم بود و تهیدست و این در حالی بود که ثروتمندان و بزرگان شهر خواستگار خدیجه بودند. در جلسه ی خواستگاری مهریه ی مرسوم سنگینی مطرح شد و خدیجه خودش مهریه را بر عهده گرفت. برخی از حاضران در جلسه خدیجه را به سخره گرفتند که مرد مهریه می دهد نه زن. عموی جوان به حمایتش گفت: «اگر مرد برادرزاده ی من باشد مهریه برایش می دهند و اگر چون شما باشد مهریه های سنگین باید بدهید تا در کنارتان زندگی کنند.» بعد از ازدواج، ملامتگران زبان به کنایه و سرزنش گشودند و خدیجه همواره برایشان از خلق و خوی والای محمد می گفت و به حسن انتخاب خود افتخار می کرد.

هر چند ذهن دنیا زده ی بسیاری از زنان قریش متوجه ی این معنا نمی شد و نه تنها به خاطر این وصلت خدیجه را ترک کردند و به او سلام هم نمی کردند که حتی برای وضع حمل فرزندش فاطمه هم تنهایش گذاشتند و پیام فرستادند «تو با ما مخالفت کردی و همسر یتیم ابوطالب شدی ما نیز هرگز به نزد تو نمی آییم و در هیچ کاری یاری ات نمی کنیم.» و البته شان خدیجه هم این بود که چهار زن بهشتی برای ولادت فرزندش یاری اش کنند.

ملکه ی حجاز برای رهایی از فضای مسموم پر از طعنه و برگرداندن ورق به نفع محمد موعود و پیام مهمی که او پیام آورش بود از پسرعمویش خواست به کنار کعبه برود و به همه اعلام کند که «خدیجه تمام سرمایه و دارایی خودش را به همسرش محمد هدیه کرده است و از این پس هر چه از آن او بوده و به نامش ثبت شده به محمد تعلق دارد.» و سپس کلید تمامی انبارها و محل نگهداری اموال وی را به محمد تحویل بدهد. و به این ترتیب خداوند با اموال خدیجه پیامبر موعودش را غنی ساخت و او را یاری کرد.

بلندایی از موعود باوری و موعود یاوری

خدیجه همچنان منتظر بعثت بود. روزی که پیامبر از کوه نور به سویش رفت و پیام «بخوان به نام پروردگارت» جبرئیل را بازگو کرد خدیجه گفت: « من سالها منتظر این پیام بودم و به رسالت و پیامبری ات ایمان می آورم.» روزهایی که در فضای رعب آور حاکمیت کفر و شرک، پیامبر مردم را به یکتاپرستی دعوت می کرد و تمسخر، توهین، اذیت و اتهام به سحر و شعر نصیبش می شد خدیجه در کنارش بود. تصدیقش میکرد، دلگرمی اش می داد و به پایداری در پیمودن مسیر دشوار گسترش توحید تشویقش می کرد. خدیجه وزیری صادق و معاونی راستین برای پیامبر بود.

رسول خدا گلایه ها و شکوه های خود را با او در میان می گذاشت و خدا به وسیله ی او به پیامبرش آرامش می داد. طاهره ی قریش علاوه بر مالش، جان و آبرویش را هم به میدان آورده بود. شجاعانه و بدون ترس از جانش همراه با محمد و پسرعمویش علی در کنار کعبه نماز می خواند، حمایتش از محمد را علنی می کرد و مردم را به دین محمد دعوت می کرد. اموال خدیجه در تمام بیست و پنج سالی که در کنار پیامبر بود در جهت اهداف پیامبر و برای گسترش اسلام خرج شد. مهمترین تاثیر آن در سه سال زندگی در شعب ابی طالب بود که رنج گرسنگی را برای مسلمانان قابل تحمل می کرد و توان و امکان استقامت آنان را افزایش می داد. تا جاییکه خدیجه در روزهای آخر عمرش از آن همه مال تنها دو تکه پوست برایش مانده بود.

تا جایی که پیامبر فرمودند: «دین من برپا نگردید و مقاومت نورزید مگر با دو چیز، مال خدیجه و شمشیر علی ابن ابی طالب.» ایشان بارها حتی پس از وفات خدیجه در ذکر کمالاتش می فرمودند: «وقتی که همه مردم از من رویگردان بودند او به من ایمان آورد و وقتی که دیگران مرا تکذیب کردند تصدیقم کرد. وقتی که دیگران محرومم کردند مال و ثروتش را در اختیارم گذاشت و خداوند از او به من فرزندانی داد در حالیکه از دیگر زنان محروم بودم.» چه نیکو اسوه ای است خدیجه در موعودباوری و موعودیاوری.

از همین روست که تاریخ تشکیل اسلام با نام خدیجه گره خورده است و به پاس چنین شایستگی ها و فداکاری هایی است که خدیجه یکی از چهار زن برگزیده ی بهشت است که بهشت مشتاق دیدار اوست و خداوند و جبرئیل به خدیجه سلام می رسانند. و خدیجه است که خداوند به افتخار وجودش به فرشتگان بزرگ خود مباهات می کند، و خدیجه است که ام المومنین است، و خدیجه است که هنگام وفات جبرئیل کفنی از بهشت برایش می آورد، و خدیجه است که پیش از آنکه مادر زهرا باشد علی را در خانه اش پرورش میدهد، و خدیجه است که مادر ام الائمه است و در روز عاشورا که سیدالشهدا در برابر لشکر ظلم خطبه می خواند از آنها اقرار می گیرد که «آیا می دانید که من مادرم زهراست و مادربزرگم خدیجه؟»

و امام سجاد که در مجلس یزید در شام خود را معرفی می کند می گوید: «… و مادربزرگ من خدیجه همسر پیامبر شماست.» و در دعای ندبه فرزند موعودش را با نام او می خوانیم «یابن خدیجه الغرا».

درود بیکران خدا بر این بانوی بزرگ و امید که ما نیز همچون ایشان مومنینی واقعی باشیم و در موعودباوری و موعودیاوری تمام قد بایستیم.

 

منابع:

  1. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، مترجم: کمره اى، محمد باقر، چاپ: اول، تهران: کتابچى، ۱۳۱۱ش.
  2. ابن طاووس ، على بن موسى، الطرائف ، مترجم: الهامى، داوود، چاپ دوم، قم: نوید اسلام، ۱۳۱۴ش.
  3. اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه، مترجم: زواره اى، على بن حسین، چاپ سوم، تهران: انتشارات اسلامیه، ۱۳۸۲ش.
  4. اعتمادی، منصوره، مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه علیهاالسلام با پیامبر اکرم (ص)، بانوان شیعه، ۱۳۸۶، شماره۱۳ و ۱۴، صص ۲۰۰-۱۷۳.
  5. اعتمادی، منصوره، خدیجه علیهاالسلام یگانه انتخاب پیامبر صلی االله علیه و آله و سلم تا زمان وفات، بانوان شیعه،۱۳۸۷، شماره۱۵، صص۱۶۴-۱۳۷.
  6. امامی، علی، فضائل حضرت خدیجه (ع)، مبلغان،۱۳۸۳، شماره ۵۹، صص ۲۲-۱۶.
  7. اندیشه، هاشم؛ رستمی، حیدرعلی؛ سپاهیان، محمدامین، قطره ای از دریای فضایل حضرت خدیجه (علیها السلام)، میقات حج،۱۳۹۷، شماره۱۰۵، صص ۱۵۴-۱۴۱.
  8. برزین، سیدصاحب؛ هژیریان، حسین، نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه(س) در گسترش اسلام، تاریخ روایی، ۱۳۹۶، سال دوم، شماره ۴، صص ۱۳-۱.
  9. بهرامی، معصومه، بازخوانی شخصیت حضرت خدیجه(س) در منابع اهل سنت، نامه جامعه، ۱۳۹۸، شماره ۱۳۰، صص ۸۶-۶۷.
  10. حسینی، سید جواد، خدیجه علیهاالسلام اسوه ی فضیلت، مبلغان، ۱۳۸۹، شماره ۱۳۱، صص ۸۱-۷۰.
  11. حسینی، سید جواد، فضایل ام المومنین حضرت خدیجه الکبری علیهاالسلام، مبلغان، ۱۴۰۱، شماره ۲۷۵، صص ۷۳-۶۱.
  12. حکیمى، محمدرضا و حکیمى، محمد و حکیمى، على، الحیاه، مترجم آرام، احمد، چاپ اول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۸۱ ش.
  13. حمیدزاده، اکبر، نقش طاهره قریش خدیجه در زندگی و پیروزی حضرت محمد (ص)، یاد، ۱۳۸۴، شماره ۷۵، صص ۱۰۰-۸۷.
  14. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب ، مترجم: رضائى، سید عبدالحسین، چاپ سوم، تهران: اسلامیه، ۱۳۱۱ش.
  15. سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت (تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)، بی چا، قم: بوستان کتاب ، ۱۳۸۵.
  16. سبحانی تبریزی، جعفر، تجزیه و تحلیل در تاریخ اسلام/ خدیجه ملکه اسلام، درسهایی از مکتب اسلام، ۱۳۳۹ ،سال دوم، شماره ۱۱، صص ۲۱-۱۶.
  17. عبادی، زهرا، تاثیر وجوه شخصیتی حضرت خدیجه(سلام االله علیها) در همراهی با پیامبر(صلی االله علیه

و آله)، پژوهشنامه نوین فقهی حقوقی زنان و خانواده، ۱۳۹۸، شماره ۱۰، صص ۹۲-۶۳.

  1. کراجکی، محمد بن على، ترجمه کتا کنز الفوائد و التعجب، مترجم: کمره اى، محمد باقر، چاپ اول، تهران: چاپخانه فردوسى، بى تا.
  2. کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز خدیجه علیهاالسلام، چاپ دوم، قم: نسیم انتظار، ۱۳۸۳ش.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضه من الکافی یا گلستان آل محمّد، مترجم: کمره اى، محمد باقر، چاپ اول، تهران: کتابفروشى اسلامیه،۱۳۸۲ ق.
  4. کلینی، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، مترجم: کمره اى، محمد باقر، چاپ سوم، قم: اسوه، ۱۳۱۵ش.
  5. گلی زواره، غلامرضا، برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری علیها السلام، مبلغان،۱۴۳۳، شماره ۱۵۵، صص ۵۸-۳۷.
  6. گلی زواره، غلامرضا، حضرت خدیجه کبری (س) بانوی پارسا و فداکار، مبلغان، ۱۳۹۸، شماره ۲۳۹، صص۶۱-۵۰.
  7. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام (ترجمه جلد ۶۵ بحارالانوار)، مترجم: تهرانى، على، چاپ اول، تهران: کتابخانه مسجد حضرت ولى عصر، ۱۳۹۱.
  8. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام (ترجمه جلد ۴۳ بحار الانوار)، مترجم: نجفى، محمد جواد، چاپ اول، تهران: اسلامیه، ۱۳۱۱ش.
  9. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشّریعه فی احوال النساء الشیعه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۵ش.
  10. مفید، محمد بن محمد، ترجمه الفصول المختاره للمفید، مترجم: آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین چاپ اول، قم: انتشارات مؤمنین، ۱۳۱۱ ش.

فاطمه خردمند